رای اصلاح طلبانه به اصولگراها

بسم الله الرحمن الرحیم 

دکتر زیبا کلام در سایتش به این ادرس : 

http://www.zibakalam.com/news/859 

طی مقدماتی ،در انتهای مقاله به این نتیجه گیری رسیده است: 

...سطح سوم بحث آنست که اصلاح طلبان چگونه می توانند به این اهداف با شرکت در انتخابات نزدیکتر شوند؟ پاسخ اولیه آن است که آنان نامزدی را معرفی خواهند کرد و بعد هم همه امکانات خود را برای موفقیت آن نامزد در جریان انتخابات 92 به کار خواهند گرفت. از میان نامزدهایی که می توانند به نمایندگی از جانب اصلاح طلبان در این انتخابات شرکت کرده و رد صلاحیت نشوند دکتر محمد رضا عارف از شانس بسیار بیشتری برخوردار است. فرض بگیریم که ایشان پس از رایزنی هایی که صورت خواهد گرفت در انتخابات ثبت نام نماید و شورای نگهبان هم صلاحیت وی را تایید نماید. در خرداد 92 عارف اصلاح طلب در برابر نامزدهای اصول گرایان (فی المثل دکتر علی لاریجانی، دکتر سعید جلیلی یا دکتر علی اکبر ولایتی) قرار خواهد گرفت. حاصل این رویارویی با توجه به عملکرد نامطلوب اصولگرایان از سال 84 به این سو کاملا مشخص بوده و یک بار دیگر داستان دوم خرداد 76 تکرار خواهد شد. نهایتا در مرداد یا شهریور ماه 92 دکتر عارف کابینه خود را تشکیل داده و به عنوان دولت 11 اُم شروع به کار خواهد نمود.

اگرچه این سناریو برای اصلاح طلبان یک بازگشت موفقیت آمیز و یک پیروزی جذاب و شیرین خواهد بود، اما سوال سخت آنست که دکتر عارف، به عنوان یک رئیس جمهور اصلاح طلب چقدر خواهد توانست آن اهداف کوتاه مدت و بلند مدت اصلاح طلبان را که پیشتر به آنها اشاره داشتیم تحقق ببخشد؟ واقعیت تلخ آنست که خیلی خیلی کم و تقریبا در حد صفر. عارف از همان روز نخست آغاز ریاست جمهوری اش با یک خط آتش گسترده و سنگین از جانب اصولگرایان روبرو خواهد شد. اصولگرایانی که مدت ها می شد که حول محور احمدی نژاد به صورت مخالف و موافق در برابر یکدیگر صف آرایی کرده و از وسط به دو نیم شده بودند، یک بار دیگر به فضای قبل از اردیبهشت 90 باز خواهند گشت و جملگی در یک جبهه واحد در برابر عارف قد علم خواهند کرد. مجلس نهم، قوه قضائیه، شورای نگهبان، روحانیت مبارز، ائمه جمعه و جماعات، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، رادیو و تلویزیون، روزنامه های دولتی، برخی نهاد های نظامی و غیر نظامی و ... جملگی در برابر عارف خواهند ایستاد. حکایت ریاست جمهوری عارف و پیروزی چشمگیر اصلاح طلبان در خرداد 92، تکرار پیروزی چشمگیر و شیرین دوم خرداد 76 و ریاست جمهوری خاتمی خواهد بود. در عین حال همان وضعیت خاتمی و اصلاح طلبان مجددا تکرار خواهد شد. چراکه هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم شانس عارف برای پیش برد اصلاحات بیشتر از شانس خاتمی در سال 76 باشد. به همان دلایلی که اصلاح طلبان نتوانستند در دوران خاتمی اصلاحات یاسی و اجتماعی را به پیش ببرند، به همان دلایل در دوران عارف هم نخواهند توانست که گام جدی در جهت تحقق اصلاحات بردارند. جامعه دچار تنش خواهد شد، درگیری ها یک بار دیگر به راه می افتد و یک سر مملکت را جناح راست خواهد گرفت و سر دیگر را چپ و اصلاح طلبان.

این سناریو تازه در بهترین حالت است، یعنی در حالتیکه اصولگرایان اجازه بدهند تا نامزد اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نماید و او را از طریق نظارت استصوابی کنار نگذارند و انتخابات هم درست انجام گیرد. با فرض عملی شدن این دو شرط، ما تازه می رسیم به شرایط دوم خرداد 76. با این تفاوت که زمان خرداد 92 است و خاتمی هم تبدیل شده به محمد رضا عارف. لذت می رسیم به همان پرسش اولیه: که پس راه حصول اهداف اصلاح طلبان چگونه ممکن است؟ اگر قرار شود اصلاح طلبان همه تلاش خود را به کار گیرند و نهایتا تنها حاصل آن تکرار تجربه تلخ دوران اصلاحات و ریاست جمهوری دوره خاتمی باشد، چرا اساسا اصلاح طلبان آن تجربه ناموفق را یک بار دیگر تکرار کنند؟

راه برون رفت از این بن بست و از این دور باطل آنست که اصلاح طلبان غرور و تشخص سیاسی شان را قدری زیر پا بگذارند و به جای حمایت از یک نامزد اصلاح طلب در انتخابات 92 از یک نامزد غیر اصلاح طلب یا اصول گرا که بتواند دست کم یک حداقلی از اهداف آنان را تحقق ببخشد حمایت نمایند. محمد باقر قالیباف کمابیش چنین شخصیتی است. او نه ژان ژاک روسو است، نه نلسون ماندلا، نه مهاتما گاندی، نه دکتر محمد مصدق و نه مهندس مهدی بازرگان، نه وسلاو هاول و نه آن سان سوچی. اما رئیس جمهوری خواهد بود که اگر نتواند زندانیان سیاسی را آزاد کند، دست کم می تواند شرایط آنان را اندکی در زندان بهبود بخشد. قالیباف اگر نتواند دانشجویان محروم از تحصیل را مجددا به دانشگاه ها باز گرداند، دست کم می تواند شرایط محرومیت و اخراج از دانشگاه را برای دانشجویان جدید قدری دشوارتر نماید. همین یعنی یک گام به جلو. گرفتاری اساسی ما ظرف این یکصد سال گذشته آن بوده که همواره خواسته ایم که یک شبه ره صد ساله برویم و بدبختانه همواره هم در تلاش رفتن یک شبه به ره صد ساله نتوانسته ایم همان یک گام اولیه و ابتدائی را هم برداریم. تاریخ تراژیک جنبش یکصد ساله دموکراسی خواهی در ایران از مشروطه تا به امروز آیا گواهی غیر از این می دهد؟

استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392

هفته نامه آسمان

20 خرداد 1391

استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی چه می بایستی باشد؟ آیا می بایستی در این انتخابات شرکت کنند، یا بر عکس همچون انتخابات مجلس نهم آنرا بایکوت کنند؟ قبل از هر تصمیم گیری، نخستین گام اصولی، بررسی این موضوع از جانب رهبری اصلاح طلبان می باشد. اینکه بصورت پراکنده، تصادفی و باری به هر جهت در خصوص این موضوع از سوی اصلاح طلبان اظهار نظر شود، زیبنده و درخور یک جریان سیاسی جدی نیست. چهره ها و شخصیت های اصلی اصلاح طلب با محوریت آقای خاتمی می بایستی در اولین فرصت ترتیب یک نشست را مهیا نمایند و در طی آن پیرامون موضوع به بحث و رایزنی بنشینند. آن جمع می بایستی در پایان به یک اجماع رسمی پیرامون شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی برسند. اصلاح طلبان می بایستی به صورت رسمی و از جانب آقای خاتمی آن تصمیم را اعلام نمایند. تصمیم اتخاذ شده می بایستی از سوی همه اصلاح طلبان ولو آنکه با آن مخالف باشند هم پذیرفته شود. اگر جمع اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که می بایستی در انتخابات شرکت کنند، این تصمیم و دلایلی که باعث این تصمیم گیری شده باید رسما اعلام شود. اگر هم اکثریت جمع اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که نبایستی و یا نمی توانند در انتخابات شرکت کنند، آن تصمیم و دلایلی که باعث اتخاذ آن شده هم می بایستی به استحضار مردم برسد. بدترین وضعیتی که ممکن است برای اصلاح طلبان پیش بیاید آنست که هر از گاهی یکی از چهره های اصلاح طلب نظری را بدهد و چند روز دیگر، اصلاح طلب دیگری نظری متفاوت با آن را اعلام نماید.

می رسیم به پرسش دشواری که "چه باید کرد؟" اصلاح طلبان چه می بایستی باشد؟ اصلاح طلبان بنا بر دلایلی که داشتند در انتخابات مجلس نهم در اسفند ماه شرکت نکردند. البته آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نمی توانستند با این تصمیم همراهی نمایند و بنا بر دلایلی که در ورای این یادداشت قرار می گیرد، مجبور بودند در انتخابات شرکت نمایند. نفس اینکه اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم شرکت نکردند به این معنا نیست که پس در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت نمایند. شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به عنوان یک قاعده کلی برای اصلاح طلبان اصل نیست. آنچه که برای آنان اصل است، تحقق اهداف سیاسی و اجتماعی شان می باشد. اگر شرکت در انتخابات (اعم از مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری) باعث نزدیک شدن آنان به تحقق اهداف شان بشود، بالطبع بایستی در انتخابات شرکت کنند و متقابلا اگر شرکت در انتخابات باعث دور شدن آنان از اهدافشان بشود، طبیعی است که نبایستی در انتخابات شرکت کنند.  فرض ما بر این است که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 می تواند فرصتی برای تحقق اهداف و خواسته های اصلاح طلبان فراهم آورد. اهداف اصلاح طلبان کدامین هستند؟

اهداف اصلاح طلبان را می بایستی به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نمود. آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت از رهبران سیاسی آنها، رفع توقیف از دو تشکل اصلی اصلاح طلبان، رفع ممنوعیت و محرومیت از تحصل برای دانشجویان از جمله اهداف کوتاه مدت اصلاح طلبان می باشند.  اهداف بلند مدت آنان هم عبارتند از آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی اجتماعات و تشکل های سیاسی، انتخابات آزاد و حاکمیت قانون. هدف اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بالطبع تحقق اهداف کوتاه مدت و بلند مدت آنان می باشد.

سطح سوم بحث آنست که اصلاح طلبان چگونه می توانند به این اهداف با شرکت در انتخابات نزدیکتر شوند؟ پاسخ اولیه آن است که آنان نامزدی را معرفی خواهند کرد و بعد هم همه امکانات خود را برای موفقیت آن نامزد در جریان انتخابات 92 به کار خواهند گرفت. از میان نامزدهایی که می توانند به نمایندگی از جانب اصلاح طلبان در این انتخابات شرکت کرده و رد صلاحیت نشوند دکتر محمد رضا عارف از شانس بسیار بیشتری برخوردار است. فرض بگیریم که ایشان پس از رایزنی هایی که صورت خواهد گرفت در انتخابات ثبت نام نماید و شورای نگهبان هم صلاحیت وی را تایید نماید. در خرداد 92 عارف اصلاح طلب در برابر نامزدهای اصول گرایان (فی المثل دکتر علی لاریجانی، دکتر سعید جلیلی یا دکتر علی اکبر ولایتی) قرار خواهد گرفت. حاصل این رویارویی با توجه به عملکرد نامطلوب اصولگرایان از سال 84 به این سو کاملا مشخص بوده و یک بار دیگر داستان دوم خرداد 76 تکرار خواهد شد. نهایتا در مرداد یا شهریور ماه 92 دکتر عارف کابینه خود را تشکیل داده و به عنوان دولت 11 اُم شروع به کار خواهد نمود.

اگرچه این سناریو برای اصلاح طلبان یک بازگشت موفقیت آمیز و یک پیروزی جذاب و شیرین خواهد بود، اما سوال سخت آنست که دکتر عارف، به عنوان یک رئیس جمهور اصلاح طلب چقدر خواهد توانست آن اهداف کوتاه مدت و بلند مدت اصلاح طلبان را که پیشتر به آنها اشاره داشتیم تحقق ببخشد؟ واقعیت تلخ آنست که خیلی خیلی کم و تقریبا در حد صفر. عارف از همان روز نخست آغاز ریاست جمهوری اش با یک خط آتش گسترده و سنگین از جانب اصولگرایان روبرو خواهد شد. اصولگرایانی که مدت ها می شد که حول محور احمدی نژاد به صورت مخالف و موافق در برابر یکدیگر صف آرایی کرده و از وسط به دو نیم شده بودند، یک بار دیگر به فضای قبل از اردیبهشت 90 باز خواهند گشت و جملگی در یک جبهه واحد در برابر عارف قد علم خواهند کرد. مجلس نهم، قوه قضائیه، شورای نگهبان، روحانیت مبارز، ائمه جمعه و جماعات، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، رادیو و تلویزیون، روزنامه های دولتی، برخی نهاد های نظامی و غیر نظامی و ... جملگی در برابر عارف خواهند ایستاد. حکایت ریاست جمهوری عارف و پیروزی چشمگیر اصلاح طلبان در خرداد 92، تکرار پیروزی چشمگیر و شیرین دوم خرداد 76 و ریاست جمهوری خاتمی خواهد بود. در عین حال همان وضعیت خاتمی و اصلاح طلبان مجددا تکرار خواهد شد. چراکه هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم شانس عارف برای پیش برد اصلاحات بیشتر از شانس خاتمی در سال 76 باشد. به همان دلایلی که اصلاح طلبان نتوانستند در دوران خاتمی اصلاحات یاسی و اجتماعی را به پیش ببرند، به همان دلایل در دوران عارف هم نخواهند توانست که گام جدی در جهت تحقق اصلاحات بردارند. جامعه دچار تنش خواهد شد، درگیری ها یک بار دیگر به راه می افتد و یک سر مملکت را جناح راست خواهد گرفت و سر دیگر را چپ و اصلاح طلبان.

این سناریو تازه در بهترین حالت است، یعنی در حالتیکه اصولگرایان اجازه بدهند تا نامزد اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نماید و او را از طریق نظارت استصوابی کنار نگذارند و انتخابات هم درست انجام گیرد. با فرض عملی شدن این دو شرط، ما تازه می رسیم به شرایط دوم خرداد 76. با این تفاوت که زمان خرداد 92 است و خاتمی هم تبدیل شده به محمد رضا عارف. لذت می رسیم به همان پرسش اولیه: که پس راه حصول اهداف اصلاح طلبان چگونه ممکن است؟ اگر قرار شود اصلاح طلبان همه تلاش خود را به کار گیرند و نهایتا تنها حاصل آن تکرار تجربه تلخ دوران اصلاحات و ریاست جمهوری دوره خاتمی باشد، چرا اساسا اصلاح طلبان آن تجربه ناموفق را یک بار دیگر تکرار کنند؟

راه برون رفت از این بن بست و از این دور باطل آنست که اصلاح طلبان غرور و تشخص سیاسی شان را قدری زیر پا بگذارند و به جای حمایت از یک نامزد اصلاح طلب در انتخابات 92 از یک نامزد غیر اصلاح طلب یا اصول گرا که بتواند دست کم یک حداقلی از اهداف آنان را تحقق ببخشد حمایت نمایند. محمد باقر قالیباف کمابیش چنین شخصیتی است. او نه ژان ژاک روسو است، نه نلسون ماندلا، نه مهاتما گاندی، نه دکتر محمد مصدق و نه مهندس مهدی بازرگان، نه وسلاو هاول و نه آن سان سوچی. اما رئیس جمهوری خواهد بود که اگر نتواند زندانیان سیاسی را آزاد کند، دست کم می تواند شرایط آنان را اندکی در زندان بهبود بخشد. قالیباف اگر نتواند دانشجویان محروم از تحصیل را مجددا به دانشگاه ها باز گرداند، دست کم می تواند شرایط محرومیت و اخراج از دانشگاه را برای دانشجویان جدید قدری دشوارتر نماید. همین یعنی یک گام به جلو. گرفتاری اساسی ما ظرف این یکصد سال گذشته آن بوده که همواره خواسته ایم که یک شبه ره صد ساله برویم و بدبختانه همواره هم در تلاش رفتن یک شبه به ره صد ساله نتوانسته ایم همان یک گام اولیه و ابتدائی را هم برداریم. تاریخ تراژیک جنبش یکصد ساله دموکراسی خواهی در ایران از مشروطه تا به امروز آیا گواهی غیر از این می دهد؟  

نظرات 8 + ارسال نظر
سلمان محمدی جمعه 9 تیر 1391 ساعت 11:29 http://salmanmohammadi.blogsky.com/

سلام. اِ ... اینها را که در تارنوشت خودم هم آورده بودید! در هر حال من همان جا جواب تان را داده ام.

سلمان محمدی پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 23:05 http://salmanmohammadi.blogsky.com

جناب آقای ستاریان عزیز. سلام. بگذارید چند نکته را روشن کنم:
1. یادداشت 7 تیر ساعت 23:53 خطاب به آقای خراسانی بود.
2. با همة غیرخودی بودنم سهم کوچکی در دفاع از خاک وطن داشته ام. و شاید درستتر این باشد که بگویم گرچه سهم کوچکی در دفاع از خاک وطن داشته ام، همچنان غیرخودی ام.
3. چرا فکر میکنید سازشی که من تبلیغ میکنم، یعنی "سازش برای رسیدن به قدرت"؟ اصلا به منِ غیرخودی کسی قدرتی میدهد که برایش بخواهم سازش کنم؟ با این حال معتقدم اصلاحطلبهایی که من و شما طرفدارشان ایم، نباید این قدر کله خشک و کله خر باشند که هنوز عقل شان به فضیلت سازش پی نبرده باشد و یکی پس از دیگری فرصتها را بسوزانند و بعد با افتخار پیغام بدهند که "چیزی عوض نشده ها"!!! (بچگی هم حدی دارد دیگر!)
4. پیش کشیدن رنجهای نرگس محمدی و بقیة بدبختیهای این مملکت دل مرا هم البته میسوزاند، ولی بلافاصله به خودم نهیب میزنم که مبادا مهار عقلم را بدهم دستش. همه باید بدون احساساتی شدن ببینیم راه برون رفت از بن بستی که دو عده آدم هیجانی و احساساتی در دو طرف به وجود آورده اند، کدام است؟ زیباکلام حداقل مسئولانه راهی پیش نهاده. شاید راهش را نپذیریم، ولی مسئولانه بودن این پیشنهاد را باید پاس بداریم و بکوشیم اگر هم بدیلی ارائه میکنیم، دستکم همان قدر مسئولانه باشد.
موفق باشید.

سلام
راستش من فکر نکردم که شما مقصودتان از طرح سازش دوختن کلاه از این نمد و دست یابی به فدرت باشد. مطمئنا هر کسی نظری میدهد برای برون رفت از شرایط فعلی است به منظور اصلاح و فصد خیر دارد چه آنکه بلژیک است و چه آنکس که برزیل است و همینطور مابقی ایرانی ها در هر کجای این دنیا که هستند و نباید کسی را از امکان نظر دادن منها کرد. با این حرف شما کاملا موافقم:
همه باید بدون احساساتی شدن ببینیم راه برون رفت از بن بستی که دو عده آدم هیجانی و احساساتی در دو طرف به وجود آورده اند، کدام است؟ زیباکلام حداقل مسئولانه راهی پیش نهاده. شاید راهش را نپذیریم، ولی مسئولانه بودن این پیشنهاد را باید پاس بداریم و بکوشیم اگر هم بدیلی ارائه میکنیم، دستکم همان قدر مسئولانه باشد.

راه حل به نظر من خلع ید از همان دو عده آدم هیچانی است و سپردن کارها به آدمهای عاقل و با تجربه و عمل دقیق به قانون . و چون راه حل زیبا کلام در این راستا نیست را در جهت برطرف کردن هیچ مشکلی نمی بینم.

سلمان محمدی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 23:53 http://salmanmohammadi.blogsky.com/

شما لابد انقلاب 57 را ندیده اید که این طور تند می روید. آن زمان هم همه از چپ و راست همین حرف شما را زدند و ظرفیتهای دمکراتیک فراوانی را که در قانون اساسی مشروطه بود، نادیده گذاشتند و .... رساندند ملت را به "ولایت مطلقة فقیه" و از آن بدتر به ا. ن. ای که گندش را به این زودیها نمیتوان پاک کرد!
خیال کرده اید الان این لاشه را دفن کنید، حوری نصیب تان میشود؟!
داستان سرودن "ای ایران" را اگر از یاد برده اید، ادرار کردن امریکاییها بر اجساد طالبان افغان را که یادتان هست هنوز؟ "جواز تعدد الزّواج" در اولین سخنرانی رئیس شورای انقلابی لیبی پس از سرنگونی قذافی را چه طور؟
طوفان که بیاید برادر، نهالهای نازک اند که میشکنند. این قدر راحت نباید حکم به سرنگونی داد.

جواد خراسانی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 23:34 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
من که دم مسیحایی سراغ ندارم، مرده هم با اصلاح زنده نمی شود. مرده را باید دفن کرد تا عفونتش بقیه را به مرگ نسپارد.

سلام
من این وضعیت را برای بیمار ، حاد می بینم اما او را مرده نمی پندارم و تا وقتی این بیمار نفس می کشد باید تلاش کرد زنده بماند
به نظرم آنچه آقای امجد گفته عاقلانه ترین راه است او گفته :
اگر می خواهیم این یادگار گرانقدر آن مرد بزرگ یعنی جمع و توفیق سازگار میان جمهوریت و اسلامیت را در دنیای معاصر محفوظ و ماندگار بداریم .چاره ای نداریم که رکن اسلامیت نظام سیاسی و اداره سیاسی را چنان بفهمیم و تفسیر کنیم که منافی و معارض با جمهوریت (یعنی میزان بودن رای ملت و تفوق آن بر هر مهم دیگر) نباشد و حکومت و حکمرانی و فرمانروایی حاکم و فرمانروای عادل و اخلاقی را در عصر غیبت معصوم علیه السلام فقط مبتنی بر رضایت شهروندان یک کشور بدانیم .شهروندانی که از حقوق و آزادی های تضمین شده شهروندی برخوردارند و می توانند با استناد به آن حقوق و آزادی ها رضایت و عدم رضایت خود را شفاف و مسالمت آمیز اظهار و ابراز کنند و همه کارگزاران و خادمان خود را مدام در یک چرخه بی توقف انتخابات ادواری و آزاد بر مسند تصمیم گیری و تصمیم سازی بنشانند و فرود آرند.

سلمان محمدی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 23:27 http://salmanmohammadi.blogsky.com

سلام. شاید شما با حکومت و نظام نسبتی داشته اید که می توانسته اید خاتمی و موسوی را و "جریان اصلاحات" را از خودتان بپندارید، ولی من میتوانستم مثل خیلیهای دیگر از همگنانم بگویم "همه شان سروته یک کرباس اند". چون با همة سازشکاری ام هرگز برای حکومت، "خودی" تلقی نشدم و انصافا خودم هم هرگز نتوانستم حکومتیها را خودی بدانم. حتی اصلاحطلبترین شان را. بنابراین موسوی و خاتمی از این حیث برای من فرقی با قالیباف و ترقی و مصباح نداشته و ندارند. دفاعی از کسی اگر کرده ام، بنا بر احساس وظیفه بوده، کتکی هم اگر خورده ام، سعی کرده ام در تحلیلم از حکومت دخالت ندهم. آن قدر از کودکی و نوجوانی فاصله گرفته ام که نه کتک خوردگیهایم را در قالب تحلیل به خورد ملت بدهم و نه نواختگیهایم را، بلکه فارغ از اینها ببینم مصلحت ملک و ملت در چیست؟ با چه کنشی است که با کمترین هزینه قدمی به جلو می شود رفت؟
امیدوارم همه رها از سیطرة نفس، موضع اتخاذ کنیم بمحمدٍ و آله صلی الله علیهم اجمعین.

سلام
من به دلیل حضورم در انقلاب ۵۷ و تمام حوادث بعد از آن ،خودم را از انقلاب و نظام می دانم و جریان اصلاحات را هم از درون همین نظام می دانم که تلاش و مساعی اش اصلاح روند امور است و جامعه و نظام اصلاح ناپذیر را در استانه ی بن بستی می بینم که در جا میزند و راهی به پیش ندارد. از این رو طرفدار اصلاحاتم. اما همانطور که در معرفی خود نوشته ام همیشه یک تماشاگر یا یک سیاهی لشگر بوده ام.
کاش شما بنویسی که همگنان شما کیانند؟ و بافته ی شما از کدام تافته است که خود را از این کرباس نمی دانید؟!تمام موثرین در انقلاب رادیکال بودند و داغ ، هرچند عده ای زودتر سرد شدند اما همه روز اول داغ بودند!
سازشکاری؟! بحث در اینجا بر سر سازشکاری و یا رادیکالیسم یا انقلابیگری نیست. لااقل به زعم من نیست. من نه در پی انقلابم و نه در پی سازش برای رسیدن به قدرت.
من جز در جنگ آنهم در مسئولیتهای پایین که مسئولیت خون کسی بگردنم نیفتد در هیچ کجا موثر نبوده ام و خودی محسوب نشده ام. لطماتی هم که خورده ام بیش از کتکی است که احیانا شما خورده ای! اما من وقتی دردنامه هایی از سنخ نوشته ی نرگس محمدی را می خوانم خجالت می کشم و شرمم می آید و راهی هم برای درمانش نمی شناسم! اما من از موضع اصلاح راه برون رفت از شرایط موجود را که رئیس جمهورش از حقوق معطل مانده ی ملت می گوید و ممنوعیت شکنجه مطابق با قانون اساسی و رئیس مجلسش از چرایی عدم برخورد با دانه درشتهای مفاسد اقتصادی و اختلاسها حرف میزند و رهبرش از عدم سامان در قوه ی قضائیه که موجب زیاده خواهی ها و تعدیها و تجاوزهاست ؛ فکر می کنم این نظام نیازمند یک جراحی بزرگ است و نشستن عقلا و به توافق رسیدن برای این جراحی. والا با رفتن احمدی نژاد و آمدن قالیباف چیزی عوض نمی شود. زیرا ظاهرا قدرت و فساد درجای دیگری است که همه از لزوم برخورد با آن می گویند و در عمل هم در برخورد با آن عاجزند!

سلمان محمدی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 11:00 http://salmanmohammadi.blogsky.com

سلام. این هم راهی است. مگر وقتی ما به خاتمی یا موسوی رای دادیم، آنها کمال مطلوب ما بودند؟ ولی من چند سناریو فکر کرده ام که در یادداشت مستقلی آورده ام و مشتاق نظرات شما و دیگر دوستان هستم.

سلام
خاتمی و موسوی ، جریان اصلاحات را نمایندگی می کردند و رای به آنها رای به اصلاحات بود. اما آیا قالیباف هم چنین است؟ مسلما چنین نیست و نباید او را سخنگو و نماینده ی اصلاحطلبان معرفی کرده و به او رای داد.
نظرم را هم درباره ی مطلب شما همانجا نوشتم

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 23:15 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
اینمون کم مونده بود!
که برای این که نخواسته باشیم یکشبه (لابد از 22 بهمن 1357 تا الان "یک شب" گذشته) ره صد ساله برویم، برویم به قالیباف رأی بدهیم، چون محتمل است ایشان "شرایط محرومیت و اخراج از دانشگاه را برای دانشجویان جدید قدری دشوارتر نماید"!!

سلام
من البته خودم هم مخالفم با زیباکلام و این دقیقا فرق ما با مردم مصر است که حاضر نمی شویم به یکی مثل قالیباف رای بدهیم .جو اول انقلاب به مراتب رادیکالتر و انقلابی تر از حالا بود

Ni mA سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 23:07 http://darkknight.blogsky.com

jALEbe ostAD

کامنت و حروف کامنت شما جالبتره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد