عیدی که عزا بود *

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

پس از پایان حکومت رضا شاه و تبعید او به دست متفقین، محمدرضا، پسر جوان و خام او بر این مسند تکیه زد. محمدرضا شاه نیز چونان پدر در ابتدا خود را فردی مذهبی نشان داد، به قم رفت و با آیت الله بروجردی ملاقات کرد و خاضعانه از او به خاطر اعمال پدرش عذرخواهی کرد و سعی داشت از ایشان دلجویی نماید.   

   اصلاحات ارضی- توزیع اسناد مالکیت املاک پهلوی توسط محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر (1329ش)  

از طرفی فضای نسبتا باز و آزادی پس از سقوط رضا شاه به وجود آمد که معلول ضعف محمدرضا شاه در کشور داری و سرگرمی ابرقدرت های جهانی به مسائل و مصائب پس از جنگ جهانی بود. همین باعث شد تا شرایط برای جامعه ای آزاد آماده شود و احزاب در این فضای جدید هوایی تازه را تنفس کنند. در حقیقت روی کار آمدن دکتر مصدق خود سرانجامی بود بر این دوران آزاد هرچند که فرجامی تلخ یافت ولی شاخصه چشمگیر این دوره بر دوران پیشین به جز ملی شدن صنعت نفت همکاری و همراهی روحانیت با مصدق بود.

حدود دوازده سال پس از شکست نهضت ملی و کودتای ٢٨ مرداد با درگذشت آیت الله بروجردی، قلع و قمع هواداران نواب صفوی و خانه نشینی آیت الله کاشانی، برای محمدرضا که اکنون تبدیل به دیکتاتوری تمام عیار شده، زمانی فوق العاده بود تا به رویای پدر حقیقت بخشد و در صدد حذف کامل روحانیت و شروع نوسازی با قوانین جدید و ضد سنتی خود شود.

در این زمان نیز مخالفان روحانی شاه سه دسته شدند. مهمترین دلیل برای این جدایی ها نبود جانشین مناسب و یکتا برای آیت الله بروجردی بود.   

 

    اصلاحات ارضی - توزیع اسناد مالکیت املاک ورامین توسط محمدرضا پهلوی (24/2/1340) حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی)

    

چند روز پس از رفراندم غیر قانونی انقلاب سفید ، ماه مبارک رمضان آغاز شد و بنا به پیشنهاد امام خمینی در بسیاری از مساجد سطح کشور مردم با تعطیلی مساجد و مراسم مذهبی به عنوان اعتراض، اعتصاب کردند. با فرا رسیدن عید سعید فطر (1382 قمری) جمعیت انبوهی از مردم تهران و شهرستانها ضمن مسافرت به قم به دیدار علما شتافتند. در جریان دیدارهای مردمی، امام سخنرانی کردند. این اولین اظهار نظر ایشان پس از انجام رفراندم بود که علیرغم تبلیغات رژیم، با بیانی محکم و قاطع، موضع تزلزل خویش را مشخص کردند. و وظیفه روحانیت و ملت را گوشزد نمودند. در این سخنان امام لبة حملات خود را متوجه شاه کردند. به دنبال آن به منظور تداوم نهضت مردمی، حضرت امام مجدداً مقامات روحانی قم را به جلسات مشورتی دعوت کردند و در سایه پیگیری های شبانه روزی خود توانستند آنها را برای مقابله با رژیم و رفرم استعماری «انقلاب سفید» بسیج نمایند. نتیجه این مرحله از مذاکرات، صدور اعلامیه ای به امضای 9 تن از علما بود که در ضمن آن ماهیت غیرقانونی و ضد ملی و دینی رفرم رژیم افشا گردید.

نوروز 1342

عید نوروز 1342، فرصتی برای روشنگری مردم و افشاگری توطئه های آمریکایی رژیم علیه اسلام و ایران بود. از این رو امام در نشست با مقامات روحانی قم، پیشنهاد کرد که عید نوروز از سوی همه علما عزای عمومی اعلام شود و از این طریق افکار ملت متوجه خطرات مذکور گردد. این پیشنهاد مورد موافقت سایر علما قرار گرفت. به همین مناسبت علاوه بر ارسال نامه ها و پیامهای خصوصی برای روحانیون تهران و شهرستانها، حضرت امام اعلامیه مهمی صادر کردند و در ضمن آن چند نکته اساسی را مطرح نمودند:  

1  – هدف رژیم نابودی اسلام و روحانیت است.

2 – گوشزد نمودن خطر آمریکا و اسرائیل.

3 – نقشه های ارتجاعی جهت به فحشا کشیدن دختران مسلمانان به اسم «نظام وظیفه».

علیرغم تلاش های رژیم برای بی اثر کردن اعلامیه امام، ملت ایران به ندای ایشان پاسخ مثبت دادند و از برگزاری مراسم عید خودداری ورزیدند.

قسمتی از متن بالا از سایت مرکز اسناد نقل شد به آدرس: 

 http://www.irdc.ir/fa/content/17422/default.aspx  

و در اینجا عینا طبق کتاب صفحاتی از تاریخ معاصر ایران – اسناد نهضت آزادی ایران – جلد اول جریان تاسیس و بیانیه ها (1340-1344) گردآورنده نهضت آزادی ایران چاپ 1361قسمتهایی را ازصص167 -168 نقل می کنم: 

اخبار 

عیدی که عزا بود 

بدنبال اعلامیه مراجع تقلید مبنی بر عزای عمومی در عید نوروز مردم مسلمان ایران بجای مراسم شادباش مجالس اعتراض و مخالفت با اعمال غیرقانونی دولت و علی الرغم [ "علیرغم "] برنامه مضحک دستگاه استعماری که از رادیو پخش میشد مردم بدون اعتنا از دستور علمای اعلام پیروی کردند و بر بدبختیها و مصیباتی که بر مملکت مستولی شده فریاد اعتراض بلند کردند و هیات حاکمه فاسد برای جواب باین بی اعتنائی مردم دوباره با وحشیانه ترین وجهی مردم بی سلاح را مورد تاخت و تاز قرار دادند. 

در تبریز: فروردین در یکی از مساجد در حالیکه واعظ از اعمال غیرقانونی و خلاف شرع و انسانیت دستگاه شاه انتقاد می نمود افسری از شهربانی ایشان را امر بپایین آمدن میدهد و چون با اعتراض مردم روبرو میشود بهمراهی پلیس و نیروهای انتظامی بجان مردم میفتند افسر مزبور بسختی مضروب میشود و در تظاهرات و اعتراضاتی که مردم در خیابان و بازار انجام میدهند دهها نفر کشته و زخمی میشوند و اکثر مجروحین را با وضع فجیعی در کامیونهای ارتشی ریخته و بجاهای نامعلوم میبرند . موج اعتراض در سراسر آذربایجان جاری است و مردم دمبدم از فجایع و فریبکار های دستگاه حاکمه فعلی متنفرتر و خشمناک تر میشوند. 

قم: روز دوم فروردین چندین اتوبوس شرکت واحد عده زیادی از گروهبانان و کماندوها را با لباس شخصی بقم میبرد این افراد قبلا مقدار زیادی مشروب الکلی مینوشند و بحال مست وارد مدرسه فیضیه میشوند و در میان 20 هزار نفر از مردمی که جهت روضه جمع شده بودند پخش می شوند- درپایان بدون اینکه از طرف گوینده انتقاد مخصوصی بعمل آمده باشد عده ای از همان مامورین با صلوات و درود بروح " رضاشاه کبیر" بلوایی ایجاد میکنند و بلافاصله چوبها و چاقوها را از آستین بدر آورده و با کمک مامورین انتظامی بجان مردم و طلاب بی پناه میافتند و آنقدر از طلاب میزنند و دست و پا و سر می شکنند و عمامه های خونین و نیم سوخته انبار میکنند و سرانجام بکتابخانه ها و کتابهای دینی حمله کرده آنها را پاره و لگد مال کرده و میسوزانند. پس از آن چندین کودک دهقان ده تا پانزده ساله را از طبقه دوم بزمین پرتاب میکنند که حال آنها بسیار وخیم است.   

 

                      نقاشی از ماجرای حمله به فیضیه    

 

در این حادثه که سرهنگ مولوی رئیس سازمان امنیت تهران فرماندهی میکرده است طلاب نیز با دست خالی از جان و حیثیت خود دفاع می کنند. در این فاجعه که شبیه و بلکه شدیدتر از فاجعه اول بهمن 40 میباشد سه نفر کشته و صدها نفر بسختی مجروح میشوند و چون مجروحین را به بیمارستان قم میبرند پس از یکروز قوای انتظامی و شهربانی قم دستور میدهد برخلاف تمام شئون انسانیت مجروحین را که هر یک باید ماهها تحت معالجه و درمان بمانند از بیمارستان اخراج می نمایند.

...در ادامه از   تلگرافها و از کاشان و مشهد و سایر شهرها و درگیریها و حمله های وحشیانه به مردم می نویسد و از جنگ عشایری علیه قلدری در فارس ذکر مینماید و از بازار تهران و....لغو امتیاز بیش از هفتاد روزنامه و مجله و ...اجتماع خانواده های زندانیان سیاسی و  ...  

صص 184-185:  

در قم 

پس از ایلغار وحشیانه دوم فروردین بمدرسه فیضیه قم و ضرب و اهانت بروحانیون مجاهد و قیام کنندگان علیه ظلم و خودسری دولت اعلیحضرت همایونی خفقان شدیدی برپا و بساط جاسوسی و پلیسی وحشتناکی گسترده است.

اطراف منزل  مراجع بزرگ شیعه آیة الله خمینی و آیة الله شریعتمداری با ماموران خفیه و جاسوسان دولت احاطه شده است مرتبا اخبار و شایعاتی از قبیل اعزام چتربازان و کماندوها و زنان هرجائی برای ایجاد بلوا در شهر شایع میکنند تا بدینوسیله بخیال خود علمای مجاهد اسلام را از راه خود بازدارند..    

 

   

                                      

پس از رسیدن تلگراف آیةالله حکیم [در باره ی حمله به فیضیه ] بمضمون زیر:

خبر تاسف آور حادثه مولمه مدرسه فیضیه قلوب عموم مومنین را جریحه دار ساخته وسیعلم الذین ظلموا

اینجانب مصلحت میبینم عموم آقایان دسته جمعی بعتبات مهاجرت فرمایند تا در اینجا رای خود را نسبت بدولت ایران صادر نمایم. حکیم

...

تلگرافی از طرف آیةالله خمینی [ در جواب به آقای حکیم ] بتلگراف خانه داده شده است ولی چون تلگراف خانه آنرا مخابره نکرده است بصورت چاپی منتشر گردید.

ایشان در این تلگراف اظهار داشته اند:
...ما میدانیم با این هجرت تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم- ما عجالتا در این آتش سوزان بسر برده و با خطرهای جانی صبر نموده و از حقوق مسلمین و از حریم قران و استقلال مملکت دفاع می کنیم... اینجانب دست اخلاص خود را بسوی جمیع مسلمین خصوصا علمای اعلام دراز میکنم... با وحدت کلمه مسلمین سیما علمای اعلام صفوف اجانب و مخالفین درهم شکسته می شود ما تکلیف الهی خود را انشاءالله [ ان شاءالله ] اداءخواهیم کرد و باحدی الحسنین نائل خواهیم شد و یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم یا جوار رحمت حق جل و علاء " انی لا اری الموت الا سعاده و لاالحیوة مع الظالمین الا برما " 

 

  

* عنوان مطلب برگرفته از کتاب صفحاتی از تاریخ معاصر ایران – اسناد نهضت آزادی ایران است.  

والسلام

اگر تمایل داشتید اینجا را هم بخوانید:  

قیام خونین پانزده خرداد

 http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=6887