امام حسین (ع) با مردم و درکنار فقرا بود

بسم الله الرحمن الرحیم 

نقل قسمتهایی از زندگینامه امام حسین (ع) 
 
شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای  حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی  می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی  می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "، خداوند متکبران را دوست نمی دارد.  
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی  می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های  غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه زنهای  شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید 
"ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی  عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیها است .
 آری ، مردی که وارث بی کرانگی  نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می باشد، او به تنهایی  می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.

حاکمیت یگانه - حاکمیت دوگانه - توزیع اقتدار

بسم الله الرحمن الرحیم

گی روشهتغییرات اجتماعی – ترجمه دکتر منصور وثوقی – نشرنی – 324 صفحه – نقل از صص 124- 126

دارندف ، می گوید « اقتدار » هم مانند ثروت به طور نامساوی توزیع گردیده است . ولی باوجود این بین ایندو تفاوت مهمی وجود دارد ، بدین ترتیب که در توزیع نامساوی ثروت بعضی بیشتر از دیگران سهم می برند ولی به هر حال آنهایی هم که فقیرند اموالی ولو ناچیز را دارا می باشند ، در صورتی که در مورد « اقتدار » توزیع آن (ص 125) به صورتی است که عده ای از آن بهره ور می گردند و بقیه کاملا فاقد آنند و این همان وضعی است که تحت اصطلاح « توزیع دوگانه ی اقتدار » از آن نام می برد.

توزیع دوگانه ی اقتدار نتیجه ی بسیار مهمی دربردارد، به این ترتیب که لزوما تضاد منافعی بین کسانی که دارای اقتدار هستند و از آن استفاده می نمایند و کسانی که از آنها اطاعت می نمایند به وجود می آید. کسانی که این سمتها را به خود اختصاص می دهند در جمع دارای منافعی هستند که نمی توانند آنها را با کسانی که تحت فرمان و انقیاد هستند تقسیم نمایند و بر عکس کسانی که در موقعیتی از انقیاد به سر می برند . به دلیل وضعیت مشابه ای که دارند دارای منافع مشترکی می باشند و به سخن دیگر نوعی همدردی بین آنها وجود دارد.  

          توجه به اعتراض ضرورتی اجتماعی  

خلاصه آنکه منافع کسانی که فرمان می دهند و کسانی که اطاعت می کنند ، منافعی است در جهت عکس یکدیگر و بنابراین تضاد منافع نیز همیشه نوعی مغایرت بین منافع است و همچنانکه قبلا گفته شد مارکس کاملا متوجه این نکته گردیده بود که نفع اساسی مشترک کسانی که دستور می دهند ، حفظ « وضعیت موجود » است ولی منافع (ص 126) اصلی کسانی که تحت تسلط و انقیاد هستند در واژگونی « وضعیت موجود » است و بدین لحاظ منافع این دو گروه طبیعتا غیر قابل انطباق است . نتیجه آنکه دوگانگی « اقتدار » منطقا موجب دوگانگی دو دسته مخالف می گردد . از طرف دیگر نظر به اینکه « اقتدار » عنصری اساسی از سازمان اجتماعی محسوب می گردد ، می توان نتیجه گیری نمود که همیشه در جامعه تضاد وجود دارد. بنابراین تداوم تضاد در زندگی اجتماعی را می توان با منشاء ساختی آن توجیه نمود . « اقتدار » و توزیع اقتدار پدیده های ضروری برای ساخت و کارکردهای نظام اجتماعی محسوب می شوند که خود در عین حال دایما موجب به وجود آمدن تضادهایی می گردند که بر سیستم اثر نموده و باعث دگرگونی در آن می شوند. 

.... 

پ ن ۷/۵/۹۱ - این مقاله را از سید حسین امامی که به نام دو رویکرد به مفهوم اقتدار در سایت مردمسالاری منتشر شده است را هم بخوانید به آدرس: 

http://www.mardomsalari.com/template1/News.aspx?NID=56718 

که به بررسی مفهوم اقتدار در آرا و اندیشه های ماکس وبر و هانا آرنت ، پرداخته است.