زلزله بوشهر و مرگ! و دوباره زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم 

به خامشی هوس سوختن، چو شمع نمودم
به زندگی طلب مردن از برای تو دارم
خطا نکردم و کشتی مرا به تیر نگاهت
عجب ز تیر نشانگیر بی خطای تو دارم  

سیمین بهبهانی

خبرهای زلزله دوباره خبرهای روز شده تا دوباره پس از چند مدتی آنرا به خاطر بیاوریم و پس از مدتی به فراموشی بسپاریمش، تا کی و در کجا دوباره سر برآورده و عده ای دیگر از هموطنان ما را با خود به کام مرگ ببرد؟ که مجددا بتوانند عزای عمومی اعلام کنند و بر سر جنازه ها حاضر شوند و بیانیه و وعده وعید بدهند و ما هم همنوا با آنان مدتی بر سر بزنیم و مویه و لابه کنیم و بعد با آمدن و داغ شدن حبر دیگری دوباره همگی فراموشش کنیم! 

 عمق فاجعه زلزله بوشهر 

چقدر این دوباره ها تکراری و ملال آور شده است. اما بگذارید اینبار از درون همه ی این خرابی ها و مرگ هایی که به آن عادت داده شده ایم ، زندگی بیرون بکشیم که به قول بابا طاهر عریان:

شب تاریک و سنگستون و مو مست  

قدح از دست مو افتاد و نشکست

نگهدارنده اش نیکو نگه داشت          

وگرنه صد قدح نفتاده بشکست  

عکس دوقلوهای دوماهه ای که از زیر آوار زنده بیرون آورده شدند: 

نجات نوزاد دوقلو از زیر آوار در بوشهر 

بقیه ی عکسها را در اینجا ببینید 

و آخرین گزارش تصویری زلزله بوشهر را در عصر ایران نگاه کنید 

ریشه ی پیدایش و کاربرد ضرب المثل " گر نگه دار من آن است که من میدانم / شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد" را هم که در چنین مواقعی به کار میرود به آغا محمد خان قاجار برمی گردد. اگر دوست داشتید می توانید از اینجا بخوانید. 

یا همه ی دردهای موجود بنا دارم که از زندگی بنویسم و از شوق زندگی. والا باید در شرح حال خود به زبان سعدی و در لفافه ی غزل از او و بزبان او بگویم که: 

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید

دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده

و لیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

مدارا می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم

تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه

که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم

چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد

به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

نظرات 29 + ارسال نظر
سلمان محمدی یکشنبه 25 فروردین 1392 ساعت 12:55 http://salmanmohammadi3.blogsky.com/

سلام. من اما هر بار که زلزله می آید، دلم میگیرد که چرا باید هموظنان ما با زلزله هایی چنین خفیف، این همه صدمه ببینند. ما از زلزله خیزترین کشورهای جهان ایم و از پردرآمدترینها نیز. پس چرا باید حسرت ژاپن را بخوریم هنوز؟

سلام
حسرت ژاپن را می خوریم چون آنها بدون داشتن نفت و فقط با عرق جبین و زحمتشان شده اند این و ما هم وضعمان این است!

باران یکشنبه 25 فروردین 1392 ساعت 12:22

سلام وعرض تسلیت شهادت بی بی دوعالم

شما لطفف دارید ولی ما از وقتی که اومدیم غربت همیشه ساز رفتن رو زدیم شاید به خاطر این باشه که هنوز نتونستیم به غربت عادت کنیم

شاد وسلامت در پناه حق باشید

راستی قالب جدید هم مبارک خیلی ساده و قشنگه

سلام
بر شما هم تسلیت باد. خدا ما رو از شیعیان و پیروان حقیقی آن انوار حق و همه ی اولیا الاهی بویژه حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بده!

خب موطن اصلی آدم چیزی نیست که بشود از آن به راحتی دل کند. حالا که دلتون به برگشت به موطن اصلی است خدا هم براتون همینطور بخواد

عزت زیاد و سربلند و سلامت باشید

ممنون

کوثر یکشنبه 25 فروردین 1392 ساعت 10:29

سلام عموجان
مجددا این ایام وخدمتتون تسلیت میگم

قالبتون قشنگه هاااااااا ولی قبلی زودتر باز میشد
البته اینم خوشگله
چرا؟؟؟؟چون پروانه داره

سلام
بر شما هم تسلیت باد عزای حضرت زهرا سلام الله علیها

ممنون. فعلا که گله و شکایتی از قالب نرسیده شکر خدا. پروانه هم که داره. پس خوبه لابد!

مریم یکشنبه 25 فروردین 1392 ساعت 00:23

سلام
ببم جان شما برای اینکه من گفتم "دلم می سوزه که تنوع قالبهاتون کمه " قالبتونو عوض کردید ؟
واقعا شما متوجه نشدید که من می خواستم الکی قمپز در کنم و بگم ما بلاگفاییها تنوع قالبمون زیاده !
حالا خوبه خودتون دیدید من 24 ساعته در حال رجز خوندنم ! آخه چرا اینقدر زود از میدون در رفتید ؟
شیطونه می گه دوباره همون جمله ی کذایی رو بنویسم تا مجبور بشید باز قالب عوض کنید !
خییییییییییییییییلی خوبه ها ! اینجوری سرتون گرم می شه و از بیکاری حوصله تون سر نمی ره

سلام
نگاه به شکلکها و رجزها و کامنتهایی که از سر شوخی و خنده برای شما میگذارم نکنید. دقت شما و همینطور نظر شما که از عقلای وبلاگستان هستید برای من خیلی مهم هستش. شما به کار و بیکاری من نگاه نکنید، بیست بار هم که بگویید خوب نیست فورا عوضش می کنم. حالا بالاخره خوب هست یا نیست؟!

همطاف یلنیز شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 22:36 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام
سامان و ساسان رو ببین، کله کدوها
و
برای عقب نماندن از قافله " قالب نو مبارکااا"
راستی شما عیدی به من وداده بوده بودین یا نه؟!

سلام

شما هم انگار هم سن و سال مایی با این اسم گذاشتنت ها!

ممنون. در مورد قالب راستش من بی تقصیرم و هر چه فریاد دارید بر سر مریم خانوم بکشید

بله دیگه ماهی شما رو نخوردم و قرار شد همین عیدی شما باشه

مریم شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 21:07

قالب نو مبارک

______________________________________________________
پاسخ :
شاید این شکلک
شایدم این یکی

سلام
نمی دونم آن دفعه تا ایراد گرفتید, فورا عوضش کردم. اینبار نمی دونم چه شکلکی باید بگذارم. اما چون بی شکلک هم نمی شه پس با عذرخواهی ترجیح می دم این رو بگذارم

دمادم شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 20:43 http://www.damadamm.blogsky.com

در زندگی هم گاه همان سماجتهای مرگ دیده میشود. این دو اصلا انگار خواهران همزادند. اگر مرگ به میراندن اصرار دارد، زندگی هم از گوشه کنارها سر برمیکشد، این دور گویی از همیشه بوده و بعد هم خواهد بود اما چیزی که همیشه مرا متأسف میکند در هنگام بروز حوادثی اینچنین (که البته نباید متأسف شوم و باید خوشحال شوم اما نمی دانم چرا در من برعکس است) این است که احساس میکنم حوادثی این چنین، همیشه بستری است برای خودنمایی این و آن؛ یکی همان دم حس شعر گفتنش گل نمی کند، یکی کمک های خیرخواهانه اش و .... همه برای اینکه دمی چشمها را به سوی خود بکشند. میدانم طبیعت بشر اینست و باز میدانم که قصد همه این نیست، اما نتیجه در هر حال یکی است. وقتی ورزشکار یا هنرپیشه ای به کمک زلزله زدگان می رود، در واقع دارد به نام خودش کمک میکند و در این سیاه بینی من، این نقطه ای ناخوشایند است.

سلام
از هر موضوع اجتماعی و حتا دینی سواستفاده چی ها سواستفاده های خودشان را می کنند و خواهند کرد. اما ما که دسترسی به کنه ذهن و نیت افراد نداریم باید از هر حرکتی و هر گامی که در جهت منافع مردم برداشته می شود استقبال کنیم و ارج بگذاریم, تا زمانیکه نیات سواستفاده ی مستتر توی آن افشا نشده و به کشف نرسیده ناچاریم همه را با دیده ی مثبت ببینیم

باران شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 18:42

سلام

اطاعت امر قربان ولی این روزا اونقدر گرفتارم که سعادت زیارت نصیبم نشده

سالی چند بار،یا چند سال یه بار متاسفانه شاهد مصیبت وغم واندوه عزیزان هموطنمون هستیم و هر دفعه هم غیراز فقط حسرت و افسوس وتاسف چیز تازه ایی ندیدیم

زنده موندن این میوه های بهشتی خوشحالم کرد کلی واسه خودشون مهم شدن

مدارا می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم... تصمیم خوبی گرفتید

سلام
نمیدانم چرا به وبلاگ شما که وارد می شم خیال می کنم رفته ام خانه ی دختر دایی ام توی مشهد! غریب مانده اند آنجا. اما دیگه خودشان را مشهدی می دونند

بله کاش می شد چند سال بعد از آنها خبری منتشر می شد که بدانیم سرنوشت شون چی شد و به کجا انجامید؟ البته اگر سرنوشت ما به چند سال بعد قد بده اصلا!

شاید هر چه کنم از عهد و میثاق من است!
ممنونم

منیر شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 18:02 http://dastnam.persianblog.ir/

سلام
خواستم آرزو کنم تا دیگه زمینی نلرزه ، دیدم آنچه بکار ناید آرزو و دعا و صدقه است . پیشترها هم عرض کرده بودم : ایران بیش از هرچیزی در سامان دادن صندوق صدقات مهارت دارد تو گویی میداند لایق سامان دهی هیچ نهاد دیگری نیست . اینجا هیچ صندوقی نمیبینم و همچنین تصادفی در شهر ... میزان جراحت ناشی از حوادث و کسانی که نیست میشوند و دردهایی که تا ابد هست میشود و نه بخاطر سونامی بزرگی یا مثلن نشت نیروگاه اتمی ، بلکه فقط 6 ریشتر لرزش زمین ! زندگی را هم با بوی دردهای بیهوده آگین میکند .
ممنون که تلاش میکند بوی زندگی را بپراکنید .
...
از حضورتون میان دوستانم ممنونم .

عرض سلام و ادب و احترام و خیر مقدم
خیلی خوشحال شدم که دوباره می نویسید.

والله کار ما به جایی رسیده که آرزوهای کوچکمان هم برآورده شدنش معلوم نیست. داعیه ی رهبری جهانی مان گوش فلک را پر کرده و قادر نیستیم مردمی که سهم شان از زندگی فقط زنده بودن است را هم حفظ کنیم!

همه جا بوی یاس و دلمردگی می اید و من بیچاره شده ام مسکنی برای این وضعیت شوم هر چند با سهمی کوچک!

خیلی از لطف و محبت شما ممنونم.

کوثر شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 15:29

سلام مجدد
شما بمن لطف دارین عموجان
من هر جا باشم همیشه بیاد دوستان عزیزم هستمواگر لایق باشم دعا گو

اصلا هم نیت بیستمی در سر نداشتم من

سلام
ممنون که لطف شما به من دائمی است و شرمنده ام بابت همین

بیسسسسنت هم مبارک شما باشه

نکته دان شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 14:52 http://noktedan.blogfa.com/

سلام
این قصه سر دراز دارد ..

سلام
به درازا و فراخنای خود زلزله و مصیبتهای بعدی اون

ند نیک شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 13:34 http://blue-sky.persianblog.ir

بعدش نوبت کجاست؟

شاید خانه ی ما!

رویا شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 11:18 http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

چرا یه بوس که می رسه ..

خدا عزیزای همه رو براشون حفظ کنه ایشالا!

ممنون
آمین یا رب العالمین

رویا شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 11:11 http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

چشم .. اما من هم بازوهاشو میخوام ..هم لپاشو ..هم دستاشو ..هم انگشتای پاشو ..نمی دونم دیگه به شما چیزی میرسه یا نه؟

اینطوری که شما قسمت می کنی چیزی برای ما نمی رسه

رویا شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 11:04 http://http://delneveshtehayeman4u.blogfa.com/

سلام بزرگوار .خوبین؟ آخی ..نازی ..خدایا ! گر نگهدار من آن است که من می دانم. ...واقعا که !

چقدر اینجا قشنگ شده .. حال و هواش بهاریه ..خوشحالم که پست ما هم حال شما رو خوب کرد..شکرخداوندگار...


اون سیب بزرگه از همشون خوردنی تره .نه؟

سلام
بزرگواری از شماست که می گردید و فقط از زیبایی می نویسید و از بهانه های زندگی
ممنون.
بله حالم با دیدن پست شما خوب شد

فریبا شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 10:34 http://faribae.blogfa.com/

سلامی دیگرخدمت شما ،

این پست با وجود غم پنهانی که داشت، ولی بازم جای خوشحالی داشت واسه نجات این دو کودک ..
عمرشون به دنیا بوده ..

همیشه یه صلاح و مصلحتی هست از طرف خداوند ..
که ان شاالله خیر باشه واسه همه ..

هفته خوبی داشته باشین ..
تا بعد ..



سلام خدمت فریبا خانم
از میان غم ها که همیشه همراه ماست هم شاید بتوان میوه ی شادی چید و شاید زنده ماندن این دو کودک بهانه ما باشد

ممنون از اینکه با همه ی گرفتاری هایی که دارید سر می زنید

لبخند خدا و بندگی من شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 09:34 http://hejababharpnu.blogfa.com

سلام
قالب جدیدتون مبارک، خیلی قشنگه
در پناه حق.

سلام
خب شکر خدا که مورد توجه شما بود
عزت زیاد و خدا پشت و پناهتون

کوثر شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 08:07

قالب نو مبارک

ممنون. قابلی نداره ها

کوثر شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 08:05

سلام عموجان.صبحتون بخیر

خداروشکر که این دوتا فرشته ی کوچولو سالم موندند
دوماه مونده بود سپیده بدنیا بیاد که زلزله ی بم اتفاق افتاد.هنوز یادمه.چقدر غصه خوردم واشک ریختم
نمیدونم چرا به کوچکترین چیزی گریه ام میگیره
این که دیگه جای خود داره
چرا اینقدر دلم نازک شده

سلام و صبح شما پر خیر و برکت
بله ما توی هر سال متاسفانه خبرهایی از زلزله و خرابی داریم اما همه فراموشکار شده ایم. والا تا به حال فکری برایش می کردیم.
فدر بدانید این نازکی دل و از غم دیگران ناراحت شدن رو که:
تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
انسانیت و شفقت یعنی همین که شما داری

ناهید شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 05:27

سلام آقای ستاریان عزیز

خیلی خبر مسرت بخشی بود که شما از دل تلخیها بیرون کشیدید و نوشتید که :
( با همه ی دردهای موجود بنا دارم که از زندگی بنویسم و از شوق زندگی )

واااای این در واقع هنر زندگی است که در شما جاری است .چقدر عالی لحظه های حضور را درک می کنید ، از دل تاریکی نور می افشانید ،
از دل غم شادی پخش می کنید ، از دل گریه ها لبخند را به تصویر می کشید و از دل تلخیها کام دوستانتان را شیرین میکنید .از شما ممنونم و مطمئنم که خدا هم خوشحال هست و به شما اجر می دهد .

ایکاش بعضی ها هم از شما درس می گرفتند و از صبح تا شب اینقدر به شیپور غم و جنازه و مصیبت نمی دمیدند تا عده بیشماری در این دیار برای لحظه ای خندیدن و شاد بودن ،کرور ها تومان برای مشاوره و روانشناسی هزینه کنند .

سلام
از شما چه پنهان که پیدا کردن یک خبر خوب برام خیلی خیلی سخت شده شاید آنها هم تقصیری نداشته باشند
به هر حال مطمئنم حضور شما و اصرار دوستان در پرهیز از تلخ نویسی داره چشمهای منو برای دیدن شیرینی های زندگی آموخته می کنه
ممنونم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد