وبلاگ نویسی من

بسم الله الرحمن الرحیم 

امروز وارد هفتمین سال وبلاگ نویسی ام شدم. درست دهم دیماه سال هزار و سیصد و هشتاد و پنج در حالیکه هیچ شناختی از وبلاگ و وبلاگ نویسی نداشتم تنها از روی یک اتفاق ساده و با دیدن اولین وبلاگ سعی کردم یکی مثل آن را بسازم و اینطوری شد که وارد جرگه ی وبلاگ نویسی شدم و چقدر طول کشید تا به تجربه بدانم لینک کردن یعنی چی؟ چطوری باید عکس بگذارم؟ و دانلود و آپلود چیست؟ و .....! 

اما اولین نوشته ام را اینطور شروع کردم: 

« ....تصمیم به نوشتن گرفتم زیرا حس میکنم در این وانفسای دروغ و دغل، کژی و کژدمی ، جهل و تجاهل ، فروش فریاد و ستاندن نفس ، زمزمه ای باید کرد و شاید نجوا، تا بگوش خود بشنوم، صدای زمهریر زنده بودن را . پس خواهم نوشت، برای خود خواهم نوشت. امید و دو صد امید دارم هر نفس کشی در این ساحل غرق و هواخواهان نفسی تازه کنند. پس خدایا مددی رسان. حب و بغضم، مهر و کین توست، اگر خودت خواهی. »

در طی این مدت، وبلاگ اولم به خاطر اینکه نوشتم راه حل فرهنگ باتون نیست فیلتر شد! 

وبلاگ دومم بعد از انتخابات سال 88 ابتدا فیلتر و بعد برای محکم کاری مسدود شد! در وردپرس وبلاگ درست کردم وردپرس کلا فیلتر شد! و ... 

بگذریم  

امروز که به گذشته نگاه می کنم، می بینم پر بوده است از حوادثی که به سرعت برق و باد آمده و رفته است و هر روزش برای من و شاید برای خیلی ها، بسان سالی گذشته! و پر بوده است از دلشوره و بی خوابی و ناراحتی ها و دعواها و عصبیت ها و البته دوستی های بادوام و مقطعی، و دشمنی های بی سرانجام و بحثهای بی پایان! 

خسته ام. اما به این دنیای مجازی دلبسته ام. وبلاگ نویسی برای من نه برای اثبات چیزی است و نه برای نفی چیزی دیگر. من در پی جایی هستم، برای ابراز عقیده ام و برای گفتن از علایقم و اینجا این امکان را به من داده است. همانطور که به هر کسی که وبلاگی درست کند این امکان را می دهد. برخلاف نظر کسانیکه آن را دنیای مجازی می خوانند، برایم حقیقی است، چون وجود دارد و حضور من در آن، جای کسی را تنگ نکرده و نمی کند. قسمتی از من، جزیی از آن شده و هست. من در اینجا هستم تا بیشتر بخوانم. هستم تا بیشتر بدانم. هستم تا دانسته هایم را با هر کس که در پی ان باشد، به اشتراک بگذارم و هستم تا چشم بسته از آنچه در پیش روست غافلگیر نشوم. هر چند افق پیش رو هر روز تیره و تارتر از روز قبل می شود.  

طی این مدت بسیار آموختم و دانستم که دنیا، دنیایی نیست که بتوان آن را تکان داد و فقط باید مراقب بود که در اثر بادهایی که می وزد تکان نخوریم و ریشه کن نشویم.  

بزرگترین دستاورد وبلاگ برای من این بوده که هر چه بیشتر خواندم، بیشتر دانستم که کمتر می دانم! 

بله ثمره ی این دنیا برایم این بود: 

 دانستنی ها، همچون یک اقیانوس است و سهم من از این دانسته ها، نمی از این اقیانوس بیکران! 

آبشار یخی دره هملون

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

                          آبشار یخی یخ نوردی  

 برای دیدن عکسها به ادمه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

سال نو مسیحی و ایتالیایی های بیچاره

بسم الله الرحمن الرحیم 

مردم ایتالیا بدلیل پرداخت مالیات زیاد به دولت پولی برای خرید شب عید ندارند! آنها همه شاکی اند که نمی توانند خرید کنند و در این جشنها شاد باشند!!( کمی سر و صدا ایتالیایی)

معصومی نژاد خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ،ایتالیا!!  
     تظاهرات ایتالیایی ها بر علیه سیاستهای مونتی    
عکس تزئینی است
با خواندن این مطلب، اشک توی چشمانم حلقه زد! دلم برای آنها سوخت! ایتالیایی های بیچاره!بدبختها دارند توی چه فلاکتی زندگی میکنند. ای کاش عقلشون میرسید بیایند به ایران و مزه و طعم زندگی و خوشی و آسایش رو بچشند! مثل ما نفت هم ندارند که ببرند سر سفره شان! کاش می شد لااقل چند تا صندوق صدقات را هم برای آنها راه بیندازند. پیشنهاد شما چیه؟

چوپان دروغگو مقابل دهقان فداکار!

بسم الله الرحمن الرحیم 

"در ایران کالاهای مصرفی اصلی از جمله نان، آرد، گوشت قرمز، گوشت مرغ و میوه صرفا از طریق بازار داخلی و به علت ذخایر مدیریت شده تحت تاثیر عوامل واردات نیست و قیمت آنان نیز همیشه ثابت است".  

تعجب نکنید، این اظهارات، بخشی از یک شوخی یا یک یاداشت طنز نیست، اینها افاضات سفیر ایران در کشور اکراین است.
یکی از دوستان آزاده تعریف می کرد که او را با اسرای اول جنگ هم سلولی کردند و او وقتی برای اسرا از قیمت های جدید بازار کشور تعریف کرد و گفت که روغن 300 و کت و شلوار 500 تومان است، او را در زیر مشت و لگد خود تا سرحد مرگ کتک زدند که گمان کرده بودند وی نفوذی رژیم صدام و یا منافقین است که برای تضعیف روحیه و شکستن اراده اسرای ایرانی فرستاده شده است. اما این آزادگان عزیز، ماندند و دیدند که چگونه در روزگار صلح و پرنعمتی ایران، تورم به چندین برابر دوران جنگ بالغ می گردد.
حال اما گویا جناب سفیر هم به دلیل کثرت دوری از کشور، از همه چیز بی خبر است.

سفیر ایران در اوکراین با بیان این که شوک‌هایی که بر اثر افزایش تحریم‌ها به اقتصاد کشور ما وارد شده‌اند باعث ایجاد برخی نوسانات در زمینه ارز ملی شده تاکید کرد که نوسانات ارز ملی پدیده موقت بوده و تاثیر سنگینی بر مایحتاج اصلی زندگی ملت ایران ندارد. 
مطلب را بطور کامل از اینجا بخوانید و اگر نتوانستید از ایسنا دنبال کنید 

 به گزارش ایسنا ، اکبر قاسمی، سفیر ایران در کی‌یف مصاحبه‌ای با مجله بیزینس انجام داده است که گزیده آن بدین شرح است:

* در جمهوری اسلامی ایران کمبود کالاهای مصرفی وجود ندارد. به برکت امکانات و ظرفیت‌سازی جدید ایران و همین‌طور مقاومت هدفمند و هوشمندانه ملت ایران در زمینه تبدیل تهدیدات به فرصت‌ها برای پیشرفت آینده کشور ما توانستیم تحریم‌های اعمال شده را به فرصت‌ها برای پیشرفت‌های هنگفت در بسیاری از زمینه‌ها تبدیل کنیم. به عنوان مثال یکی از تهدیدات آمریکا قطع صادرات بنزین به جمهوری اسلامی ایران بود زیرا بر اساس محاسبات آن‌ها ایران به 30 تا 40 درصد بنزین وارداتی نیازمند است. اما با کمک کارشناسان بومی ایران نه تنها در این زمینه به خودکفایی رسید بلکه موفق به راه اندازی صادرات سوخت هواپیمایی جت به کشورهای دیگر نیز شده است. ایران کشوری است که سابقه تاریخی آن به 7 هزار سال می‌رسد و کشورها و ملت‌هایی که در حال حاضر نسبت به ایران ادعاهایی دارند در آن زمان حتی وجود خارجی هم نداشتند. آمریکا به هر طریق تلاش می‌کند ایران را تحت فشار خود قرار دهد اما چنان چه مشاهده می‌کنید در حال حاضر ایران از لحاظ حجم تولید ناخالص داخلی دارای رتبه 17، از لحاظ پیشرفت علمی دارای رتبه 16، از لحاظ پیشرفت فن‌آوری نانو دارای رتبه 9 و از لحاظ پیشرفت فن‌آوری‌های کشاورزی دارای رتبه 14 (جهان) است. بدیهی است که از پا درآوردن کشوری که دارای چنین منابع طبیعی و ظرفیت‌های عظیم بشری و مادی است امر به غایت سختی است. 

   زندگی فلاکت بار خانواده ی 5 نفره کنار برج میلاد      

البته شاید او حق دارد، چون لابد بدلیل اینکه از ایران دور بوده از زندگی فلاکت بار یک خانواده ۵نفره در کنار برج میلاد چیزی نشنیده است.  

گزارش فارس را در اینجا ببینید و گزارش تصویری و عکسهای بیشتر را هم نگاه کنید. 

در صورت تمایل برای دادن کمک به این خانواده به انجمن خیریه ی همت مراجعه کنید که نوشته است:

یکی از روزهایی که در چادر زندگی می کردند، مادر متوجه می شود که میخواهند یکی از دخترانش را بدزدند که با سروصدای فراوان مانع از کار دزدان می شود. وقتی پدر به خانواده برمیگردد و ماجرا را می شنود دچار شوک شده و نیمی از بدنش لمس می شود.

ابوذر زبان تلخ حق

بسم الله الرحمن الرحیم 

 امروز نامه ی سیدمصطفی تاج زاده به آسیه دختر شهید والامقام، باکری را خواندم. وقتی نامه ی شیوا، روشن، و واضح او را خواندم و سپس خواندم تاجزاده در اعتراض به انفرادی بودن خود، به جای اعتصاب غذا، مدت مدیدی است، اقدام به روزه داری دائم کرده و به همین خاطر در بیمارستان بستری شده، با خودم فکر کردم که او با این حال نزار چون ابوذر دست از گفتن حرف حق برنداشته است و گرچه تلخ، اما به گفتن آن همچنان مشغول است و من ...  

از دوستانم می خواهم برای بهبودی حال او دعا کنند. از دست و زبان ما لابد فقط همین بر می آید، پس دریغ نکنیم.  

 

                          تاجزاده در بیمارستان

زبانم الکن شده است. راستش یکی دو روز است راجع به هر مطلبی می خواهم بنویسم، عاقبت مردد می شوم و از خیرش می گذرم و الان هم می خواستم نامه ی او به دختر شهید باکری را هرچند طولانی است را برای کسانی که احیانا با تضیقات موجود نمی توانند دسترسی به این نامه داشته باشند، را عینا نقل کنم. اما فکر کردم شاید اینکار به مذاق فیلترچی ها و مسببین ماجرای ستار، خوش نیاید، با این حالم یاد ماجرای مدرس افتادم: 

فرمان فرما از طریق یکی از دوستان مدرس که به او نزدیک بود، به مدرس پیغام می دهد: 

« خواهش می کنم حضرت ایت الله این قدر پا روی دم ما نگذارند!» 

مدرس جواب می دهد: به فرمان فرما بگویید: 

« حدود دم حضرت والا باید معلوم باشد؛ زیرا من هر جا پا می گذارم دم حضرت والاست!»