چگونگی تعیین محل مزار امام خمینی قبل و بعد از رحلت او

بسم الله الرحمن الرحیم 

این مقاله قبلا در تاریخ 11 خرداد 91 منتشر شده بود اما چون امسال فرصت گذاشتن متن تازه ای را نداشتم به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد ارتحال امام بازنشرش دادم، از کسانیکه قبلا این مقاله را خوانده اند عذرخواهی می کنم:

عینا به نقل از:  http://olama-shie.blogfa.com/post-138.aspx 

«حاج احمد آقا» از حدود شش، هفت ماه قبل برای این منظور برنامه‏ریزی کرده بود و وقتی که بیماری امام مطرح نبود، چند بار برنامه‏ی مسافرت‏هایی را ترتیب دادند که بنده هم حضور داشتم. بارها سه نفری (با حضور آقای انصاری) در مسیر جاده قم - تهران به پیشنهاد حاج احمد آقا به "کوشک نصرت " حدود 30 کیلومتری قم رفتیم. وقتی به روستا رفتیم ، ایشان از من خواستند که فرد کشاورزی را که درآن حوالی مشغول کار بود، صدا کنم و حاج احمد آقا سؤالاتی را از کشاورز در خصوص زمین‏های آن ناحیه و جاده‏ی منتهی به روستا و ریل راه‏آهن و حتی وضعیت کوه‏های اطراف پرسیدند. حاج احمد آقا عمامه‏شان را برداشته بود و کشاورز مزبور ایشان را نشناخت.


 بعد به اتفاق حاج احمد آقا چرخی در محوطه زدیم . من هنوز نمی‏دانستم که ایشان چه هدفی در سر دارند و قصه چیست؟  روستای مزبور دقیقاً نزدیک جایی واقع شده بود که اکنون "پادگان منظریه " و فرودگاه نظامی است و وقتی که از تهران به قم می‏رویم، در سمت راست و جاده‏ی قدیم قم ـ تهران قرار گرفته است.  بعد از یکی دو هفته، مجدداً و این بار به اتفاق «آقای محمد علی انصاری» به آنجا رفتیم. با فرماندار وقت قم «آقای خلیلیان» هماهنگ کرده بودند و ایشان هم حضور داشت. معلوم شد قصد حاج احمد آقا این است که محل دفن امام را مشخص کند. این قصد و غرض را هم تنها با آقای انصاری در میان نهاده بود. ولی در حضور فرماندار قم این‏گونه عنوان شد که ما قصد داریم در این مکان "مؤسسه‏ی فرهنگی تنظیم و نشر آثار امام " را بنا کنیم (یعنی دقیقاً آنچه در حال حاضر اتفاق افتاده است). صحبت فرودگاه هم مطرح شد و عنوان شد که اختصاصی در اختیار مؤسسه باشد.  یک بار دیگر هم به آنجا رفتیم و این بار حدی را تعیین کردند. در نوبت بعد که به آنجا سر زدیم، مشاهده کردم که لودر و بولدوزر مشغول کار است و محوطه را دیوارکشی می‏کنند.  وقتی در ساعت‏های آخر حیات امام، جلسه‏ی سران نظام برگزار شد، حاج احمد آقا مطرح کرد که چنین جایی در "کوشک نصرت " قم وجود دارد و ما مقدماتش را انجام داده‏ایم ؛ ولی هنوز آماده نشده است و تنها حدودش را مشخص کرده‏ایم. حاج احمد آقا حتی گفتند: «می‏خواستیم در آنجا بارگاهی را برای حضرت امام آماده کنیم که اگر ایشان خدای‏ناکرده به رحمت خدا رفتند، آنجا مهیا باشد».  حتی یک بار در ماشین با حاج احمد آقا بودیم و ایشان این مطلب را ابراز کرد که: «من یک مسأله‏ی شرعی از آقا پرسیدم که آیا می‏شود میت مسلمان به گونه‏ای در قبر بگذاریم که چهره‏اش را همیشه بتوان مثلا به وسیله ی انعکاس از طریق آینه و نور رویت کرد؟». حاج احمد آقا افزود: «من برنامه‏ام این بود که اگر این کار مجاز باشد، در خصوص حضرت امام این سیستم را پیاده کنیم و قبری بسازیم که اگر خدای‏ناکرده ایشان از میان ما رفتند، بتوانیم همیشه چهره‏ی ایشان را ببینیم. ولی امام در پاسخ فرمودند این کار جایز نیست و ما هم منصرف شدیم».   در جلسه سران نظام در ساعات آخر حیات امام وقتی حاج احمد آقا این صحبت را مطرح کرد که به نظر من "کوشک نصرت " برای دفن امام مناسب است، یکی از آقایان این کار را صلاح ندانست و گفت: «آنجا در حال حاضر بیابان و فاقد هر گونه امکانات و تأسیسات است. یقیناً ما بعد از رحلت امام، یک تشییع جنازه‏ی چند میلیونی داریم و هیچ امکاناتی برای انتقال افراد به آنجا نداریم و حتماً با یک مشکل بزرگ مواجه می‏شویم».  واقعیت هم این بود که در آنجا کاری انجام نشده بود و تنها به حصار کشی خاکی بسنده کرده بودند.  یکی دیگر از آقایان "حرم حضرت معصومه (س) " را برای دفن امام پیشنهاد کرد و ظاهرا «آقای موسوی اردبیلی» هم "مدرسه علمیه معصومیه‏ی قم " را برای این منظور مناسب دانست. یکی دیگر از آقایان از "جمکران " یاد کرد . 
 
در نهایت قرار شد مدفن امام ترجیحاً در تهران و در کنار شهدا و در بهشت زهرا باشد تا در هنگام بازدید مسؤولان و میهمانان خارجی، دسترسی به آن آسان باشد. اما در اینکه کدام قسمت از بهشت زهرا باشد ، بحث بود. بعضی از افراد، وسط قطعه‏ی شهدا یا کنار قبر «مرحوم آیت الله طالقانی» را مناسب اعلام کردند. 
 
ظاهراً «آقای طباطبایی» شهردار وقت تهران که در آن جلسه حضور داشت، آن روز یا بعداً پیشنهاد داده بود که قطعه‏ای در کنار بهشت زهرا وجود دارد که برای این منظور ایده‏آل است. (دقیقاً همین مکان فعلی مزار امام). در نهایت این مکان بهترین مکان برای خاکسپاری حضرت امام تشخیص داده شد.

پایان نقل قول 

 

ظاهرا در منابع دیگر این جملات در ابتدای متن هست که در مطلب فعلی به هر دلیلی حذف شده است: 

«حاج حسین سلیمانی» از جمله محافظان بیت حضرت امام خمینی (ره) بود. خاطرات وی که در سال 1387 از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است حاوی نکات جالبی از زندگی آن بزرگ‏مرد تاریخ معاصر جهان است. گوشه‏ای از این خاطرات که مربوط به روزهای آخر است در چند قسمت به شما تقدیم می‏شود:  
 
و ادامه همان است که ابتدا آورده ام  
...... 
اینجا را هم اگر تمایل داشتید بخوانید که عنوانش هست 
این عکسها هم خیلی دیدنی است
نظرات 31 + ارسال نظر
کوثر جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 11:26

متن وبه همراه کامنت دوستان خوندم
ولی حرفی برای گفتن ندارم
خدا روح بزرگ امام وشاد کنه

کوثر جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 10:35

سلام عموجان.روزتون بخیر
دیروز مهمون دار شدم اینه که رفتم وبرنگشتم

ماری جُوانا جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 01:28 http://mary-juana.blogfa.com

اون قسمت که میخواستن صورت امام هم بمونه همچنان برام خیلی جالب بود :|
مثل فراعنه مصر مومیاییش میکردن راحت میشدن !!!!!!!
من از نسل انقلاب نیستم درک نمیکنم . پدرم میگفت روز وفات خمینی همه گریه میکردن !

آتش جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 01:27 http://dideno.blogsky.com

آقا مهرداد دست شما درد نکنه
نه خیر مدال هابرای خودتان مایک
سکه داشتیم که اون راهم اینجا ازمون گرفتند
نمیدونم چی شد قدیمها وقتی می بخشیدند دیگه پس نمی گرفتن
خوب حتما رسم زمونه عوض شده .
راستش شما این طرف ها یک سکه ندیدید ؟

ناهید پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 15:45

سلام داداش ستاریان
همه ی مطالب رو خوندم ، به خصوص خاطرات سید حسن خمینی رو ...
ایکاش می تونستم بدون هیچ واهمه ای نظرمو بنویسم ، ولی متاسفانه تو این مملکت فقط دیدن کور و حرف زدن لال آزاد است ، همین
من هنوزم به جانبازانی فکر می کنم که در اون زمان عاشقانه جنگیدن ولی الان به طور کلی فراموش شدن

صبا قلم به بنده خدا پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 12:19

سلام
با اجازه صاحب وبلاگ وعرض معذرت
جناب بنده خدا ، شما واقعا!! سوال دارید ویا دوست دارید فقط نمایش سوال بدهید؟
هنوز آقایان فرماندهان هستند وبا وسایل امروزه اعم از سایت وایمیل میتوانید جوابتون را بگیرید؟نگیدکه نمیشه ،که این نوع سوالات در این چندساله به قدری فراوون وانقدر تکرارشده که مطمئن باش کسی بهت کاری نداره!
صاحب این وبلاگ جوابشون را با پای جامانده در جبهه ای که امثال شما فقط حرفی از ان شنیده اید را داده اند وبا زندگی ساده وروان شون عرق شرم برپیشانی همه نشانده اند
وایا شمایی که دم از حق الناس میزنید ،اول حق ایشان را ادا کنید واز نجابت وحیای امثال ایشان سوء استفاده کردن پایمال کردن حق الناس است
امثال شما به خاطر فضای به وجود اومده در این چند ساله وغارتگری عده ای از خدا بی خبر میخواهید همه انقلاب وزحمات وحتی شهدا وجانبازان محترم را زیر سوال ببرید ولی این رسمش نیست ودور از عدالته ،اگر به راستی بنده خدا هستی!!!
کوتاه نوشتم زیرا متوجه شدم کم حوصله وعجول هم هستین!
پس به صبوری وشرافت جانبازان محترم وخانواده هایشان احترام بگذار

جوینده پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 11:47 http://jooyandeyehaqiqat.blogfa.com

سلام و ادب و ارادت

اومدم بگم من فکر می کردم شما هنوز دسترسی به نت ندارید و خبر از اینهمه آپ کردن تون نداشتم ... دیدم یه کامنت از منم اینجا هست... خیلی خوبه

خوشحالم که دوباره فعال می بینمتون ... برقرار باشید

صبا قلم پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 11:36

سلام
تصویر پراز خاطره ای را گذاشته اید
یکی از نادر ترین خداحافظی مردمی دنیا با رهبر دوست داشتنی شون
خدا رحمتش کند

مریم پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 11:07

سلام
ما نسلی هستیم که :
1- از طرف کسانی که بر مسند قدرت تکیه زدند اصلا دیده نمی شیم ( این افراد یا هم نسلان خود ما هستند یا یک عده جغله که غوره نشده مویز شدند ! جالب اینکه این جغله ها زمان انقلاب و جنگ رو اصلا درک نکردند چون یا اون زمان به دنیا نیامده بودند یا خیلی بچه بودند ، با این وجود الان شدند انقلابی دو آتیشه و به ما به چشم عوامل فتنه نگاه می کنند ! )
2- و باید مدام به نسل جوان پاسخگو باشیم که چرا انقلاب کردیم ( نظر خودشون اینه که شما از شدت خوشی به خیابونها ریختید ! ) چرا جنگ رو ادامه دادیم ، چرا زیر بار ولایت مطلقه ی فقیه رفتیم و ...
بعضی وقتا که من با دسته ی دوم وارد یک بحث و جدل بی نتیجه می شم با خودم فکر می کنم برای چی ما باید جوابگو باشیم ؟ ا کسانی باید پاسخگوی این جوونها باشند که ذینفع هستند و مشغول چپاول بیت المال !

مهرداد پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 10:55

جناب آتش مدالها قابلی نداره هاااا تقدیم به شما

مهرداد پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 10:51

سلام

خدایش بیامرزد

حقیقتش من هیچ تصور شفافی از ایشون ندارم
حرفای ضد و نقیض پیرامون این شخصیت همیشه زیاد بوده
بعضیا میگن یه شخصیت عرفانی و وراسته
بعضیا میگن یه شخصیت کم سواد دیکتاتور مآب و متعصب
در زمان ایشون نبودم و ترجیح میدم قضاوتی هم نداشته باشم
اما خب اگه شما به ایشون ارادت دارین ما هم به ایشون احترام میذاریم
روحشون شاد

کوثر پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 10:18

سلام عموجان
ابتدا ۲۰ را بگیرم
بخونم وبرگردم

بزرگ پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 05:16

با خواندن مطلب شما دردی قدیمی در سینه ام سر باز کرد. از آن درد های نگفتنی که باید با آدم دفن شود
ببخشید که دیر سر میزنم.اما همیشه ارادتمند شما و دوستان هستم

اعظم پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 01:42 http://pinkflower73.blogfa.com/

عجب...

مجید پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 01:27

اقا مصطفی
سلام
این خاطره را قبلا نخوانده بودم. استفاده کردم . دیدم بحث های مفصلی با آن بنده خدا در باره پایان جنگ و ..... داشته ای . خدا را شکر وقت و حوصله ات برای این بحث ها زیاد است . من که خوصله این بخپ ها را ندارم .ولی در یک جمله به شما عرض میکنم . که اولا . امکان اقناع کسی که از موضع یقین مطلبی را طرح سوال می کند وجود ندارد . حتی اگر براهین الهی باشد و ثانیا . ظرف تاریخی یک موضوع خاص همان تاریخ است و باید خود را درون آن ظرف بگذاری و به عقب برگردی تا توان فهمیدن آن موضوع را داشته باشی. که عملا غیر ممکن است . اینگونه افراد چون با ظرف تاریخی نمی تواند به عقب برگردند درک زمان گذشته و تخلیل تاریخی آن برایشان میسر نیست چون صرفا با ترازوی حال به گذشته می نگرند .
پس خودت را در گیر این جواب و پاسخ ها نکن .

فریبا پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 01:03 http://faribae.blogfa.com/

سلام خدمت شما

از کامنت شما کلییییییییییییی خندیدم بسیار جالب بود !!
ولی من هیچ کدوم از اینجا ها که گفته بودین رو نبودم !!

واسه این پست چیز خاصی ندارم بنویسم !
فقط میگم خدا همه رفتگان رو بیامرزد ..
زمانی که امام رحلت کردن، ما انگلیس بودیم و یادمه واسه مراسم رفتیم لندن (شهر ما 45 دقیقه فاصله داشت تا لندن) .
هم راهپیمایی بود - و هم تو یه مسجد بزرگ نزدیک "St James's Park" مراسم برگزار کردن ..
که خیلی از عربهای سنی هم اومده بودن .. و حتی شام رو هم اونها تقبل کرده بودن ..
بگذریم ..
فعلآ شب شما خوش

علایی چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 22:42

بحثهای چند سال پیش را بخاطر دارم که گویا به نتیجه نرسیده بوده!!
ماهیت صدام و نیاتش که دیگر بر همگان مشخص شد. ساده انگارانه نبود متجاوزی مانند او را آن هم زمانی که یقه اش را جوانان این مرزو بوم گرفته اند به حال خود رها میکردیم و با چه برگهای برنده ای سر میز مذاکره مینشستیم؟!
چرا تا فتح خرمشهر دنیا به دنبال مذاکره نبود؟ مطمئن باشید اگر صدام را سال 61 به حال خود رها میکردیم منطقه بیشتر از آنچه امروز میبینیم متحمل خسارت میشد. فرصت دادن به او کار عاقلانه ای نبود همانطور که اعتماد کردن به او و قراردادهایی که امضا میکرد اشتباه بود

سید نورالدین چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 22:09

سلام
مطالب جالبی بود ولی اگر کسی بخواهد امام را بشناسد باید چند مدتی در جماران باشد

علایی چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 22:07

سلام

خدایش رحمت کند . او فردی تاثیر گذار و بزرگ در تاریخ ایران بود . هرچه بود هرچه کرد به یک ندایش صدها هزار جوان لبیک میگفتند. حوادث سالهای آخر هرچند به پای ایشان نوشته شد ولی گویا از منابع دیگری سرچشمه میگرفت و به پای ایشان نوشته میشد .

آتش چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 22:06 http://dideno.blogsky.com

ما رفتیم توی بهر پرسش و پاسخ های این بنده خدا
از مدال غافل شدیم . خدابگم این بنده خدارا چه بکند الهی
باشه نوش جان آقا مهرداد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد