آزادی خرمشهر به یاد شهید کریم صیامی

بسم الله الرحمن الرحیمشهید کریم صیامی

امروز سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر بود. سال 1361 در چنین روزی تعداد قلیلی از مردانِ مرد روزگار، با کمترین امکانات، و با اتکاء به خدا و با قدرت ایمان خود، توانستند کاری بکنند که بعد از فرار شاه و پیروزی انقلاب، برای سومین بار، دل تمام مردم ایران از اعماق وجودشان شاد شود. بطوریکه به خیابانها بریزند و جشن و سرور راه بیندازند و به پخش شکلات و شیرینی و شربت بپردازند و ماشین ها بوق بزنند و .... اما این روز برای من علاوه بر یادآوری این خاطرات شیرین، یادآور خاطرات غم انگیزی هم هست. در آن سال برادر من مجروح شد. دو ترکش نارنجک دستی به سینه و دستش اصابت کرد و اگر استخوان دنده اش از ورود ترکش به قلبش جلوگیری نکرده بود سال 61 شهید می شد.

علاوه بر این، تعدادی از دوستانم شهید شدند و کریم صیامی نیز مجروح شد و به حال کما در بیمارستان بستری گردید. یک روز بعد از شادی وصف نشدنی آزاد سازی خرمشهر، در یک عمل بی سابقه، تمام اهالی محل در ساعتی غیر از نماز، در مسجد جمع شدند تا برای شفای آقا کریم دعا کنند و دعای توسل بخوانند.

آقا کریم ما که متولد 1337 بود از پیش از انقلاب، با تشکیل جلسات مخفی با دو سه نفر از السابقون محل به مطالعه ی متون ممنوعه می پرداختند و این زیر بنای محکمی ساخت، برای آینده ای که به زودی با پیروزی انقلاب از راه رسید.

هفده شهریور سال 57، این کریم صیامی بود که با دستان خونین و در حالی که بغض و گریه راه گلویش را بسته بود ، فریاد کنان از راه رسید و برای محله ای خبر کشتار جمعه ی خونین را آورد.

شخصیت او برای محله ی ما چون شخصیت مرحوم طالقانی بود. نفوذ کلام بی سابقه ای داشت و از بزرگ و کوچک، پیر و جوان، مسجدی و لات و الواط به او احترام ویژه ای می گذاشتند و چه بسیار جوانانی که با سخنان او و به خاطر احترام به او اهل نماز و جذب مسجد شدند و به جبهه رفتند و عاقبت نیز شهید شدند. عاشق نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه بود و خطبه های حضرت امیر المومنین را از حفظ می خواند و دعاهای حضرت سجاد علیه السلام ورد زبانش بود. با جوانان محل فوتبال بازی می کرد و صدای خوش قرائت قرانش هنوز در گوش من طنین انداز است و چه صدای محزونی داشت وقتی به زبان ترکی نوحه می خواند. او چنان عاشق امام حسین علیه السلام بود که بی نیاز از میکروفن و بلندگو و فراری از مداحی و مداحی بازی، به یکباره از گوشه ای از مسجد اهسته و زمزمه کنان می خواند" حسینیم وای ..حسینیم وای ...یارالارون آخار گانی.. حسینیم وای حسینیم وای.. آدون گوربان باشون هانی.. حسینیم وای حسینیم وای و.... " و هر که بغل دستش بود با او همراه میشد و کم کم تمام عزادارن بی توجه به مداحی پشت بلندگو با این نوا همراه میشدند و او با این سوز درونی خود، تمام جماعت زنجیرزن را به ولوله می انداخت و همه از تمام وجودشان برای غریب الغربای کربلا می سوختند و شوری ایجاد میکرد که از دست و زبان هیچکس ممکن نبود.

من امروز به یکباره یاد او افتادم و یه تعدادی از دوستان پیامکی فرستادم و فهمیدم روز هشتم خرداد در منزل آن شهید مراسم سالگرد برقرار است. اما وقتی توی گوگل نام او را جستجو کردم، تنها جایی که از او اثری یافتم توی سایت بهشت زهرا بود! و سایت یاد شهیدان که نه عکسی از او داشت و نه چیز دیگری جز تاریخ تولد و شهادت و شماره ی یک قبر!

نمی دانید چقدر سوختم. او که محله ای با وجودش نورانی و روشن شد تا بهنگام جراحتش دست با آستان الاهی بلند کنند و از خدا مسئلت کنند که از کما برگردد، سبکتر از این شده بود که دوباره بتواند در خاک ماوا گزیند و روز ششم خرداد به جوار قرب الاهی رفت و روز هفتم خرداد نیز با همراهی جمعیت کثیری از مردم محله و مساجد اطراف که تا آنروز سابقه نداشت، در بهشت زهرا دفن شد. نمی دانم با همه ی اثراتی که داشت، چرا امروز حتی نام و یاد و عکسی از او نیست. دیدم این از غیرت من به دور است. پس این چند جمله را از او نوشتم و چند عکس هم آپلود کرده می گذارم تا آقا کریم نازنین ما اینطور بی نام و نشان نباشد و رو بر من ترش نکند که از خجالت نگاهش، آب می شوم. مگر نه اینکه شهدا، شاهدند پس شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند؟ 

در ادامه مطلب می توانید عکسهایی از او به همراه دوستان دیگری که بعضی شهید شده اند را ببینید 

ادامه مطلب ...

تیمچه اکبریان (یهودی ها) – اولین بانک در ایران

بسم الله الرحمن ارحیم

هفته ی پیش برای خرید جنس برای مغازه با موتورم رفتم بازار، میدان امام خمینی ( توپخانه ی سابق). توی ضلع شمالی میدان، که از قدیم به پشت شهرداری معروف شده، مغازه های بنکداری و کلی فروشی و بازار فروش CD ها و Dvd ها و دستگاههای صوتی و تصویری و محصولات مالتی ویدیای فرهنگی قرار دارد. بعد از اینکه خرید کردم، می خواستم برگردم که، عزیزی برای احوالپرسی زنگ زد ، به او گفتم که الان بازار هستم. او که به تازگی در بازار مغازه ای اجاره کرده بود، گفت: " یک سری هم به ما بزن" . این شد که آدرسش را گرفتم و نیم ساعت بعد، از بازارچه‌ی عودلاجان، واقع در خیابان بوذرجمهری سابق (15خرداد فعلی) سمت پامنار و بازار آهنگرها، سر در آوردم.

به تازگی دارند این بازارچه را مسقّف کرده و بازسازی می کنند. 

بازارچه‌ی عودلاجان  

آنروز باران شدید و بی سابقه ای بارید. من هم برای برگشتن عجله داشتم، بعد که باران از حالت رگبار تند خود خارج شد و کمی آرامتر شد خیس و موش آب کشیده به خانه رسیدم!

خلاصه قسمت نشد که ناهار را توی تیمچه ی مصفا و سنتی اکبریان ( یهودیها ) یک دیزی بخوریم. اما بنا به دعوت آن عزیز تا دم درش رفتیم و هول هولکی به این نیت که بگذارم توی وبلاگ، چند تا عکس و فیلم گرفتیم.  

درب بزرگ چوبی تیمچه اکبریان  

تیمچه اکبریان (یهودی ها) – اولین بانک در ایران

توی یک نوشته که بر روی درب بزرگ سنتی تیمچه نصب شده اینطور نوشته :

بنای فوق مربوط به دوره قاجار مصادف با دومین سال حکومت آقا محمد خان قاجار سر سلسله قاجاریه برابر با مورخه 1195 ه ق و ( 1153 ه ش ) می باشد.

از تزئینات به کار رفته در ساخت بنا می توان به اجر کاری و درب و پنجره های چوبی اشاره داشت.

تیمچه اکبریان – اولین بانک ایران در دوره قاجار می باشد که این اثر فاخر تاریخی در ابتدا به صنوف صراف و زرگرها اختصاص داشت و در سال 1213 ه ق ( 1171 ه ش ) مصادف با دومین سال حکومت فتحعلی شاه قاجار به عنوان اولین بانک در کشور ایران تغییر  کاربری یافت.... 

بانک اکبریان ( یهودی ها ) اولین بانک در ایران

پس تبلیغات بانک سپه و اینکه میگوید " بانک سپه اولین بانک ایرانی " کاملا عاری از حقیقت است. 

آدرس دقیق: خیابان 15 خرداد، مقابل بازار آهنگران، بازارچه عودلاجان ، مقابل کوچه حکیم، پلاک ۸۲ 

برای اطلاعات و عکسهای بیشتر اینجا و اینجا و اینجا را اگر دوست داشتید ببینید

از این نوع عکسها هر کجا که بروم می گیرم و مطالب زیادی هم برای پست کردن به ذهنم خطور می کند، اما اغلب به خاطر شرایط فعلی که دارم، فرصت و امکانش نیست که بگذارم توی وبلاگ. مثلا دیروز جایی می رفتم و توی ماشین آژانس نشسته بودم و دم به ساعت با گوشی از سرسبزی بی نظیر و زیبای اتوبانها و خیابانهای تهران کلی عکس گرفتم. فکر می کنم، این روزها تهران از نظر فضای سبز و مبلمان شهری و ...زیباترین شهر در میان تمام شهرهای ایران شده باشد! 

اما به هر حال فعلا که حرفهایم ناگفته می ماند و عکسها و فیلم ها هم روی هم تلنبار می شوند و حجم بالایی از فلشها و حافظه ی کامپیوتر و موبایلم را اشغال کرده اند و به دوستانم هم خیلی به سختی سر میزنم!

لیبرالیسم میلیتاریستی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

" کتاب روند سلطه گری " - تاریخ سیاست خارجی امریکا 1938-1983 - نوشته ی استفن آمبروز - ترجمه ی احمد تابنده  

تیتر فصل اول کتاب این است: مسیر گردش به جنگ « من از جنگ متنفرم » (فرانکلین دلانوروزولت)

در طی این کتاب 416 صفحه ای آمبروز بدلیل عدم تجزیه و تحلیل روشن از دلایل ورود امریکا به جنگ از روزولت شخصیتی عملگرا و گریزان از جنگ و آدمی صلح طلب می سازد که بنا به شرایط ناگزیر از ورود به جنگ بوده است.  

اما دکتر رضا رئیس طوسی * طی مقدمه ای می نویسد " روزولت در شرایط بحرانی اقتصادی ایالات متحده امریکا در سال 1933 قدرت را بدست گرفته است" و در طی همین مقدمه ی کوتاه چهارده صفحه ای با آمار و ارقام و ارجاعات گوناگون ثابت می سازد که روزولت نه تنها صلح طلب نبوده است ،بلکه او به همراه تیم مشاورانش،ایالات متحده امریکا را در بزنگاهی حساب شده و با اندیشیدن تمهیدات از قبل طراحی شده وارد جنگ کرده اند،نه بطور ناخواسته ،بطوریکه ، ورود در جنگ به این منظور طراحی شده که در هنگامه ی جنگ و قتل و ویرانی جهانی و از میان رفتن همه چیز ، امریکا بتواند ضمن به دست آوردن سود سرشار اقتصادی به قدرت اول جهانی نیز بدل شود .در طی کتاب با این روشهای عملگرایانه ی روزولت و تیم لیبرال او با جزئیات بیشتر آشنا می شویم!  

 در صفحه  17 از کتاب و صفحه هشتم از مقدمه ، دکتر طوسی چنین می نویسد:

...کاهش تولید در آسیا مانند اروپا معنایی جز انتقال تولید به ایالات متحده امریکا نداشت . با جذب حساب شده ی بازارهای وسیع جهان ، قدرت تولید و در نتیجه درآمد ایالات متحده امریکا بشدت افزایش یافت . 

درآمد ملی ایالات متحده امریکا که در سال 1937 ، 74،000،000،000 دلار بود در سال 1944 به 184،000،000،000 دلار رسید. علی رغم 12 میلیون نفر زن و مردی که ایالات متحده به نیروهای مسلح انتقال داده بود ، معذالک سطح تولید صنعتی آن کشور در طول این مدت 80 درصد افزایش یافته بود.تولیدات بخش کشاورزی  از افزایش 36 درصدی برخوردار بود. موج افزایش قیمت کالاهای کشاورزی در طول جنگ ، درآمد کشاورزی ایالات متحده امریکا را از 6،400،000،000 دلار به 18،200،000،000 دلار رساند. این ها همه نتیجه تدابیر و مطالعات دقیق و حساب شده و پیچیده ی گروه های مطالعاتی متعددی بود که مشاورین روزولت بدور خود گرد آورده بود.

و در ادامه و در صفحه ی 19 می نویسد:

...صلح طلبی ،برخلاف نظر پروفسور آمبروز ، چهار چوب طرح های روزولت مرافقتی نداشت. شاید آنچه سبب شده است نویسنده روزولت را صلح طلب بخواند، مماشات، احتیاط و تدابیری بوده که روزولت در اقدامات حساب شده خود نه برای صلح بلکه برای آماده کردن افکار عمومی ضد جنگ امریکا برای ورود به جنگ انجام می داده است.  

 

                                     عمو سام نماد میلیتاریسم 

دولت روزولت در حالیکه بسمت جنگ حرکت می کرد ، در عین حال می کوشید تا روزولت را در هاله ای از " انگاره ی بیطرفی " نگهدارد. این کار برای این بود که انتخابات سال 1940در پیش بود و آنها در نظر داشتند که روزولت برای دور سوم در انتخابات به ریاست جمهوری برگزیده شود. زیرا 12،000،000 نفر بیکار و گرسنه امریکایی همراه با خانواده هاشان که جمعیتی بیش از دوبرابر این تعداد را تشکیل می دادند ، هنوز اقدامات پرزیدنت روزولت را بیاد داشتند که با طرح محافظه کارانه ی نبودیل خود بدست آنها کاسه های آش داغ داده ، برای امرار معاش بخور و [ ص 20] نمیرشان برای تعدادی از آنها کاری دست و پا کرده و بدیگران چنین وعده ای داده بود. کمتر شخصیت دیگری ، جز روزولت که تبلیغات وسیعی او را بصورت رئیس جمهور محبوبی درآورده بود ، می توانست جامعه ی مخالف جنگ امریکا را با چنان سرعتی به سود هیأت حاکمه آن به جنگ بکشاند.

.... 

* از فعالین ملی و مذهبی و استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه تهران

اقتصاد سیاسی لیبرالی

بسم الله الرحمن الرحیم

اغلب وقتی از رنسانس و انقلاب صنعتی در غرب سخن گفته می شود , نقش عقل و بریدن از دین در آن بسیار برجسته می شود. درواقع تکیه به عقل و کنار گذاشتن دین را منشاء اصلی پیشرفت تکنولوژیک غرب معرفی می کنند و همان نسخه را برای ما هم می پیچند. به چند جمله ی بعد و مسائل گفته شده در پی آن نگاهی بکنیم و ببینیم در واقع انقلاب صنعتی برچه پایه ای استوار یوده است؟

 

 توجه کنید:

  

" یکی از پیامدهای طبیعی آزادی آن است که کسانی که رها شده اند تا به هر ترتیب که می توانند معاش خود را تامین کنند گاهی اوقات به ناگزیر نیازمند خواهند شد...صنعت و تجارت والدین حقیقی فقر ملی ما هستند."

"همانطور که کار منشاء ثروت است , فقر منشاء کار است. فقر را ریشه کن کنید , ثروت از میان می رود"

" هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی در مقابل این اندیشه مردانه مقاومت کنید که حکومت یا حتا ثروتمندان قادرند احتیاجات تهیدستان را برآورده سازند , احتیاجاتی که بنا به مشیت الاهی از آنها دریغ شده است."

" هر چه مراقبت از فقرا به نحو بهتری صورت بگیرد , تعداد بیشتری خواهان استفاده از آن خواهند بود. "

بله تعجب نکنید اینها زمانی آموزه های اقتصاد لیبرالی در بریتانیا بوده است.  

 

در سال 1834 با این گونه گفته ها و تبلیغات که با " ترکیبی از خواست خداوند و حکم علم , بیهودگی کمک به تهیدستان را فرمان می داد " قانون جدید گدایان در انگلستان وضع می شود. اقتصاد سیاسی لیبرال , فقر و بیکاری را ناشی از علل ساختاری نمی دانست بلکه علت آن بدشانسی هایی بود که رهایی از آن در چارچوب قدرت فرد قرار داشت.

پیامدهای خوفناک ناشی از تدوین قانون جدید گدایان را همه به خوبی می دانند. این قانون به فوریت به یکی از نفرت انگیزترین قوانینی بدل شد که تا آن زمان در بریتانیا وضع شده بود. الیورتویست , در دومین رمان دیکنز , فقط سه سال بعد از تصویب این قانون در قالب طنزی خشن بر نوانخانه های جدید و" فیلسوفانی " که الهام دهنده و مدافع آن بودند حمله کرد. غذای بخور و نمیری که الیور از روی سادگی علیه آن به اعتراض بر می خیزد به هیچ وجه اغراق نبود و جدا کردن زنان و شوهران از یکدیگر اقدامی مالتوسی بود که به منظور کنترل جمعیت در نظر گرفته شده بود.  

        اقتصاد سیاسی لیبرالی - قانون جدید گدایان - الیور تویست   

رسوایی مشهور نوانخانه ی آندوور که در دهه ی 1840 مستمندان اسکان یافته در آن از شدت گرسنگی استخوانهایی را که قرار بود خرد کنند تا به عنوان کود از آن استفاده شود جویدند, نه حادثه ای منحصر به فرد بود و نه افشای آن به بدبختی ها و جباریت های حاکم بر زندگی نوانخانه ای پایان بخشید.

پرداختن به مهربانی یا این قبیل صفات دیگر نرد اعضای کمیسیون قانون گدایان کاملا بیهوده بود. الهام بخش این افراد اصول بود نه خباثت شخصی ." آنها ببر نبودند بلکه مردانی بودند سرشار از اندیشه های یک نظریه" 

لیبرالهای " روشنگر " عموما از قانون چدید حمایت می کردند و در حقیقت مدتها برای از میان بردن مراقبت های بالنسبه مناسب قانون گدایان قدیم مبارزه کردند. خشونت نسبت به فقر و مستمندان بخشی از تاریخ پنهان و اعلام نشده ی لیبرالیسم بوده است . اما برای افشای آن نیاز به کاوش بسیار نیست.  

   الیورتویست 

در سالهای 1845 تا 1848 محصول سیب زمینی ایرلند که غذای اصلی مردم بود بر اثر آفت شته به طور کلی نابود شد .در این سالها قحطی بزرگ ایرلند را فرا گرفت که شاید وحشتناکترین ویرانی ها را در تاریخ بدبختی های ایرلند زیر سیطره ی حکومت بریتانیا ببار آورد.

خیال می کنید دولت بریتانیا راه حلش چه بود؟

راه حل دولت بریتانیا این بوده که ایرلندی ها باید خود به تامین معاش خویش بپردازند و زمینداران هم باید سهم خویش را از این بابت به دوش بکشند! حتا دولت تشویق می شود که برنامه ی فروش ذرت را هم خاتمه دهد : " تنها راه جلوگیری از وابستگی طبیعی مردم به دولت آن است که این عملیات متوقف شود. " 

نقل بخشهایی از کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب – آنتونی آربلاستر – ترجمه عباس مخبر – نشر مرکز بخش 14 تحت عنوان " اقتصاد سیاسی لیبرالی , عمل " صص 391- 396  

 

عیدی که عزا بود *

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

پس از پایان حکومت رضا شاه و تبعید او به دست متفقین، محمدرضا، پسر جوان و خام او بر این مسند تکیه زد. محمدرضا شاه نیز چونان پدر در ابتدا خود را فردی مذهبی نشان داد، به قم رفت و با آیت الله بروجردی ملاقات کرد و خاضعانه از او به خاطر اعمال پدرش عذرخواهی کرد و سعی داشت از ایشان دلجویی نماید.   

   اصلاحات ارضی- توزیع اسناد مالکیت املاک پهلوی توسط محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر (1329ش)  

از طرفی فضای نسبتا باز و آزادی پس از سقوط رضا شاه به وجود آمد که معلول ضعف محمدرضا شاه در کشور داری و سرگرمی ابرقدرت های جهانی به مسائل و مصائب پس از جنگ جهانی بود. همین باعث شد تا شرایط برای جامعه ای آزاد آماده شود و احزاب در این فضای جدید هوایی تازه را تنفس کنند. در حقیقت روی کار آمدن دکتر مصدق خود سرانجامی بود بر این دوران آزاد هرچند که فرجامی تلخ یافت ولی شاخصه چشمگیر این دوره بر دوران پیشین به جز ملی شدن صنعت نفت همکاری و همراهی روحانیت با مصدق بود.

حدود دوازده سال پس از شکست نهضت ملی و کودتای ٢٨ مرداد با درگذشت آیت الله بروجردی، قلع و قمع هواداران نواب صفوی و خانه نشینی آیت الله کاشانی، برای محمدرضا که اکنون تبدیل به دیکتاتوری تمام عیار شده، زمانی فوق العاده بود تا به رویای پدر حقیقت بخشد و در صدد حذف کامل روحانیت و شروع نوسازی با قوانین جدید و ضد سنتی خود شود.

در این زمان نیز مخالفان روحانی شاه سه دسته شدند. مهمترین دلیل برای این جدایی ها نبود جانشین مناسب و یکتا برای آیت الله بروجردی بود.   

 

    اصلاحات ارضی - توزیع اسناد مالکیت املاک ورامین توسط محمدرضا پهلوی (24/2/1340) حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی)

    

چند روز پس از رفراندم غیر قانونی انقلاب سفید ، ماه مبارک رمضان آغاز شد و بنا به پیشنهاد امام خمینی در بسیاری از مساجد سطح کشور مردم با تعطیلی مساجد و مراسم مذهبی به عنوان اعتراض، اعتصاب کردند. با فرا رسیدن عید سعید فطر (1382 قمری) جمعیت انبوهی از مردم تهران و شهرستانها ضمن مسافرت به قم به دیدار علما شتافتند. در جریان دیدارهای مردمی، امام سخنرانی کردند. این اولین اظهار نظر ایشان پس از انجام رفراندم بود که علیرغم تبلیغات رژیم، با بیانی محکم و قاطع، موضع تزلزل خویش را مشخص کردند. و وظیفه روحانیت و ملت را گوشزد نمودند. در این سخنان امام لبة حملات خود را متوجه شاه کردند. به دنبال آن به منظور تداوم نهضت مردمی، حضرت امام مجدداً مقامات روحانی قم را به جلسات مشورتی دعوت کردند و در سایه پیگیری های شبانه روزی خود توانستند آنها را برای مقابله با رژیم و رفرم استعماری «انقلاب سفید» بسیج نمایند. نتیجه این مرحله از مذاکرات، صدور اعلامیه ای به امضای 9 تن از علما بود که در ضمن آن ماهیت غیرقانونی و ضد ملی و دینی رفرم رژیم افشا گردید.

نوروز 1342

عید نوروز 1342، فرصتی برای روشنگری مردم و افشاگری توطئه های آمریکایی رژیم علیه اسلام و ایران بود. از این رو امام در نشست با مقامات روحانی قم، پیشنهاد کرد که عید نوروز از سوی همه علما عزای عمومی اعلام شود و از این طریق افکار ملت متوجه خطرات مذکور گردد. این پیشنهاد مورد موافقت سایر علما قرار گرفت. به همین مناسبت علاوه بر ارسال نامه ها و پیامهای خصوصی برای روحانیون تهران و شهرستانها، حضرت امام اعلامیه مهمی صادر کردند و در ضمن آن چند نکته اساسی را مطرح نمودند:  

1  – هدف رژیم نابودی اسلام و روحانیت است.

2 – گوشزد نمودن خطر آمریکا و اسرائیل.

3 – نقشه های ارتجاعی جهت به فحشا کشیدن دختران مسلمانان به اسم «نظام وظیفه».

علیرغم تلاش های رژیم برای بی اثر کردن اعلامیه امام، ملت ایران به ندای ایشان پاسخ مثبت دادند و از برگزاری مراسم عید خودداری ورزیدند.

قسمتی از متن بالا از سایت مرکز اسناد نقل شد به آدرس: 

 http://www.irdc.ir/fa/content/17422/default.aspx  

و در اینجا عینا طبق کتاب صفحاتی از تاریخ معاصر ایران – اسناد نهضت آزادی ایران – جلد اول جریان تاسیس و بیانیه ها (1340-1344) گردآورنده نهضت آزادی ایران چاپ 1361قسمتهایی را ازصص167 -168 نقل می کنم: 

اخبار 

عیدی که عزا بود 

بدنبال اعلامیه مراجع تقلید مبنی بر عزای عمومی در عید نوروز مردم مسلمان ایران بجای مراسم شادباش مجالس اعتراض و مخالفت با اعمال غیرقانونی دولت و علی الرغم [ "علیرغم "] برنامه مضحک دستگاه استعماری که از رادیو پخش میشد مردم بدون اعتنا از دستور علمای اعلام پیروی کردند و بر بدبختیها و مصیباتی که بر مملکت مستولی شده فریاد اعتراض بلند کردند و هیات حاکمه فاسد برای جواب باین بی اعتنائی مردم دوباره با وحشیانه ترین وجهی مردم بی سلاح را مورد تاخت و تاز قرار دادند. 

در تبریز: فروردین در یکی از مساجد در حالیکه واعظ از اعمال غیرقانونی و خلاف شرع و انسانیت دستگاه شاه انتقاد می نمود افسری از شهربانی ایشان را امر بپایین آمدن میدهد و چون با اعتراض مردم روبرو میشود بهمراهی پلیس و نیروهای انتظامی بجان مردم میفتند افسر مزبور بسختی مضروب میشود و در تظاهرات و اعتراضاتی که مردم در خیابان و بازار انجام میدهند دهها نفر کشته و زخمی میشوند و اکثر مجروحین را با وضع فجیعی در کامیونهای ارتشی ریخته و بجاهای نامعلوم میبرند . موج اعتراض در سراسر آذربایجان جاری است و مردم دمبدم از فجایع و فریبکار های دستگاه حاکمه فعلی متنفرتر و خشمناک تر میشوند. 

قم: روز دوم فروردین چندین اتوبوس شرکت واحد عده زیادی از گروهبانان و کماندوها را با لباس شخصی بقم میبرد این افراد قبلا مقدار زیادی مشروب الکلی مینوشند و بحال مست وارد مدرسه فیضیه میشوند و در میان 20 هزار نفر از مردمی که جهت روضه جمع شده بودند پخش می شوند- درپایان بدون اینکه از طرف گوینده انتقاد مخصوصی بعمل آمده باشد عده ای از همان مامورین با صلوات و درود بروح " رضاشاه کبیر" بلوایی ایجاد میکنند و بلافاصله چوبها و چاقوها را از آستین بدر آورده و با کمک مامورین انتظامی بجان مردم و طلاب بی پناه میافتند و آنقدر از طلاب میزنند و دست و پا و سر می شکنند و عمامه های خونین و نیم سوخته انبار میکنند و سرانجام بکتابخانه ها و کتابهای دینی حمله کرده آنها را پاره و لگد مال کرده و میسوزانند. پس از آن چندین کودک دهقان ده تا پانزده ساله را از طبقه دوم بزمین پرتاب میکنند که حال آنها بسیار وخیم است.   

 

                      نقاشی از ماجرای حمله به فیضیه    

 

در این حادثه که سرهنگ مولوی رئیس سازمان امنیت تهران فرماندهی میکرده است طلاب نیز با دست خالی از جان و حیثیت خود دفاع می کنند. در این فاجعه که شبیه و بلکه شدیدتر از فاجعه اول بهمن 40 میباشد سه نفر کشته و صدها نفر بسختی مجروح میشوند و چون مجروحین را به بیمارستان قم میبرند پس از یکروز قوای انتظامی و شهربانی قم دستور میدهد برخلاف تمام شئون انسانیت مجروحین را که هر یک باید ماهها تحت معالجه و درمان بمانند از بیمارستان اخراج می نمایند.

...در ادامه از   تلگرافها و از کاشان و مشهد و سایر شهرها و درگیریها و حمله های وحشیانه به مردم می نویسد و از جنگ عشایری علیه قلدری در فارس ذکر مینماید و از بازار تهران و....لغو امتیاز بیش از هفتاد روزنامه و مجله و ...اجتماع خانواده های زندانیان سیاسی و  ...  

صص 184-185:  

در قم 

پس از ایلغار وحشیانه دوم فروردین بمدرسه فیضیه قم و ضرب و اهانت بروحانیون مجاهد و قیام کنندگان علیه ظلم و خودسری دولت اعلیحضرت همایونی خفقان شدیدی برپا و بساط جاسوسی و پلیسی وحشتناکی گسترده است.

اطراف منزل  مراجع بزرگ شیعه آیة الله خمینی و آیة الله شریعتمداری با ماموران خفیه و جاسوسان دولت احاطه شده است مرتبا اخبار و شایعاتی از قبیل اعزام چتربازان و کماندوها و زنان هرجائی برای ایجاد بلوا در شهر شایع میکنند تا بدینوسیله بخیال خود علمای مجاهد اسلام را از راه خود بازدارند..    

 

   

                                      

پس از رسیدن تلگراف آیةالله حکیم [در باره ی حمله به فیضیه ] بمضمون زیر:

خبر تاسف آور حادثه مولمه مدرسه فیضیه قلوب عموم مومنین را جریحه دار ساخته وسیعلم الذین ظلموا

اینجانب مصلحت میبینم عموم آقایان دسته جمعی بعتبات مهاجرت فرمایند تا در اینجا رای خود را نسبت بدولت ایران صادر نمایم. حکیم

...

تلگرافی از طرف آیةالله خمینی [ در جواب به آقای حکیم ] بتلگراف خانه داده شده است ولی چون تلگراف خانه آنرا مخابره نکرده است بصورت چاپی منتشر گردید.

ایشان در این تلگراف اظهار داشته اند:
...ما میدانیم با این هجرت تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم- ما عجالتا در این آتش سوزان بسر برده و با خطرهای جانی صبر نموده و از حقوق مسلمین و از حریم قران و استقلال مملکت دفاع می کنیم... اینجانب دست اخلاص خود را بسوی جمیع مسلمین خصوصا علمای اعلام دراز میکنم... با وحدت کلمه مسلمین سیما علمای اعلام صفوف اجانب و مخالفین درهم شکسته می شود ما تکلیف الهی خود را انشاءالله [ ان شاءالله ] اداءخواهیم کرد و باحدی الحسنین نائل خواهیم شد و یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم یا جوار رحمت حق جل و علاء " انی لا اری الموت الا سعاده و لاالحیوة مع الظالمین الا برما " 

 

  

* عنوان مطلب برگرفته از کتاب صفحاتی از تاریخ معاصر ایران – اسناد نهضت آزادی ایران است.  

والسلام

اگر تمایل داشتید اینجا را هم بخوانید:  

قیام خونین پانزده خرداد

 http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=6887