حقوق بشر دروعین و پوشالی!

بسم الله الرحمن الرحیم 

حقوق بشر و نقضش اختصاص به کشور بخصوصی ندارد. بشری که ظاهرا حقوقی دارد اما در همه جا و بوسیله ی هر صاحب قدرتی به هر بهانه ای حقوقش نقض می شود! آیا چنین حقوق بشری پوشالی نیست؟ 

اخیرا جیمی کارتر رئیس‌جمهور اسبق آمریکا گفته است : کشورم حقوق بشر را نقض می‌کند.  

  

رئیس‌جمهوری اسبق آمریکا از اقدامات دولت واشنگتن علیه تروریسم به شدت انتقاد کرد و گفت که حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در خاک کشورها و ترور افراد مظنون در کشورهای دیگر توسط آمریکا نقض حقوق بشر است.
 
به گزارش الف به نقل از راشاتودی، جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: نقض حقوق بشر توسط آمریکا دشمنان ما را تحریک و دوستانمان را از ما بیزار می کند.
 
وی خاطر نشان کرد که سیاستهای ضد تروریستی دولت آمریکا  در حال حاضر آشکارا حداقل 10 بند از 30 بند نوشته شده در بیانیه جهانی حقوق بشر را نقض می‌کند.
 
کارتر در این مقاله نوشت: پس از بیش از 30 حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به خانه‌های غیرنظامیان افغان در سال جاری، رئیس‌جمهوری افغانستان درخواست توقف این حملات را مطرح کرد اما این حملات در کشورهایی همچون پاکستان، سومالی و یمن ادامه داشته است.
 
رئیس‌جمهوری اسبق آمریکا تصریح کرد که وی نمی‌داند چند صد غیرنظامی در این گونه حملاتی که همگی توسط مقامات ارشد واشنگتن تایید شده‌اند، کشته شدند.
 
انتقاد شدید کارتر از اقدامات آمریکا در مقابله با تروریسم در حالی مطرح شده است که  یک مقام سازمان ملل اخیرا اعلام کرد که لازم است آمریکا به دلیل استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین از لحاظ حقوقی پاسخگو باشد. وی این درخواست را مطرح کرد که دولت اوباما آمار غیرنظامیان کشته شده به دنبال حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در افغانستان، پاکستان و یمن را ارائه کند. 

 http://www.alef.ir/vdcfmydyjw6dvma.igiw.html?161334   

این هم قسمتی از متن مقاله ی جیمی کارتر به زیان انگلیسی 

 

By JIMMY CARTER - Published: June 24, 2012 - Atlanta

 The declaration has been invoked by human rights activists and the international community to replace most of the world’s dictatorships with democracies and to promote the rule of law in domestic and global affairs. It is disturbing that, instead of strengthening these principles, our government’s counterterrorism policies are now clearly violating at least 10 of the declaration’s 30 articles, including the prohibition against “cruel, inhuman or degrading treatment or punishment.”   

و 

Meanwhile, the detention facility at Guantánamo Bay, Cuba, now houses 169 prisoners. About half have been cleared for release, yet have little prospect of ever obtaining their freedom. American authorities have revealed that, in order to obtain confessions, some of the few being tried (only in military courts) have been tortured by waterboarding more than 100 times or intimidated with semiautomatic weapons, power drills or threats to sexually assault their mothers. Astoundingly, these facts cannot be used as a defense by the accused, because the government claims they occurred under the cover of “national security.” Most of the other prisoners have no prospect of ever being charged or tried either.  

نقل شده از : 

http://www.nytimes.com/2012/06/25/opinion/americas-shameful-human-rights-record.html 

        Guantanamo  - گوانتانامو

اینجا را هم بخوانید:  

روایت روزنامه نگار غربی از بزرگترین شکنجه گاه جهان

گوانتانامو ۱۰ سال پس از تاسیس/شرح شکنجه‌های قرون وسطایی آمریکا

بعد از اینکه ما اعتصاب غذا کردیم که البته این اقدام به اعتصاب هم بدون هیچ برنامه ریزی جمعی بود چرا که ما اساسا با هم نمی‌توانستیم ارتباط داشته باشیم، آن‌ها مرا از سلول بیرون کشیدند و سپس یکی از افراد گارد در حضور یک مامور دیگر ابزاری نوک تیز را در چشمان من فرو کرد به طوری که من بینایی هر دو چشم ام را از دست دادم. بعد از مدت طولانی یکی از چشم‌هایم بینای‌اش را آرام آرام بدست آورد اما چشم دیگرم به طور کامل نابینا شد.
سرویس بین الملل «فردا»؛لاله رشیدی: «امی گودمن» خبرنگار مستقل آمریکایی به مناسبت دهمین سالگرد تاسیس زندان گوانتانامو بار دیگر رفتار وحشیانه نظامیان آمریکایی را در زندان گوانتانامو که تحت لوای قوانین برساخته دولت بوش و پس از آن جانشین وی باراک اوباما دست به چنین اقدامات غیر انسانی زده بودند را با استناد به گزارشات یک بازداشتی این زندان «عمر دغایس» و سرهنگ موریس دیویس دادستان پیشین کل کمیسیون‌های نظامی آمریکا مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. 
۱۰ سال قبل «عمر دغایس» و «موریس دیویس» را اگر کسی می‌دید بسیار متعجب می‌شد. آن‌ها هرگز یکدیگر را ندیده بودند ولی علی رغم اینکه آشنایی قبلی مابین آن‌ها وجود نداشت یک ارتباط عمیق از درون سیمانهای زندان بدنام ارتش آمریکا یعنی زندان گوانتانامو مابین آن‌ها شکل گرفته بود. دغایس کسی نبود جز زندانی محبوس در گوانتانامو و سرهنگ نیروی هوایی موریس دیویس که در این گزارش به گفته‌های وی استناد می‌شود دادستان کل کمیسیون‌های نظامی آمریکا از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷.
غایس در پاکستان دستگیر شد و به ارتش ایالات متحده تحویل داده شد. او در پاسخ به چگونگی بازداشتش چنین می‌گوید: «بابت دستگیری هر فرد و تحویل آن به نیروهای آمریکایی پول خوبی داده می‌شد. آن‌ها ما را در حالی که کیسه به سرمان کشیده و زنجیر به دست و پایمان بسته بودند بعد از کلی اذیت و آزار به بگرام در افغانستان منتقل کردند و بعد از بگرام ما را به گوانتانامو منتقل کردند». 
 او یکی از نزدیک به ۸۰۰ انسانی است که به این مکان در ژانویه ۲۰۰۲ فرستاده شد. وی در ادامه چنین می‌گوید: «انسان‌ها اینجا در معرض ضرب و شتم و شکنجه های عجیب هستند بی‌آنکه به جرمی محکوم شده باشند.»  
بقیه را در اینجا بخوانید:
http://www.fardanews.com/fa/news/182814/%DA%AF%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88-%DB%B1%DB%B0-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%B4%DA%A9%D9%86%D8%AC%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D9%88%D9%86-%D9%88%D8%B3%D8%B7%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7

شهید بهشتی: من بساط این‌گونه دادگاه‌ها را جمع خواهم کرد

بسم الله الرحمن الرحیم  

در سالگرد هفتم تیر سال ۶۰ و به یاد شهادت شهید مظلوم بهشتی به همراه یارانش که در بمبگذاری منافقین در دقتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. ترورها و بمبگذاریها آسیب جدی به آزادی وارد کرد . کشور را به سوی امنیتی شدن پیش برد و صاحبنظرانی را از ما گرفت که فقدانشان هرگز پر نشد بدین ترتیب لطمه ای بزرگ به کشور و نظام تازه تاسیس وارد نمود.  

 

                               شهید بهشتی 

سرحدی‌زاده، وزیر کار دولت دوم میرحسین موسوی بود. بسیاری از نیروهای سیاسی کشور، از مخالف و موافق و چپ و راست، او را به صداقت و سلامت می شناسند. او که از ۱۹ سالگی زندانی سیاسی رژیم پهلوی بوده است، پس از انقلاب به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد.

این خاطرات را او پنج سال پیش در یک سخنرانی در موسسه مطالعات دین و اقتصاد به مناسبت بیست و ششمین سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی بیان کرده است:

کمتر کسی است که عصبانیت شهید بهشتی را به یاد داشته باشد و یا اینکه دیده باشد که ایشان از اعتدال خودشان خارج شوند. من واقعه‌ای را نقل می‌کنم که بدانید چنین شخصیتی را چه حوادث تلخ و ناگواری برافروخته می‌کرد.

ایشان رئیس دیوان عالی کشور بودند و طبیعی بود که حوادثی که در دستگاه قضائی و جامعه رخ می‌داد به ایشان منتقل می‌شد. روزی بنده را به دفتر خودشان احضار کردند و من دیدم که این شهید بزرگوار که هیچگاه دیده نمی‌شد از متانت خودشان خارج شوند. با همه محبتی که به من داشتند با عصبانیت و صدای لرزان نامه‌ای را که در دست داشتند به طرف من پرتاب کردند و گفتند این نامه را بخوان. من واقعاً تعجب کردم که چه اتفاقی می‌تواند ایشان را آنقدر عصبانی کند.

ماجرای نامه به این ترتیب بود که یکی از نگهبان‌های پزشکی قانونی برای شهید بهشتی نامه نوشته بود که در یک شب که من در اینجا نگهبان بودم از دادگاهی که مسئولیت آن با مرحوم آقای خلخالی بود چهار نفر اعدامی را برای ما فرستادند که آنجا بماند تا صبح ببرند و دفن کنند. این چهار جنازه را در سردخانه گذاشتیم نیمه‌های شب از محل نگهداری جنازه‌ها سر و صدایی آمد دیدم یکی از این اعدامی‌ها هنوز نیمه‌جان است و من به سرعت با آقای خلخالی تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و آنها هم شبانه دو سه نفر را فرستادند، فرد نیمه‌جان را با تیر زدند و رفتند ما هم که در ترس و واهمه از آن مأمورین بودیم هیچ‌ عکس‌العملی نشان ندادیم. من بهت زده به آن نامه نگاه کردم و فهمیدم که حتی یک اعدام غیراسلامی چگونه ایشان را خشمگین ساخته است.

بعد از مدتی که از عصبانیت ایشان کاسته شد و من دیدم که می‌توانند آرام‌تر صحبت کنند به من گفتند فلانی من باید به این اوضاع خاتمه دهم من بساط این‌گونه دادگاه‌ها را جمع خواهم کرد و تو هم به سهم خود مسئولی و هرگز نباید اجازه رخداد چنین اتفاقاتی را بدهی. البته اختیارات من در آن زمان طوری نبود که بتوانم نفوذی در دستگاه آقای خلخالی داشته باشم. نکته بسیار جالبی که باید در تاریخ کشورمان بماند این است که حکمی هم که به ایشان داده شده بود از ناحیه بنی‌صدر داده شده بود و به هر حال شهید بهشتی به کرات نسبت به وضع این دادگاه و نحوه عملکرد آن اظهار ناراحتی می‌کردند و این بار که چنین اتفاقی افتاده بود با ناراحتی و عصبانیت گفتند من بساط این دادگاه را برخواهم چید. کافی است که خداوند شاهد اصل نیت و دلیل حساسیت من باشد و دیگران هر فکری می‌خواهند بکنند.

غرض از بیان این ماجرا این بود که بدانید این شهید عزیز ما چقدر از این مسئله که حتی چنین برخوردی با آدمی که مجرم بوده انجام شود حساسیت نشان می‌دادند و ببینید در آن دوران چنین موجود لطیفی با چه مسائلی مواجه بوده و چه اتفاقاتی که در دستگاه‌های موجود می‌افتاد و غالباً طوری بود که من بسیار تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. ایشان یک لحظاتی را برای فکر کردن جستجو می‌کردند و در جمیع این مسئولیت‌ها لحظاتی را که فکر می‌کردند به این مسئله توجه معطوف می‌داشتند که اگر هر اشتباهی توسط ایشان صورت گیرد. چون از شخصیت‌های حساس انقلاب بودند و ملت روی همه برخوردها و رفتارهای ایشان حساسیت نشان می‌دهند و تمام تلاششان متوجه این مسئله بود که کوچک‌ترین بی‌تقوایی حتی در برخورد با مخالفانشان نداشته باشند و اتفاقاً انصاف و اخلاق را در این می‌دانستند که نسبت به حقوق مخالفان بیشتر توجه کنند.

حتی وقتی بنی‌صدر با ایشان برخورد می‌کرد، ایشان بنی‌صدر را دعوت به آرامش می‌کردند و فضایی ایجاد کرده بودند که حتی طرفداران و علاقمندان ایشان اجازه بی‌احترامی به بنی‌صدر نداشتند هرچند بنی‌صدر درست برعکس عمل می‌کرد.

رای اصلاح طلبانه به اصولگراها

بسم الله الرحمن الرحیم 

دکتر زیبا کلام در سایتش به این ادرس : 

http://www.zibakalam.com/news/859 

طی مقدماتی ،در انتهای مقاله به این نتیجه گیری رسیده است: 

...سطح سوم بحث آنست که اصلاح طلبان چگونه می توانند به این اهداف با شرکت در انتخابات نزدیکتر شوند؟ پاسخ اولیه آن است که آنان نامزدی را معرفی خواهند کرد و بعد هم همه امکانات خود را برای موفقیت آن نامزد در جریان انتخابات 92 به کار خواهند گرفت. از میان نامزدهایی که می توانند به نمایندگی از جانب اصلاح طلبان در این انتخابات شرکت کرده و رد صلاحیت نشوند دکتر محمد رضا عارف از شانس بسیار بیشتری برخوردار است. فرض بگیریم که ایشان پس از رایزنی هایی که صورت خواهد گرفت در انتخابات ثبت نام نماید و شورای نگهبان هم صلاحیت وی را تایید نماید. در خرداد 92 عارف اصلاح طلب در برابر نامزدهای اصول گرایان (فی المثل دکتر علی لاریجانی، دکتر سعید جلیلی یا دکتر علی اکبر ولایتی) قرار خواهد گرفت. حاصل این رویارویی با توجه به عملکرد نامطلوب اصولگرایان از سال 84 به این سو کاملا مشخص بوده و یک بار دیگر داستان دوم خرداد 76 تکرار خواهد شد. نهایتا در مرداد یا شهریور ماه 92 دکتر عارف کابینه خود را تشکیل داده و به عنوان دولت 11 اُم شروع به کار خواهد نمود.

اگرچه این سناریو برای اصلاح طلبان یک بازگشت موفقیت آمیز و یک پیروزی جذاب و شیرین خواهد بود، اما سوال سخت آنست که دکتر عارف، به عنوان یک رئیس جمهور اصلاح طلب چقدر خواهد توانست آن اهداف کوتاه مدت و بلند مدت اصلاح طلبان را که پیشتر به آنها اشاره داشتیم تحقق ببخشد؟ واقعیت تلخ آنست که خیلی خیلی کم و تقریبا در حد صفر. عارف از همان روز نخست آغاز ریاست جمهوری اش با یک خط آتش گسترده و سنگین از جانب اصولگرایان روبرو خواهد شد. اصولگرایانی که مدت ها می شد که حول محور احمدی نژاد به صورت مخالف و موافق در برابر یکدیگر صف آرایی کرده و از وسط به دو نیم شده بودند، یک بار دیگر به فضای قبل از اردیبهشت 90 باز خواهند گشت و جملگی در یک جبهه واحد در برابر عارف قد علم خواهند کرد. مجلس نهم، قوه قضائیه، شورای نگهبان، روحانیت مبارز، ائمه جمعه و جماعات، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، رادیو و تلویزیون، روزنامه های دولتی، برخی نهاد های نظامی و غیر نظامی و ... جملگی در برابر عارف خواهند ایستاد. حکایت ریاست جمهوری عارف و پیروزی چشمگیر اصلاح طلبان در خرداد 92، تکرار پیروزی چشمگیر و شیرین دوم خرداد 76 و ریاست جمهوری خاتمی خواهد بود. در عین حال همان وضعیت خاتمی و اصلاح طلبان مجددا تکرار خواهد شد. چراکه هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم شانس عارف برای پیش برد اصلاحات بیشتر از شانس خاتمی در سال 76 باشد. به همان دلایلی که اصلاح طلبان نتوانستند در دوران خاتمی اصلاحات یاسی و اجتماعی را به پیش ببرند، به همان دلایل در دوران عارف هم نخواهند توانست که گام جدی در جهت تحقق اصلاحات بردارند. جامعه دچار تنش خواهد شد، درگیری ها یک بار دیگر به راه می افتد و یک سر مملکت را جناح راست خواهد گرفت و سر دیگر را چپ و اصلاح طلبان.

این سناریو تازه در بهترین حالت است، یعنی در حالتیکه اصولگرایان اجازه بدهند تا نامزد اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نماید و او را از طریق نظارت استصوابی کنار نگذارند و انتخابات هم درست انجام گیرد. با فرض عملی شدن این دو شرط، ما تازه می رسیم به شرایط دوم خرداد 76. با این تفاوت که زمان خرداد 92 است و خاتمی هم تبدیل شده به محمد رضا عارف. لذت می رسیم به همان پرسش اولیه: که پس راه حصول اهداف اصلاح طلبان چگونه ممکن است؟ اگر قرار شود اصلاح طلبان همه تلاش خود را به کار گیرند و نهایتا تنها حاصل آن تکرار تجربه تلخ دوران اصلاحات و ریاست جمهوری دوره خاتمی باشد، چرا اساسا اصلاح طلبان آن تجربه ناموفق را یک بار دیگر تکرار کنند؟

راه برون رفت از این بن بست و از این دور باطل آنست که اصلاح طلبان غرور و تشخص سیاسی شان را قدری زیر پا بگذارند و به جای حمایت از یک نامزد اصلاح طلب در انتخابات 92 از یک نامزد غیر اصلاح طلب یا اصول گرا که بتواند دست کم یک حداقلی از اهداف آنان را تحقق ببخشد حمایت نمایند. محمد باقر قالیباف کمابیش چنین شخصیتی است. او نه ژان ژاک روسو است، نه نلسون ماندلا، نه مهاتما گاندی، نه دکتر محمد مصدق و نه مهندس مهدی بازرگان، نه وسلاو هاول و نه آن سان سوچی. اما رئیس جمهوری خواهد بود که اگر نتواند زندانیان سیاسی را آزاد کند، دست کم می تواند شرایط آنان را اندکی در زندان بهبود بخشد. قالیباف اگر نتواند دانشجویان محروم از تحصیل را مجددا به دانشگاه ها باز گرداند، دست کم می تواند شرایط محرومیت و اخراج از دانشگاه را برای دانشجویان جدید قدری دشوارتر نماید. همین یعنی یک گام به جلو. گرفتاری اساسی ما ظرف این یکصد سال گذشته آن بوده که همواره خواسته ایم که یک شبه ره صد ساله برویم و بدبختانه همواره هم در تلاش رفتن یک شبه به ره صد ساله نتوانسته ایم همان یک گام اولیه و ابتدائی را هم برداریم. تاریخ تراژیک جنبش یکصد ساله دموکراسی خواهی در ایران از مشروطه تا به امروز آیا گواهی غیر از این می دهد؟

ادامه مطلب ...

بوی خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

در بالکن کوچک آپارتمانم می نشینم و به آسمان شب خیره می شوم آن وقت که ستاره ها غمزه می روند.

عاشق این وقت شبم

چشمک زدن ستاره را وقتی همه خوابند می شود دید و این عجیب ترین راز مگوست!

راز دوم اینکه اشتباه بزرگ وقتی است که برای دیدن خدا رو به آسمان کنیم .

سومین راز اینکه ،خدا در آسمان نیست.

و سرالاسرار اینکه خدا همین نزدیکی است ، نشان به آن نشان که دور و برم پر شده است از بوی خدا

آنقدر فیضی که من از بی زبانی دیده ام
ترسم آخر شُکر خاموشی کند گویا مرا

تفاوت دو مقطع و فرق دو دولت

بسم الله الرحمن الرحیم

در تایید نظر دوستان در پست قبل اینطور به نظر و خاطرم آمد که در دوران جنگ، اجناس ضروری مردم ، با دفترچه های بسیج اقتصادی و کوپن تامین می شد. از برنج ، گوشت و مرغ گرفته تا چای و قند و شکر حتا لامپ و دستمال کاغذی و ماکارونی و صابون و شامپو!

مردم از همین مایحتاج عمومی خود صرفه جویی می کردند و برای جبهه ها به عنوان کمکهای مردمی می فرستادند. مسجد محله ی ما از اعزام سپاه دوهزار نفری هادی غفاری که تا به اهواز رفتند و بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا تحهیزشان نکرد و برگشتند ، با چهل پنجاه نیروی داوطلب در ماجرا دخیل بود و در طی جنگ هم بیش از صد شهید تقدیم جنگ کرد. بعد هم با جمع کردن استشهادیه و نامه نگاری به شهرداری منطقه ، درخواست دادند که اسم خیابان منتهی به مسجد را از همایون به ثارالله تغییر دهد. حتا زمانیکه ژاپن به علت فشارهای امریکا و تحریمهای سازمان ملل از فروش تویوتا وانت هایی که کاربرد نظامی داشت و در جبهه ها مورد استفاده قرار می گرفت به دولت ایران خودداری کرد، اهالی محل که در مسجد مجتمع بودند ، پول جمع کردند و دو دستگاه تویوتا آمبولانس خریده و به جبهه اهدا کردند و این در همه ی شهرها و روستاهای ایران مرسوم بود و همه ی اینها در وضعیت جنگی و نداری مردم و فشار اقتصادی بر دوش مردم اتفاق می افتاد.   

               کمک های مردمی برای جبهه و جنگ 

مقایسه کنید با چندی پیش که موضوع درخواست دولت فعلی برای انصراف از گرفتن یارانه ها پیش آمد و بطوریکه میدانیم کسی انصراف نداد و امروز هم که در آستانه ی ماه مبارک رمضان ارزاق عمومی مثل گوشت و مرغ و برنج قیمتهای عجیب و غریبی پیدا کرده است و قیمت میوه های فصل در غیر از محله ی نارمک! در همه جا گران است و قیمتش با نوبرانه آن تفاوت زیادی ندارد! سه روز را هم ملت قرار گذاشته بودند در اعتراض به گرانی ها ، شیر و نان نخرند. بگذریم که شهرام همایون گفته بود هر چقدر می توانید نان و شیر بخرید! نمی دانم نتیجه اش در سطح کلان کشوری چه بود و مردم چکار کردند؟ اجاره ها بالا و ازدواجها مشکل و بیکاری و تورم و....مشکل که یکی دوتا نیست .خب این تفاوت دو نفر و دو دولت و دو ملت زمان جنگ و حالاست! آنزمان جوانان داوطلبانه به جبهه و جنگ می رفتند.

                  اعزام داوطلبانه به جنگ 

و ژان پل سارتر انگار زمانی درباره ی جوانان امروز ما گفته است که : " جوانان می‌خواهند که به‌ آن‌ها فرمان داده شود تا از آن سرپیچی کنند."!

اگر دوباره جنگی اتفاق بیفتد و یا بحرانی پیش بیاید وضع چطور خواهد شد؟ چه چیز فرق کرده است؟چیزی جز رفتار و عملکردها، باعث و بانی این تغییر رویکرد مردم نیست؟! باید گفت خود کرده را تدبیر نیست.

مدتی است که فکر میکنم این یکسال باقی مانده از دوران این آقا کی تمام می شود؟! تازه بعدش چه می شود؟!

" زمان نمی گذرد عمر ره نمیسپرد
صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است "

بله امام خمینی می گفت: 

اگر ملت یکوقتى نارضایتى پیدا کرد، اگر امروز صحبت نکنند، چند روز دیگر صدایشان درمى‏آید؛ چند وقت دیگر صدایشان در مى‏آید. آن روزى که ملت صدایش در بیاید، دیگر نمى‏تواند یک قدرتى با آن مقابله بکند..  

...اگر یک کسى بیاید بخواهد به شما یک تعدى بکند، ملت به او حمله مى‏کند. به خلاف اینکه اگر مردم دیدند که اینها( حاکمان) با آنها نیستند، اینها دشمن آنها هستند، اگر یک کسى بیاید، یک دزدى بیاید بخواهد به شما حمله کند، آنها کمکش هم مى‏کنند. این یک مطلبى است که الآن ما از این تاریخ موجودى که بر ما گذشت باید عبرت بگیریم