حماسه ی کویر مرحوم دکتر باستانی پاریزی

بسم الله الرحمن الرحیم  

دِه و روزی دِه

این نکته در مطالعات کلی تاریخ فلات ایران ثابت شده که قوام اقتصادی_ و بالنتیجه سیاسی این مملکت_ قرنها و سالها بر قَوایم « اقتصاد دِه » پایدار مانده بوده است. و روزی و خوراک خلق را همین دهات کوچک تامین می کرده اند. هر چند مولانا همیشه می گفت:

خواجه پندارد که روزی، ده دهد / او نمی داند که « روزی ده » دهد

اما خود مولانا هم خوب می دانست که اگر روزیِ شهرها را « روزی دِه بزرگ » می دهد، باز هم به وسیله ی همین « دِه » کوچک می دهد!

نظام حکومتی سه هزار ساله ی ایران بر اساس اقتصاد ده تنظیم یافته و رشته های این پیوند، درست مثل حلقه قُفل بافتنی خُورجینهای همان دهاتیها به هم گره خورده است، و اگر سر رشته ی این رشته ها _ یعنی واحد ِ اقتصادی ِ ده» گسسته شود، بنای شهرها یکی پس از دیگری، مثل حلقه های قفل خُورجین از هم گسسته خواهد شد!

از قدیم هم خوب مردم می دانستند که:

اگر باران به کوهستان نبارد / به سالی دجله گردد خشک رودی

شهرها، با آنهمه فیس و افاده چیزی جز سَماد چارپایان و زُور آدمیزاد به ده نفرستادند و در ازاء آن خربزه گرگاب و خیار سیمکی دریافت کردند و عسل سبلان و کبک دریِ بختیاری بدست آوردند.....

......

خشکید و کویر لوت شد دریامان / امروز بد و از آن بتر فردامان

ز این تیره دل دیو صفت مشتی شمر / چون آخرت یزید شد دنیامان

                                                                       (اخوان ثالث) 

دِه و بازدِه

تا اینجا صحبت از ضررهای مادی بایر شدن روستاها بود، زیانهایی که هر چند خطرناک است، اما شاید به صورتی جبران پذیر باشد یعنی این امکان هست که فی المثل اگر گوسفند سنگسری سر به بیابان نگذاشت، گوشت از استرالیا وارد بکنیم، و اگر گندم قندهاری کشت نشد، نان امریکایی ممکن است برسد.

همه چیز را می شود وارد کرد جز شعر سعدی

امان الله خان عامِری در کرمان همیشه می گفت: زمین بخرید که هرگز ضرر نمی کنید، زیرا همه چیز را می شود از آمریکا وارد کرد جز زمین! بنده این حرف او را به صورت دیگری بازگو می کنم؛ همه چیز را می شود از خارج وارد کرد، جز شعر سعدی، و جز کلام آسمانی حافظ، و جز روحّیه ی « ایرانی بودن» و وطن را دوست داشتن، و با فرهنگ ایرانی بارآمدن. و اینها مراحلی است که تنها در زیر همین آسمان و در گوشه و کنار همین مملکت و در کنار جویبار همین دهات هزار ساله امکان پذیر است.

بنابراین، در افول روستاها، ضررهای معنوی و فرهنگی آن دیگر چیزی است که به حساب نمی تواند آمد، زیرا اگر هزار سال هم بگذرد دیگر آبادیهای جابجا شونده ی « مکینه » ها محال است بتوانند کاری را انجام دهند که فی المثل قریه کوچک « صباغیه » در تربیت سید نعمت الله جزایری انجام داده است، و ده هزار سال هم که بگذرد، احترامی که مردم به مقبره ی همین سید در قریه « جایدرفیلی » قائل می شوند، برای برجهای مخابراتی « سنتو » قائل نخواهند شد! زیرا اینها سر به باد هوا دارند، و آنها میخ هزار ساله ی فرهنگ را در دل خاکها کوفته اند. بینوایی ما را ببین که ریشه ی درختهای هزار ساله ی تمدن نمای خود را از بن درآورده ایم و چشم امید به دست آوردهای « متل قو » یا « الکاسازور » و ایستگاه تقویت شماره 5 و صفحه رادار ستیغ کوهها و میله های آهنی مخابراتی سنتو دوخته ایم، در حالتی که ببر و پلنگ و دد و دام ما در قفس آهنین باغ وحش است و بیابانمان « جنگل تیر تلگراف » .....  

آنچه خواندید عینا نقل قسمتهایی از کتاب حماسه ی کویر نوشته ی دکتر باستانی پاریزی بود، فصل ۲ و ۵  صص ۲۵۷ - ۲۵۸ و صص ۴۴۳-۴۴۴ چاپ سوم نشر خرم ۱۳۷۱ 

                                     دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی 

لطفا فاتحه ای بخوانیم برای شادی روح دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی شاعر نویسنده و استاد تاریخ که به تازگی ( پنجم فروردین ) دنیا را وداع گفت و به عقبا رفت و امروز تشیع شد و بنا به وصیتش نه در قطعه ی نام اوران، بلکه در کنار همسرش در قطعه ی ۲۵۰ بهشت زهرا دفن شد و آرام گرفت. روحش شاد و قرین رحمت الاهی  

ادامه مطلب ...