آغاز فصلی نو از وفاق و همدلی

  بسم الله الرحمن الرحیم

...تلک الایام نداولها بین الناس... ( قسمتی از آیه 140 سوره ال عمران)

ما ابن روزها( ی شکست و پیروزی) را میان مردم به نوبت می گردانیم

حرفهای بسیاری برای گفتن دارم. باید از پیروزی و از شادی نوشت؟ باید از کدورتها و حرفهای چهارسال گذشته گفت؟ باید به نقد گذشته نشست؟ باید از اینده نوشت؟ مدام نوشتم و حذف کردم، اما نمیدانم همه ی حرفهای نگفته و آماس کرده در سینه را چطور باید زد؟ و چطور میتوان آنها را خلاصه کرد و در متنی کوتاه گنجاند؟!

خب بهتر است در مقدمه نمانم و زودتر برسم به اصل مطلب.  

تب و تاب این چند روز با اعلام نتایج رسمی انتخابات به پایان رسید و حسن روحانی پیروز انتخابات دوره ی یازدهم ریاست جمهوری در سال 92 شد. از نظرسازی های غیر معتبر که بگذریم بعضی از نظر سنجی ها هم تا حدودی درست از اب درامد مثل این. الان دیگر می توان با قطعیت و به دور از گمانه زنی جای خالی عددهای نمودار پست قبلی را پر کرد.  

مطابق اعلام رسمی وزارت کشور از مجموع ۵۰ میلیون و ۴۸۳هزار و ۱۹۲ نفر واجد شرایط رای دادن، ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر در انتخابات مشارکت کردند که حد نصاب ۷۲٫۷ درصد مشارکت را تشکیل دادند و به این ترتیب آقای دکتر حسن روحانی  ۱۸میلیون و ۶۱۳هزار و ۳۲۹ رای آورد و با  کسب اکثریت مطلق آراء در همین مرحله ی اول رئیس جمهور دوره ی یازدهم ایران شد.   

دکتر حسن روحانی رئیس جمهور ایران

دیشب پس از اعلام نتایج قطعی انتخابات، خیابانهای شهرهای مختلف ایران و به خصوص تهران شاهد ساعتها جشن و سرور و پایکوبی بود و همین باعث یادآوری صحنه های تلخ حوادث بعد از انتخابات سال 88 شد. من نمی خواهم با ذکر دلایل آن به مرور گذشته و چرایی بروز آن حوادث بپردازم، اما می خواهم بدون ذکر آن دلایل بگویم که مقایسه ی بین دو حادثه ی مشابه قیاس مع الفارق است. چون با نگاه به آینده باید از گذشته عبورکرد، پس از این مقال بگذریم. 

 به نظرم آنچه حسن روحانی را پیروز کرد به قول تابناک" نه " ای بزرگ به اصولگرایان بود که وضعیت غیر قابل قبولی را رقم زده بودند که شکست خوردنشان از نان شب هم واجبتر بود![ تابناک مطلب خود را در زمان درج این مقاله حذف کرده بود!! اما خوشبختانه آن را می توانید در اینجا و یا اینجا بخوانید]. به دلایل پیروزی او همچنین می توان اعلام حمایت دو رئیس جمهور اسبق یعنی سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را افزود. دو رئیس جمهوری که یکی از ترس رد صلاحیت شدن، اصلا کاندید نشد و دیگری هم که با وجود فشارهای سنگین، کاندید شد، رای به عدم صلاحیتش دادند و از دور رقابتها خارجش کردند! ولی اقبال و توجه مردم به دعوت این دو نفر و شرکت در انتخابات و رای دادنشان به روحانی که مورد حمایت علنی این دو نفر بود را می توان رای " نه" به فتنه گر خواندن این دو و رای "نه" به صلاحیت نداشتن این دو رئیس جمهور سابق نیز قلمداد کرد. شاید دلیل دیگر پیروزی او را بتوان شعار امید او دانست که توانست با تزریق روحیه ای شاداب و دادن امید به جامعه ای غمگین و عبوس، مردم را امیدوار کند به اینکه، می توان حتا از میان خرابه ها نیز، زنده بیرون آمد و دوباره از نو ساخت، هر چند مطمئنا اینکار ِ آسانی نخواهد بود. سوالی در ذهنم نقش بسته است و آن اینکه با وجود طرفداران جلیلی و تندروهای شکست خورده و علیرغم قول همکاری مساعدی که سپاه به روحانی داده است، اینبار هم مثل دوره های گذشته درگیری خواهیم داشت یا بارقه ی امیدی باریدن گرفته است؟ و آیا مثلا برخلاف دوره ی اصلاحات که از دوم خرداد سال 76 و با پیروزی خاتمی شروع شد، اینبار شاهد ایجاد بحرانهای مداوم برای دولت امید نخواهیم بود؟ این سوالی است که قطعا فقط در پایان این دوره می توان به آن پاسخ درستی داد. 

انتخابات 

من امیدوارم همه ی شخصیتهای جناحهای درگیر در فضای سیاسی ایران، این درس بزرگ را گرفته باشند که نمی توان گروه بزرگی از مردم را از جامعه حذف کرد و آنها را با انگهای غیر خودی و فتنه گر نادیده گرفت و یا از طرف مقابل ساندیس خور خواند و از جامعه بیرونشان راند و تنها ار طریق تعامل و همکاری همه ی آحاد جامعه است که عمق استراتزیک ایران را میتوان تقویت کرد و بر همه ی مشکلات پیروز شد و ایران را در صحنه ی جهان گام و یا گامهای بزرگی به پیش برد. همانگونه که مردم قهر کرده از صندوقهای رای را، تنها دعوت هاشمی و خاتمی که زمانی منتقد جدی هم بودند و حتا تحمل سایه ی هم را نداشتند، آشتی داد بطوریکه با وحدت خود توانستند طرفدارانشان را برای شرکت در انتخابات ترغیب کنند. همینجا لازم است به نقش کناره گیری جناب دکتر عارف که از روی ایثار و فداکاری سهم بسزایی در این پیروزی داشت، اشاره کرد و آن را فرستادن پالس مثبتی دانست که حاوی این پیام به مردم بود که اصلاح طلبان از تشتت و درگیری دست کشیده و به وحدت رسیده اند؛ حتا به وحدت با اصولگرایان معتدل و همگی با این وحدت، فقط در پی پیروزی و بیرون راندن افراط گرایی و تندروی و روشهای خشونت آمیز هستند.  

امیدوارم این تجربه ای باشد برای اینکه در آینده نیز بتوان با وفاق و همدلی و همکاری و به دور از دعواهای جناحهای سیاسی و سلایق گروهی، دست در دست هم، برای ایرانی آباد و ازاد، به تلاش جمعی دست بزنیم و بدانیم که فرصت ما نیز اندک است و چشم بر هم بزنیم تمام خواهد شد و فرصت همیشه دراختیار ما نیست و روزی ممکن است ما نیز آن را از دست بدهیم. با مخالفین فکری خود مهربان باشیم و از همه ی آنها بسته به توانایی هایشان استفاده کنیم و کسی را به خاطر عقایدش از روی تنگ نظری، از خدمت به کشور محروم نکنیم. 

لینک نقل همین مطلب در ملت آنلاین

تعداد و درصد مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری

بسم الله الرحمن الرحیم  

پیش بینی کرده اند در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری بین 74 تا 77 درصد مردم شرکت کنند. واجدین شرایط شرکت در انتخابات این دوره ی ریاست جمهوری نیز کمی بیش از پنجاه میلیون نفر اعلام شده است. اما باید منتظر شد و دید چه تعداد و چند درصد از مردم در این انتخابات شرکت خواهند داشت؟

تعداد کاندیداها و میزان مشارکت و درصد مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در ادوار ده گانه گذشته بدین صورت بوده: 

 آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوره های گذشته  

و نمودار درصد مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوره های قبل نیز مطابق جدول زیر نمایش داده شده است:  

درصد مسارکت مردم در ادوار انتخابات ریاست جمهوری 

منبع: تابناک

تنها نمان به درد!

بسم الله الرحمن الرحیم    

دکتر حسن روحانی:

ای همه ی کسانیکه می توانید با رای خود سرنوشت آینده کشور را در دست بگیرید، برای بازگشت آرامش و امید به چشم های خسته، دستهای بسته، و دل های شکسته جامعه، دست یاری به سوی تک تک شما دراز می کنم.  

دکتر محمدرضا عارف: 

مردم عزیز میهنم! رای تک‌تک شما مهم است. هرکسی ایران را دوست دارد و برای سربلندی ایران نگران است، باید از حق مشارکت خود در تعیین سرنوشت کشورمان استفاده کند. مطمئن هستم که حرف اول و آخر را مردم خواهند زد. من نیز چون قطره‌ای از این دریای خروشان با شما خواهم بود. تاکنون ثابت کرده‌ام که به همه تعهداتم پایبندم. می‌خواهم در انتها آخرین تعهدم را بدهم، من همیشه با شما خواهم ماند و در اولین قدم همانند شما به اصلاح‌طلبی، عقلانیت و اخلاق رای می‌دهم.

... 

همراه شو ای عزیز / همراه شو ای عزیز / تنها نمان به درد / کین درد مشترک / هرگز جدا جدا / درمان نمی شود.  

تصاویری که صدا و سیما نشان نداد 

تصاویری که صدا و سیما نشان نداد 

تصاویری که صدا و سیما نشان نداد!

به دکتر روحانی رای خواهم داد

بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، دست نیاز به درگاه آفریننده بی نیاز بلند می کنیم و از او می خواهیم که ملت شریف ایران را در این موقعیت خطیر و حساس به انتخابی رهنمون شود که خیر جامعه و کشور در آن است.

جناب آقای دکتر محمدرضا عارف، دانشمندی با باور استوار و بینش روشن که خلوص و شایستگی و توانمندی خود را در همه دوران خدمت و حضور پربرکتش در عرصه های علمی، سیاسی و مدیریتی نشان داده است، بی هیچ چشم داشت، به عنوان و مقام، در اثر احساس مسؤولیت در برابر خداوند و مردمی که خود را وامدار آنان می داند در ساحت انتخابات حضور مبارک یافت و صمیمانه از پایگاه بلند اصلاح طلبی به ترسیم موقعیت حساس کشور و بیان دردها و نیازهای مردم پرداخت و راه حل های عالمانه و مسؤولانه برای گشودن گره ها و خدمت به انقلاب و میهن ارائه داده تا بیش از پیش شایستگی خود را نشان دهد و اصلاح طلبی را در دوران فشارها و تنگناها به خوبی نمایندگی کند و بالمال نیز با ترجیح مصالح کلی بر منافع شخصی و تلاش برای جلوگیری از تشتت آراء و تفرقه و پراکندگی نیروها ظرفیت ممتاز خود را نشان داد.

اینک در حالی که دیگر فرزند توانمند ملت جناب آقای دکتر حسن روحانی که اهل خیر و خدمت و اندیشه و تدبیر در صحنه است و مواضع استوار خود را که در مسیر خیر و نیاز و مطالبه مردم شریف است به خوبی اعلام کرده است، علاقمندان به کشور و سرنوشت آن و خواستاران تحول مثبت در عرصه حیات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی می توانند به انتخابی دست بزنند که به یاری خداوند جامعه را به سوی آینده بهتر رهنمون شود.

اینجانب با سپاس فراوان از برادر عزیزم جناب آقای دکتر عارف که بحمدالله موقعیت معنوی بالایی را نصیب خود کرده است و پیروز عرصه اخلاق و ادب و خیرخواهی و اصلاح طلبی است؛ به حکم وظیفه سنگینی که نسبت به کشور و سرنوشت ملت شریف دارم رأی خود را به برادر گرامی جناب آقای دکتر روحانی خواهم داد و از همگان به ویژه اصلاح طلبان و تحول خواهان و خواستاران عزت و سربلندی میهن و وفاداران به آرمانهای بلند و مطالبات روشن ملت می خواهم که با هوشیاری وظیفه مهم خود را در این انتخابات به جا آورند و حضور جناب آقای دکتر روحانی را فرصتی مناسب برای رسیدن به خواست ها و مطالبات خود بدانند؛ باشد که لطف حضرت پروردگار مددکارمان باشد و شاهد نیک بختی ایران و ایرانی باشیم.  
سید محمد خاتمی بیست و یکم خردادماه ۱۳۹۲  
پ ن: 

چرا رای بدهیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

یک هفته مانده به انتخابات از شور و حال و فعالیت عمومی مردم برای شرکت در انتخابات اگر نگوییم که هیچ اثری نیست، اما می توان گفت کمتر اثری هست. من همانطور که قبلا نوشته ام برای شرکت در انتخابات مردد هستم، اما مقاله ای خواندم که در رد دلایل تحریم کنندگان انتخابات از سوی ضیا نبوی نوشته شده و به نظرم حاوی مطالبی است که نباید از آن به سهولت و سادگی عبور کرد. او نوشته است:

۱- اگر قرار براین باشد که دو قرن پس از مواجهه ی انسان ایرانی با جهان نو، یک قرن پس از تجربه کردن اولین حکومت مبتنی بر قانون و ۱۶ سال پس از سیطره ی گفتمان دموکراسی ومتعلقاتش در عرصه عمومی، تمامی فعالیت ما در انتخابات ریاست جمهوری، فقط وفقط به رأی ندادن خلاصه شود، آنگاه جایز است که بر حال خویشتن تأسف بخوریم.

این تأسف نه فقط از آن روست که ما هنوز انتخاباتی با شاخص های استاندارد نداریم و یا اینکه محدودیت ها در برگزاری انتخابات بدین حد ستوه آور رسیده است، بلکه مسأله اینجاست که ما به عنوان کسانی که خود را سیاستمدارانی مدرن تعریف کرده ایم و دارای تاریخ پر نشیب وفرازی از تجارب سیاسی هستیم، هنوز درس های خود را به درستی نیاموخته ایم وتصمیم به کناره گیری از انتخاباتی گرفته ایم که در غالب ادوار پس از انقلاب، نقطه ی عطف تغییر وتحولات بسیار مهمی بوده است.

اینکه با چنان حدی از بی برنامه گی  وعدم دوراندیشی وارد میدان شده ایم که با اولین ضربه ی جدّی حریف تمامی اردوگاهمان وارد اغماء شده است وبسیار مأیوسانه از عدم شرکت در انتخابات میگوییم! اینکه این همه روز پس از رد صلاحیت هاشمی هنوز به این جمع بندی نرسیده ایم که چه کنیم وهیچ طرح از پیش اندیشیده ای برای این شرایط نداشته ایم! وضعیتی که امروزه ما بدان دچاریم اگر که شایسته سرزنش نباشد، بدون تردید واجد احترام وافتخار هم نیست.

۲- با همه محاسبه ناپذیری وغیر قابل پیش بینی بودن جامعه ی ایران ، به نظر می رسد که هرگز وزن اجتماعی منتقدان وضع موجود تا این حد سنگین نبوده است، حجم بسیار انتقاد ونارضایتی که نسبت به کارنامه ی دولت راستگرای احمدی نژاد ایجاد شده، منطقاً می بایست اکثریت آراء جامعه را به سبد تغییر طلبان واریز کند. از سوئی هیچ کاندیدای توده پسندی نیز در بین رقبای انتخاباتی اصول گرایان به چشم نمی آید که بتواند در جلب آرای طبقات فرودست جامعه چندان موفق باشد و این نکته در کنار اینکه مجری انتخابات نیز کاندیدایی در میان ندارد، امکان رأی آوری اصلاح طلبان را بسیار افزایش داده است واتفاقاً همین چشم انداز است که به ما کمک می کند معنای رد صلاحیّت هاشمی را بهتر بفهمیم.

درچنین شرایطی به نظر می رسد که آرای خفته وبالقوه زیادی در انتظار اصلاح طلبان باشد که البته آزاد شدن وسر بر آوردن آنها از صندوق های رأی در گروی چگونگی بازی اصلاح طلبان است.

مساله اینجاست که آیا جبهه ما بالاخره از اغماء خارج خواهد شد و یا اینکه همچنان بر طبل یأس وناامیدی خواهد کوبید؟ اینکه نظر رجل سیاسی اصلاح طلب چیست و چه طرحی برای شرایط موجود دارند؟ اینکه آیا در نهایت به اجماع معقولی در بین کاندیدای اصلاح طلب خواهیم رسید و یا اینکه اشتباهات گذشته را تکرار خواهیم کرد؟.... پرداختن به همه ی این مسائل می بایست در سایه توجه به این مهم قرار گیرد که زمان به تمامی علیه ما عمل خواهد کرد، البته اگر خاموش بنشیسنیم و تماشگر بازی دیگران باشیم .. 

تعیین سرنوشت از طریق صندوق رای

۳-شرکت در انتخابات هرگز به معنی تایید تام وتمام شرایط موجود ونابسامانی هایش نیست. ما در انتخابات شرکت نمی کنیم که وابستگی خود را به ایدئولوژی تنگ نظرانه ای که از رسانه های رسمی تبلیغ می شود نشان دهیم. ما به صندوق های رأی وامکان انتخاب کردن باور داریم، چرا که حق تعبیه شده ما درون قانون اساسی است و فرصت و امکان ما برای تعیین عالیترین مقام اجرائی کشور است. بارها گفته شده و دوباره گفتن آن خالی از فایده نیست که قانون اساسی ما ظرفیت های دو گانه ای هم له وهم علیه دموکراسی دارد و دردناک اینکه اقتدارگرایان در فعال کردن ظرفیت های غیر دموکراتیک قانون اساسی به جد می کوشند وما اما اینبار تصمیم گرفته ایم همین حداقل ظرفیّت های دموکراتیکش را تسلیم آنان کنیم.

درد آورتر اینکه  ما غالباً در تبعیت وتسلیم به نهادها و قوانین غیر دموکراتیک موجود چندان ملالی به خود راه نمی دهیم، ولیکن آنجا که نوبت به بازی کردن خودمان شده، دچار احساس گناه وغبن شده ایم!

مشکل ما شاید اینجاست که نمی توانیم معنای خودمان را به کنش انتخاباتی مان ببخشیم واز منظر اقتدار گرایان به بازی موجود می نگریم ودر واکنش به آنان رفتار می کنیم! اینکه علی رغم همه تضادها و تفاوت هایی که با رقیب بر می شمریم، هوز تفسیرمان از رأی دادن شبیه بهم است و رأی دادن را به معنی صحّه گذاشتن و تأیید ناکارآمدی های  ساختار سیاسی می پنداریم.

۴- وضعیت سیاسی خاصی که امروزه ما بدان دچاریم و انقباض حاصل از آن در عرصه ی عمومی همانقدر که به بی مهار شدن وغیر قابل نظارت شدن قدرت سیاسی انجامیده، جبهه منتقدان را نیز تحت الشعاع خویش قرار داده است. در غیاب گفتگوها، نقدها و پرسش افکنی های عرصه ی عمومی، نه تنها امکان تصمیمات اشتباه و نابخردانه در صاحبان قدرت افزایش یافته بلکه منتقدان نیز دیگر چندان خویشتن را در قید رفتار سیاسی عقلانی احساس نمی کنند! اینکه بعضی از رجال یا نخبگان سیاسی از بیم از دست دادن محبوبیت ویا شنیدن انتقادهای غیر منصفانه و حتی دریافت برچسب خیانت، نظر خویش مبنی بر رأی دادن  به کاندیدای حداقلی اصلاح طلب را کتمان می کنند، اصلاً نشانه ی خوبی نیست!

اینکه ما برای بکار گرفتن تجربه وعقلانیّت سیاسی خودمان از واکنش عرصه ی عمومی واهمه داریم در ذات خود ترسناک است.

به نظر می رسد انتقال بخش اعظم عرصه ی عمومی از جهان واقعی بدنیای مجازی، اگرچه به گسترده کردن این فضا کمک کرده است، اما از عمق وکیفیّت آن تا حد زیادی کاسته است. در چنین شرایطی و با توجه به انتخابات پیش رو به نظر لازم می رسد که نخبگان و روشنفکران و سیاسیون قدیم وحال، حداقل برای چند روز هم که شده، بیشتر وارد عرصه بحث وگفتگو شوند وبه رشد وکیفیت عرصه عمومی ومباحث طرح شده در آن کمک کنند. فارغ از اینکه برونداد این گفتگوها وایده ی غالب براین عرصه، تحریم خواهد بود یا مشارکت، مساله ی اساسی اینجاست که این انتخاب از دل مجادلاتی کیفی وانتقادی بیرون بیاید.

۵- مدافعین عدم شرکت در انتخابات می بایست دقیقاً مقصود ومنظور خود را بیان کنند وبگویند که می خواهند از این رفتار به کجا راه ببرند. اگر مقصودشان از کناره گرفتن از انتخابات این است که اعتراض وانتقادشان را به وضع موجود نشان دهند، نیازی به رأی ندادن نیست بلکه کافیست نظر خویش را در مورد کیفیت انتخابات به روشنی بیان کنند وبا حفظ موضع به کاندیدایی رأی دهند که به نظر آنان نزدیک تر است. اگر میخواهند با قهر از انتخابات، اقتدار گرایان را متوجه اشتباه خویش سازند وبا قرار دادن شان در پست اجرائی، آنان را متوجه آسیب های حذف اصلاح طلبان از قدرت سازند، راه اشتباهی را بر گزیده اند، چرا که به خوبی میبینیم هشت سال پس از به قدرت رسیدن آنان وتمامی ضربات وصدماتی که به سرمایه های عمومی کشور وارد ساخته اند، هنوز به هیچ اشتباهی اذعان نکرده اند و موضعی هجومی وفرافکنانه دارند.

از سوئی اگر معتقد به رأی سازی وتقلب گسترده در انتخاباتند وشرکت در انتخابات را تنها به معنای مشروعیت بخشیدن به آن می پندارند، باید بدانند که این استدلال بنیاد خودش را نیز سست می کند، چرا که اگر مجریان انتخابات تا این حد گشاده دست بودند، آنگاه برای تامین مشروعیت انتخابات نیز نیازی به رأی من وشما نداشتند. واگر می اندیشند که می بایست از تقویت جامعه ی مدنی وعرصه ی عمومی آغاز کرد و در نهایت به تغییرات ساختاری در سیاست راه برد، بایستی در نظر داشته باشند که راهبردشان با شرکت در انتخابات وبرگزیدن مدیر اجرائی معقول تر منافاتی ندارد واگر این دو راهبرد به نفع یکدیگر عمل نکنند، در مقابل همدیگر نیز نخواهند ایستاد.

به هر روی به نظر می رسد پشتوانه ی اصلی واساسی مدافعان عدم شرکت، در ناراحتی ورنجشی است که از وضع موجود دارند واین البته قابل انکار نیست، اما همه مساله این است که از این ابتدا به کدامین راهکار راه خواهند برد؟!

۶- اگر که بخواهیم به تمامی لوازم ونتایج سیاست عدم شرکت در انتخابات پایبند باشیم وآن را تا سرحد نهایی وپایانی اش ادامه دهیم آنگاه به سختی می توانیم در برابر توجیه و رشد یافتن ایده های خشونت آمیز مقاومت کنیم، نگارنده البته به خوبی می داند بسیاری کسانی که امروز از سیاست عدم مشارکت دفاع می کنند، افرادی با سابقه فعالیتهای سیاسی، دانشجویی ومدنی هستند و بدون تردید هیچ نسبتی با ایده های خشونت آمیز ندارند، لیکن باید به این نکته توجه داشت که رفتار ما در عرصه ی سیاست غالباً پیامدهای نا خواسته ای نیز دارد که ممکن است حتی در حدس وگمان فاعل آن نیز نگنجد. مسأله اینجاست که ایده ی عدم شرکت به صورت ضمنی حامل این پیام نیز هست که ما از مکانیزم قانونی و رسمی جابجائی در قدرت ناامید شده ایم وهیچ امکانی برای مشارکت سیاسی نمی یابیم. این پیامی است که برای هر جوان ناراضی، ناامید و بی تجربه ای در عرصه سیاست می تواند خطرناک باشد وتوجیهی برای انتهار[ انتهار به معنی سرزنش کردن و منع کردن است و شاید مقصودش انتحار بوده] یا خشونت تلقی شود. باید توجه داشت که صحنه  سیاسی کشور هیچ گاه نمی بایست به گونه ای تصویر شود که هیچ امکانی برای دخالت امید بخش در عرصه ی عمومی ومشارکت سیاسی باقی نماند. چرا که بروندادهای چنین وضعیتی بعید است که خطرناک و آسیب زاء نباشد. این ملاحظات البته ممکن است که از نظر برخی  بسیار محافظه کارانه ومته به خشخاش گذاشتن تلقی  شود و لیکن برای نگارنده ی این ستون که فی الحال با بسیاری از قربانیان چنین ایده ی خشونت آمیزی روز و روزگار می گذراند، ابداً اینگونه نیست. تجربه ای که بدو میگوید نطفه ی ایده های خشونت آمیز سیاسی در ناامیدی از مشارکت سیاسی، بی باوری به امکان گفتگو وعدم همدلی با  مخالفان شکل می بندد.

۷- ما در برابر همه ی فرصت ها وامکان هایی که با عدم شرکت در انتخابات از دست می دهیم مسئولیم. اگر قرار گرفتن فردی مانند روحانی یا عارف در مسند ریاست جمهوری بتواند اندکی از مشکلات اقتصادی ومعیشتی مردم بکاهد، اگر بتواند رابطه ی ما وجهانیان را کمی بهبود بخشد وسایه جنگ را از سر ما برهاند، گر بتواند رونقی اگرچه حداقلی به عرصه فرهنگ ودانش کشور بدهد وبسیاری اگرهای اگرچه کوچک دیگر، روا نیست که از چنین انتخاباتی کناره جوییم. ما حق نداریم از مردم بخواهیم چشم شان را بر روی دشواری ها ورنج های معیشت روزمره شان ببندند و از اندک امیدهایی که برای بهبود این شرایط دارند چشم بپوشند. ما نمی بایست با تقدیر به ظاهر تلخی که اینجا و امروز بر ما فرود آمده غیر مسئولانه برخورد کنیم و از مواجهه ی با آن شانه خالی نمائیم، اینکه نمی توانیم همه مشکلات و دشواریهای امروزمان را بیکباره حل کنیم نمی بایست به این نتیجه مان برساند که از تلاش برای حل قسمتی از آنها باز ایستیم! تفاوت ما با کسانی که از ایده ی عدم شرکت در انتخابات دفاع می کنند، شاید این باشد که ما جهان پیش رومان را به عنوان سوژه ای برای قضاوت واظهار نظر نمی پنداریم، بلکه آنرا به مثابه مجموعه ای از مسائل تعریف میکنیم که میبایست برای حل آنها همت گماشت. مواجهه ی فعال با انتخابات و رای دادن به کاندیدای مورد اجماع اصلاح طلبان بدون تردید همه ی آن کاری نیست که برای تحقّق این مهم میتوان انجام داد اما احتمالا حداقل کاری است که در شرایط فعلی از دستان ما ساخته است .

ضیا نبوی/زندان کارون اهواز 

پ ن: 

نظر سنجی انتخابات 92