سیزده بدر و اطراق در دشت تنهایی

بسم الله الرحمن الرحیم 

من امسال حوصله ی شلوغی و ترافیک و سر و صدا را اصلا نداشتم. بچه ها بعد از یکی دو روز، بناچار و بالاجبار با این واقعیت کنار آمدند و با دلخوری و بدون من رفتند. رفتند که سیزده شان را توی همان شلوغی های همیشگی که طنین صداهای مرا هم درخود دارد، به در کنند.  

حالا خانه بی بچه ها شده غار تنهایی من 

من که همیشه دنبال غاری میگشتم که توی تاریکی و خلوت آن معتکف شوم، الان خودم را توی دشت بزرگ تنهایی ها یافته ام، اما درون سیه چادری که در آن اطراق کرده ام!  

در حیرت زیبای این همه تنهایی، چشم خسته ام را به تماشا می خوانم!

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی

نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

از شما چه پنهان که وحی میاید. تیک تیک همان ساعت پاندولی است، که سالهاست نازل می شود و اینبار به من. گذشت ثانیه به ثانیه را دقیق ِ دقیق خبر می دهد. به هوش! دیگر مجالی برای بقای این سکوت غوطه ور در عالم بیهوشی نمانده باشد شاید

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم

هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو

سکوت نیمه شب، به نسیم سرد صبح پیوند خورده تا من بلرزم ازاین حس که در تمام کائنات جز من، کسی نیست و بترسم از این دشت بیکران تنهایی!

روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست

که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو

بله من اینبار سیزده را نیست که در هیاهو در می کنم، دارم تنهایی ام را به تنهایی و در سکوت در می کنم.  

دارم خودم را در تاریکی در می کنم.  

.

هااااان از خودم خالی شدم. تن و تنهایی اش را سپردم به هاتف صبح وقتی صدای اذان برخاست ...  

الله اکبر ...و تن خالی من...  

پر شد. لبالب و لبریزم الان، از نغمه ی خوش الحان و عطر سحرگاهی و صبح سرد بهاری. 

پ. ن: 

اگر خواستید به جای اینکه این شعر حافظ را از زبان الکن من بخوانید با نوای روح نواز شجریان به جان خود بنوشانید. از اینجا دانلودش کنید

نظرات 20 + ارسال نظر
کوثر چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 17:12

وبیستتتتتتتتتتتتتتتت

همطاف یلنیز چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 09:16 http://fazeinali.blogfa.com/

.
.
این جا موند در نظر قبلی ام
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خودم سیزده م *، کز همه عالم بدرم
.
*جناب ستاریان=سیزده

شعر قشنگی بود اما این وصله ها به من نمی چسبه

همطاف یلنیز چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 08:20 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام
صبح بخیـــــر
سیزده! هم رد شد ها
.
ما هم تشکر می کنیم هرچند جایزه یی بهمون نرسید
ای آقا! شما و 13 یاران قدیمی هستید خوو
دوست داشتید دو به دو با هم بگذرونید بدون مزاحمت دیگری
غزل بخوانید و با یار غار تخمه بشکنید و شجریان بنوشانید و ...
.
همین
راستی
جایزه که پرید! لااقل این عیدی ما رو بدید بریم سراغ کار و زندگیمون دیگه

سلام و صبح به خیر
امروز که به چندجا سر زدم هنوز روی سیزده گیر کردند پس هنوز سیزده است
سیزده بهونه و وسیله بود برای تنهایی و برای توصیف این تنهایی غزل و شجریان به میان آمد.
این مسابقه تموم شد و انگار هنوز تبعاتش باقی است همونطور که عید تموم شد و عیدی خواستنش

محمد مهدی چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 07:47 http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
عید و نوروز و روز طبیعت هم گذشت از این پس سال خوبی داشته باشید.
خلوت و خلوت نشینی هرازگاهی برای تخلیه ادمی خوب است و هر کس به طریقی و وقت و ساغتی بر می گزیند. امید که بعد از ان لحظه های تاثیر گذاری داشته باشد.
وای که منم بعضی قتا در حال دیوانه شدنم از فکر و خیال و تنهایی و وهم و آینده .....

سلام
به به! جناب سامع
فکر و خیال تنها وجه ممیزه ی انسان و جزو ضروری ترین کنش او و حتا خمیرمایه ی وجودی انسان هستش به شرطی که از این فکر کردن نتیجه ی مثبتی بیرون بیاد والا میشه فکر کردن و غصه خوردن بیخودی

ناهید چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 03:45

سلام آقای ستاریان متفکر
هر روز و هر لحظه زندگی بر شما مبارک
متن زیبایی نوشتید ولی با توجه به پست های قبلی کمی غیرمترقبه بود چون همه تو این روزهای شلوغی و پرهیاهو ، گردش در طبیعت رو دوست دارند و شما دوست داشتید تنها باشید .البته این روزها ما هم جایی نمی رویم اما چند خانواده دور هم جمع می شویم . از شما چه پنهان نمی دونم چرا این بار منهم در جمع خانواده سکوت کرده بودم ،حتی با اعتراض آطرافیان هم مواجه شدم ولی حرفی برای گفتن نداشتم ...

سلام
به نظرم فکر کردن عملی غیر اختیاری هست و ذهن ما هیچگاه از آن خالی نیست. مهم این هست که اونو جهت بدیم به اون سمتی که یک نتیجه ی ثمربخش داشته باشه و یک دریافتی عاید ما بشه.

غیرمترقبه بودنش هم شاید اثر بهار باشه! من تقریبا هرسال همینطورم!
این حال شاید دست خود آدم نیست و گاهی بی آنکه بدانیم چرا؟ گرفتارش می شویم

فریبا چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 01:26 http://faribae.blogfa.com/

با سلام خدمت شما دوست گرامی،

اول از همه تشکر میکنم بابت هدیه خوب شما ، من که گفتم زحمت نکشین و شور و حال مسابقه بهترین هدیه بود ..

از اینکه منزل ماندید و خانواده رو همراهی نکردین، حیف شده ..
ولی مسلمآ تنهایی در منزل رو ترجیح دادین ..
امید که این تنهایی شما رو راضی کرده باشه ..

ما هم اینجا (شیراز) به اتفاق دوستانمون که از شیراز هستند به باغ آنها رفتیم و بسیار خوش گذشت ..

در آخر باز هم تشکر میکنم از هدیه شما ..
سال خوب و شاد و موفقی داشته باشین ..
تا بعد ..

سلام
هدیه ی قابل داری نبود.
من فکر می کنم گاهی خلوت کردن لازمه و باید به گوشه ی تنهایی خزید و از جمع اجتناب کرد.
خب شکر خدا که به شما خوش گذشته
ممنون از لطف شما

کوثر سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 22:07

سلام عرض شدروز طبیعت برشما مبارک(البته الان دیگه شبه)
ما الان برگشتیم
کلی خسته وکوفته وله ولورده شدیم
اونجایی که رفتیم همش کوه بود!از بس بالا پایین رفتیم نمره ی فعالیت فیزیکیمون بیست که سهله چهل شد!!!
جای شما خالی خیلی خوش گذشت
کلی خندیدیم وبعداز ظهر هم آش رشته پختیم دور همی کامل شد

کاش با بچه ها رفته بودین
مطمئنا در کنار شما بیشتر بهشون خوش میگذشته
هرچند تنهایی هم عالمی داره
اونقدر که گاهی میشه آرزو
براتون روزها وساعتهای خوشی آرزو میکنم

بابت اون جایزه ها هم سپاسگزارم خوشحالم که امسال خاطره ی خوبی از تدارکات وپیشواز عید در وبلاگ شما برای ما بجا موند

جناب بزرگ ما خدمت شما ارادت داریم مبارکتون باشه قربان

سلام و رسیدن به خیر
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
اگر خاطره ی خوبی از مسابقه مونده باشه، خدا را شکر میکنم

آرشید سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 20:33

دوست بزرگوار سلام
از لطف شما بابت هدیه ای که لطف فرمودید بی نهایت سپاسگزارم و مهرتان را ارج می نهم.
پاینده باشید.

سلام
ناقابل بود. امیدوارم به بزرگواری خودتان ببخشید.
ممنونم

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 13:36 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
دیروز یکی از رفقا به من اس ام اس داد که روز دوازده فروردین مبارک باشد (و طوری گفته بود، انگار دوازده فروردین یک چیزی مثل لحظه ی تحویل سال است، و واقعاً مهم است برای مردم ما)، و من جواب دادم ایشالا سیزده به در خوب و خوش و بی خطر باشد.
سیزده به در اگر کسی خواست، می رود پارک و جنگل و تفریحگاههای مختلف، و اگر نخواست، نمی رود.

سلام
برای من هم آمده بود و گفتم جمهوری اسلامی خاطره شد!
بله خب واجب کفایی است

شرف الدین سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 12:59 http://aldin.blogfa.com

من هم هیاهوی سیزده به در را دوست ندارم. من فقط سیزده به در را تحمل میکنم

همه چی توی وجود خود آدمه. خوشی و غم هم استثنا نیست!

هویت سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 10:56 http://mankiistam.blogfa.com

سلام
یک متن زیبا و زیبا...

سال نو شما هم مبارک...امید که به خوبی سیزده رو به در کنید ...

سالی سرشار از سلامتی و موفقیت را برای شما آرزو می کنم (گل)

سلام رسیدن به خیر
به خوبی شما که بلد نیستیم در کنیم

شنگین کلک سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 10:42 http://shang.blogsky.com

درود بر مصطفی ابراهیم بزرگ
یحتمل وقتی که خانواده بازگردند خواهند دید که همه بت ها شکسته
شده . داداش من جای شما باشم اول از همه آن ساعت پاندول دار
را ترتیبش را میدهم بعد هم یکی یکی بقیه بت ها را خواهم شکست
میگم امشب صلاح نیست توی اون سیاه چادر بمونی بیا پیش ما برگردند می گیرند می اندازنت توی آتیش ها . (ممنون از اشعار زیبا و لینک آهنگ خلوت تنهایی ات مستدام سیزده خوبی داشته باشید )

سلام جناب شنگ
ابراهیم کجا بود قربان. من خودم مظهر بت هستم دارم خودم را می شکنم! من در آتش خودم می سوزم!
ببخشید دیگه!

مظلومین شیمیایی ایران سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 10:00 http://chemicalmazlom.blogfa.com

سلام
از اینکه در این مدت با وبلاگ مظلومین شیمیایی همراهی کردین ازتون ممنونم.
هر چند من نتونستم کار وبلاگ رو بخوبی آقای دلشاد انجام بدم ولی توفیقی نصیبم شد و باعث شد بیشتر با مشکلات جانبازان شیمیایی، قطع نخاع، اعصاب و روان و ... آشنا شم.
من تو این مدت بیشتر از 10 تا خبرگزاری رو به favorites اینترنت اکسپلوررم اضافه کرده بودم و روزی چند بار چک می کردم تا شاید خبری از جانبازان شیمیایی باشه تا تو وبلاگ بذارم ولی متاسفانه بجزء سه مورد از شهادت جانبازان شیمیایی هیچ جا اسم و نشانی از این بزرگواران نبود...
در پناه حق.

سلام
آنجا را من خانه ی دوم خودم می دانم و هر وقت بتوان سر می زنم حتا اگر کامنتی نگذارم همیشه همه را می خوانم.
جانبازان و خانواده ی شهدا و شیمیایی ها و رزمندگان فقط ابزاری هستند دست قدرتمندان که هر وقت خواستند فتیله اش را بالا بکشند و هر وقت خواستند خاموشش کنند!

مظلومین شیمیایی ایران سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 09:52 http://chemicalmazlom.blogfa.com

خدایا! تو خود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن از حقیقت خویشتن و رهاشدن در گرداب فراموشی و سردرگمی است، مرا یاری کن تا به حقیقت انسان بودن پی ببرم و بتوانم روز به روز به تو که سرچشمه تمام حقیقت هایی، نزدیک و نزدیکتر گردم.

سلام
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

الهام سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 09:22 http://sarve1390.blogfa.com

سلام
سخن که از دل برآید بر دل نشیند...
یاد یه کاریکاتور افتادم که آدمی شمع به دست داره در درون خودش به جستجو می پردازه و خودش رو کشف می کنه.امیدوارم این لحظات خوش برای شما پایدار و پر از نعمت و برکت باشه
امیدوارم از فردا نوروز باشه هر روزتون.

سلام
پس کاریکاتور جالبی بوده. اگر میدانستم می گشتم و اگر پیدا میشد برای این پست می گذاشتمش
هیچ چیز جایگزین این خلوت کردن با خود نمیشه
ممنون

باران سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 09:15

سلام صبحتون بخیر

گاهی به سربردن درلاک تنهایی بهترین مداواست کاش میشد این اتفاق برای منم بیوفته ولی عمرا که از ترس لولو به ما خانوما اجازه ی چنین اطراقی رو بدن!والله

پست دلچسبی بود همین که لجظه ایی خودم رو جای شما گذاشتم وحستون رو درک کردم عالی بود

روز طبیعت برشما وودوستان مبارک

سلام و وقت شما به خیر
راستش تنهایی چندان هم خوب نیست مگر برنامه ای براش داشته باشید من گاهی واقعا نیاز پیدا می کنم به تنهایی و خلوت با خودم
ممنونم و امید که برای شما هم فرصتش پیش بیاد

بزرگ سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 07:04

من معمولا اینقدر پاپی کامنت دانی شما نمی شوم اما خواهران گرامی علی الخصوص کوثر بانو آنقدر اینجا جولان دادند که ما کمی تا قسمتی عقده ای شده بودیم
آی چه حالی دارد این تنهایی اینجا...آی نفس کش....

آقا چاکرم. اینجا دربست در اختیار شما و الان مختص به شماست اما نوای شجریان را هم گذاشتم که اگر خواستید در حال جولان دادن گوش کنید

بزرگ سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 07:02

من هم گاه به تنهایی پناه می برم اما بیشتر ترجیح می دهم در دل شب باشد...در دل سکوت و آرامش شب .نشئه شب و شب زنده داری بیشتر از هر نوع دیگر تنهایی است چون هم تنها هستی و هم نیستی.عالمی دارد که مپرس...

پس گاهی همدردیم و هم قطاریم و هم نفس

بزرگ سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 06:58

این دیگر تنها نشستن نبوده& این حالات شما یک جور مکاشفه و مراقبه بوده است

بیشتر تخلیه بود تا تصفیه

بزرگ سه‌شنبه 13 فروردین 1392 ساعت 06:57

اول دفتر ط.ن.ب را از آن خود کنیم

سلام و مبارک باشه این صبح بهاری مملو و مالامال از مدال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد