یاد خاگینه، خاطره را در زد

بسم الله الرحمن الرحیم

داغ شد تیر، مثل تنور

خانه تب کرد به گرمای شیرمال

پارچ لرزید از سرمای خاکشیر یخمال

به عرق نشست، به خنکای گرمک، تُنگ رسیده از بنگال

 

این کنار، همنشینند گوجه - خیار

دوست خوبشان، پر و قاچ یک لیمو

 

آن گوشه نشست، کره بر سر پنیر

گفت بی همدمت گردو، برو دق کن، بمیر!

ترب از لای ترخون، خنده کرد، ترکید!

عطرحلوا، پرید بالا، دوباره از نو رقصید

دارچین، به شله زرد چشمک داد

غش کرد و هی با او خندید

 

شیر با برنج آمیخت، به مربا دل داد

یاد خاگینه، خاطره را در زد

ای دریغ، که دویماج از میان ما رفت

کِلکش زرین، آش قلمکار هم هست

  

خرما به نمک پیش افتاد

طعم شیر، از فنجان به هوا، جست زد

حُلم حلیم و شِکر خندش را تو ببین!

شوقی از دل سفره، به دیوار نشت کرد.

گوش اتاق را، شور و نشاط، پر کرد.

طنین سرور، از کوچه ها برگشت!

 

آب از زلزله ی این ولوله ها به طرب آمد

در کتری با جوش و خروش به هوا پر زد

شد بوی چای، از استکان ها لبریز

ربنا، به غروب، به اذان، به افطار سر زد

 

دعا مایوس و مغموم اما

تنهای تنها و سلّانه رفت!

 

وه! که شتابان و شاد، زود و خیلی زود

با دو دوست خوب خود، برکت و اجابت برگشت.

 

چند قدم مانده!

رمضان آخر شد و ماه نو می آید

عید فطر با شوال

دست به دست داده و خنده کنان می آید.

نظرات 6 + ارسال نظر
sh یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 19:00 http://osghoolanjz.blogfa.com

ادم زبون روزه ای گشنش میشه این شعر رو میخونه.مسئولین لطفا رسیدگی کنن:))

درود

سلام
خیلی خوش اومدید
قبلا رسیدگی شده و رهنمود لازم هم داده شده :))
طبق دستورالعمل:
قسمتهایی که گرسنه تون می کنه رو نخونید و تا میتونید اون قسمتهایی رو بخونید که خنکتون می کنه

ناهید یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 04:54

سلام داداش عزیز
به به ...چه شعر قشنگ و جالبی ! به خصوص این بیتش :
آن گوشه نشست، کره بر سر پنیر
گفت بی همدمت گردو، برو دق کن، بمیر!
خوبه با گوجه و خیار یه قاچ لیمو رو هم نوشتید ، آخه این روزها سالاد شیرازی با روغن زیتون و آب لیمو زیاد می خورم
آدم از خوندن این شعر هم احساس خنکی بهش دست می ده و هم احساس گرسنگی ولی خداییش روزها خیلی طولانیه و ماه رمضون مبارک بودنشو خیلی عالی داره نشون میده
به هر حال داداش دستتون درد نکنه از سرودن این شعر خوشمزه ی زیبا
در ضمن نماز روزه هاتون قبول درگاه حق

سلام خواهر گلم
ممنون پس دق کردن پنیر جالب بود یا احتمالا نشستن کره بر سر پنیر
بچه های ما هم تمایل زیادی به خوردن نون و پنیر و حیلر و گوجه اونم با لیمو دارند. انگار گرسنگی و تشنگی رو همزمان کاهش میده
قسمتهایی که گرسنه تون می کنه رو نخونید و تا میتونید اون قسمتهایی رو بخونید که حنکتون می کنه
خدا به کرمش از همه ی روزه دارها و به خصوص از شما به بهترین نحو قبول کنه

رجعت صدر شنبه 20 تیر 1394 ساعت 19:42

سلام
گفتم یادآوری کنم
هنوز ماه رمضان تمام نشده
ما هنوز روزه ایم
و خدا را خوش نمی آید با این گلوی خشک و زبان به کام چسبیده و معدۀ گرسنه این همه اشربه و اطعمه را کنار هم ردیف کنید

تا فرصت هست ما را از دعا محروم نفرمایید

سلام
ببخشید ها! چند تا کلمه ی بدون بو و رنگ و مزه رو گذاشتم کنار هم! شما دارید اینا رو اطعمه و اشریه می بینید خب تخسیر من چیه؟!
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند را چه نیاز به دعای مفلسان است

مریم شنبه 20 تیر 1394 ساعت 17:04

الان یاد یک چیزی افتادم گفتم تا فراموشم نشده بنویسمش :
یک شب وقتی داشتم دعای جوشن کبیر رو می خوندم رسیدم به فراز 54 ( ... ای پروردگار حبوبات و میوه جات ای پروردگار نهرها و درختان ای پروردگار دشت و هامون ای پروردگار صحراها و دریاها ای پروردگار شب و روز ... )
به نظرم واقعا جالب بود که خدا در این دعا از حبوبات و میوه جات هم یاد کرده ... آدم حس می کنه تمام آفریده های بیجان استقلال و هویت دارند . (قطعا همینطوره ، چون خدا بارها در قرآن گفته یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض این "ما" یقینا شامل تمام آفریده های خدا می شه اگر چه به ظاهر این آفریده ها ، بیجان و ساکت باشند )
شما هم تو شعر "یاد خاگینه" همین هویت بخشی رو انجام دادید
دقت و ظرافتی که در نگاه به اشیاء و خوراکی ها داشتید برای من واقعا جالب بود :
- به عرق نشست، به خنکای گرمک، تُنگ رسیده از بنگال
- شوقی از دل سفره، به دیوار نشت کرد
- در کتری با جوش و خروش به هوا پر زد
و ....

عالی بود و من توی دعای جوشن کبیر یادم نمیاد این فراز رو دیده باشم. هر چند به معنی بیشتر از متن عربی توجه می کنم. اینکه شما دیدید نشون میده خیلی دقیق هستید. به قول ناهید عزیز حکیمه ی آنلاین اسم برازنده ای برای شماست
من توی یک نوشته ای از یک دکتر اختر فیزیک ایرانی خوندم که از آیه ی یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض استفاده کرده بود و اشاره داشت به اینکه منظومه های شمسی دیگ ای هم توی عالم هست که موجوداتی مثل انسان داره و اونا هم مشغول طاعت و عبادت خدا هستند. اما منم مثل شما فکر می کنم که همه چی توی عالم مطابق با قانون خدا کار می کنند و هر آن دارند با انقیاد خودشون تسبیح خدا رو می گند. چاقو وقتی میبره داره میگه سبحان الله. آتش وقتی می سوزونه میگه سبحان الله و ...

مریم شنبه 20 تیر 1394 ساعت 12:52

سلام
شعر قشنگی بود
- چرا از آش رشته نگفتید ؟
- دویماج چیه ؟
- چه زود رفتید به استقبال عید فطر ! یک هفته مونده . هر چند مثل برق و باد می گذره
- خدا کنه واقعا اینطور باشه و دعاهای مایوس و مغموم و تنهامون ، با برکت و اجابت برگردند

سلام
ممنون شعر که چه عرض کنم، یک حسی بود که اومد و شکل شعر به خودش گرفت
راستش از آش رشته نگفتم چون خب آش رشته نخوردم. اکثرا سوپ درست کردند و می کنند. دویماج رو ما قدیما می خوردیم. غذای مختص تبریزی هاست. سرچ کنید می تونید راجع بهش بخونید و عکسهایی هم ازش ببینید. خیلی خوشمزه و عالی بود
مریم خانم! ذره ای شک نکنید که دعاها با برکت و اجابت برمی گرده و هر چی می خواهید توی این چند روز باقیمانده طلب کنید که خدا منتظره فقط بخواهید تا بی حساب عطا کنه

یادخاطرات شنبه 20 تیر 1394 ساعت 10:51

سلام

افسوس که ایام شریف رمضان رفت

سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

افسوس که سی پاره این ماه مبارک

از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ

فریاد که زود از سر این گله شبان رفت

شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت

شیرازه جمعیت بیداردلان رفت

بی قدری ما چون نشود فاش به عالم

ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت

تا آتش جوع رمضان چهره بر افروخت

از نامه اعمال سیاهی چو دخان رفت

با قامت چون تیر در این معرکه آمد

از بار گنه با قد مانند کمان رفت

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را

چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت

چو اشک غیوران ز سراپرده مژگان

دیرآمد و زود از نظر آن جان جهان رفت

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت

سلام چه عالی
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد