یکی نبود!

بسم الله الرحمن الرحیم 

یکی بود، یکی نبود. 

یکی بود؟! 

نه! یکی نبود 

اگر بود، که این نبود! 

بود نبود، نبود بود! 

ول کن بابا!  

بود بود، نبودم نبود!

چی می شد، دنیا اصلا راست نبود؟

نه! هر چی که بود، بود!  

کاشکی که فقط دروغ نبود! 

    مادری بی پناه  

 

اینجا را بخوانید: 

http://shomaleemrooz.com/index.php?option=com_content&view=article&id=8604

 

نظرات 18 + ارسال نظر
آراس یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 08:20 http://kakaras.blogfa.com/

سلام صبح به خیر
ستاریان عزیز این درد کشنده ایست . ونگاه کردن به آن ضجر آور ولی نمی دانم چرا مدتیست که به نگاه کردن به این دردها عادت کرده ایم ما را چه شده .

سلام
چاره ای جز عادت کردن بدرد نگذاشته اند!

محمد مهدی یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 07:00 http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
کاش اینچنین نبود!
حق مادری که یقینا بود و نبودش فرزند و همسر و ادای دین مادری بوده اینگونه تیست.
کاش این صحنه ها و تصویرها را نمی دیدیم.

سلام
اما آری اینچنین است برادر

سلام. متشکرم بابت ابراز لطفتون. مطالب وبلاگتون خوندنی و جالبه. متشکرم.

سلام
حقیقت را گفتم و من هم از لطف شما ممنونم

کوثر شنبه 30 دی 1391 ساعت 19:51

سلام نیستین عمو؟؟

سلام
هستم در خدمتتان

جناب آقای ستاریان

دردناک بود
روزمره بسیار ازین دسن موارد را درخیابان های شهر می بینیم ولی از خود می پرسیم چرا و چرا روزبروز بیشتر می شوند

پیروز باشید

سلام آقای نوحی
دردناکتر، عادت شدن این دردهاست!
ممنونم

سلام علیکم.
آقای ستاریان.
به این جمله از آقای خمینی توجه کنید:

«سرنوشت همه ما بر قانون اساسى [است‏] و بعد هم مجلس خبرگان؛ و بعد هم مجلس شورا، که ملى باشد؛ مثل سابق نباشد که تحت فرمان دیگران باشد.» (25 تیر 1358)

سؤال بنده:
ــ آیا به نظرت، مجلس، پس از تشکیل شدن، تحت فرمان آقای خمینی نبود؟
ــ به نظرت چرا آقای خمینی که طبق این سخنش، تأکید و تصریح کرد مجلس شورا «ملی» باشد، و همچنین نص قانون اساسی که خود آقای خمینی هم به آن رأی مصبت داده بود، نام پارلمان ایران را «مجلس شورای ملی» تعیین کرده بود، پس چرا آقای خمینی پیام داد و عنوان «مجلس شورای اسلامی» در کلام خود به کار برد، و مجلسیان هم برای اثبات اطاعتشان از ایشان، قانون گذراندند که عنوان «مجلس شورای اسلامی» است، و شورای نگهبان هم که وظیفه اش بررسی ی مغایرت یا عدم مغایرت مصوبات مجلس با قانون اساسی بود، مصوبه ی مجلس را تأیید کرد.
ــ به نظرت این سخن آقای خمینی که

«اصل صد و دهم ظاهراً که راجع به ولایت فقیه است‏» (9 دی 1358)

منظورش این نیست که شخص ایشان در عمل و در واقع، خود را ملتزم به قانون اساسی و وظایف ولی فقیه در اصل 110 نمی دانسته؟ به قید «ظاهراً» توجه کنید. و وقتی ایشان وظایف و اختیارات شخص خود را آن طور که در قانون اساسی آمده بود «ظاهراً» راجع به شخص ولی فقیه زمان (= شخص خود) می دانست، آیا غیر طبیعی بود ایشان در چند مورد قانون اساسی را زیر پا بگذارد، و آیا غیر از این است ایشان نه تنها قانون اساسی را، بلکه سخن خود را هم که

«سرنوشت همه ما بر قانون اساسى»

نقض کرده بوده؟

سلام

سلام علیکم.
درست است که نص قرآنی است که
ان الصلوة تنهی علن الفحشاء و المنکر
اما ظاهراً هم قرآن و هم احادیث و هم سیره ی عملی ی معصومان محمدی علیهم السلام، بحث جداگانه و کار جداگانه و بحث خاص و کار خاص روی موضوع «عدالت» است. آقای خمینی رحمت الله علیه ظاهراً تا آخرین روز عمرش، نماز واجبش که جای خود دارد، حتا نماز شبش ترک نشده بوده. اما نماز خواندن مرتب و منظم و همیشگی و چه بسا نماز خواندن عارفانه ی ایشان، باعث شده بوده شخص ایشان و کارگزاران ایشان در قسمتهای مختلف قلمرو حکومت ایران، نمره ی شان از نظر «عدالت» 20 باشد؟ 19 باشد؟ ...؟

من گمان می کنم نمازگزاران ما، واقعاً نمازگزارند، اما نمازگزاری ی شخص مولا علی و عدالت شخص مولا علی، دو رفتار آن حضرت است که هر دویش در اعلا درجه است. نمازگزاری ی ماها، غالباً به سبب عادت است. البته همین هم خوب است. من عاقلانه نمی دانم بگویم حالا که نماز من و نماز فلانی عمدتاً به سبب عادت است، پس نماز نخوانم و نماز نخواند. نه. نماز را باید خواند. او که نمی خواند، ایشالا قانع شود که بخواند. او که می خواند، نمازش را همراه کند با عدالت و حقگوئی و هزار ویژگی ی فرد دیندار و هزار ویژگی ی جامعه ی دیندار و هزار ویژگی ی حکومت دیندار.

به نظرم، مهمتر از این که چه کسی در رأس حکومت ایران قرار گیرد، این مهم است که قانون ایران چیست. وقتی طبق نص قانون اساسی ی 1358، مطلقاً مطلقاً مطلقاً حرفی از عزل شدن آقای خمینی و حرفی از زمان پایان دوران حکمرانی ی ایشان نبود، و وقتی طبق نص قانون اساسی ی 1368 بر رهبر (رهبر «بعد از» آقای خمینی) البته نظارت وجود دارد، اما نظارت توسط نهادی است که اعضای آن نهاد توسط شورای منصوب رهبر تعیین صلاحیت شده اند (و نیز: با این که قانون اساسی ویژگی ای برای اعضای خبرگان تعیین نکرده، خود خبرگانیان شرط گذاشته اند که خبرگانیان باید فقیه و شیعه (و مرد؟) باشند).

سلام

محمد ح شنبه 30 دی 1391 ساعت 13:05 http://dustevatan.blogfa.com

سلام
هر چی بود فقط کاشکی به این گندی نبود.

سلام
بله کاش به این گندی نبود.

نکته دان شنبه 30 دی 1391 ساعت 08:31 http://noktedan.blogfa.com/

سلام

دو بار فوش دادم و پاک کردم کامنت را
فقط مایه تاسف است و فشار خون!

سلام
فحش و ناسازا چاره ی کار ما نیست. چون ققنوس مدام بسوزیم از درد، سپس خاکستر شویم!

کوثر شنبه 30 دی 1391 ساعت 07:38

سلام عموجان.صبحتون بخیر

خوب اول صبحی اشکمونو در میارینااااااا
چی باید گفت...
گر این مادر پیر خدایی داره که خیلی هم بزرگه مطمئنا بدی فرزندانش وبی جواب نمیگذاره
حالا برفرض فرزندی هم نباشه...انسانیت کجاست؟
درویشی ومیشناسم که دونفر پیر زن وپیر مرد واز خانه سالمندان آورد خونه وتا دم مرگ ازشون مراقبت کرد...بدون امکانات...هر دو زمین گیر بودند....خود درویش توان خرید ویلچر هم نداشت...اونارو توی سینی بزرگی میگذاشته ومیکشیده تا حمام میبرده وتمیزشون میکرده...یکیشون ده سال تو خونه ش بوده ویکیشون ۷ سال...
خوشا بحالش چه ثوابی برده...

سلام همه ی وقت شما بخیر و سعادت
شرمنده ام که این دل ریش ریش، چنین، خون به جگران را صلا می کند
و خشنودم که غنای این درویش، جیب تهی از مِهر اغنیا را برملا می کند

خراسانی شنبه 30 دی 1391 ساعت 00:02 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام.
نماز و عدالت نشانه های جامعه دینی است. نماز نشانه کادر سازی اهل ایمان است و عدالت نشانه جامعه پردازی حکومت دینی است.
پس هر جا که سائل به کف ( وضعی مثل همین تصویری که گذاشته اید ) از پس سی سال حکومت مدعی عدل علی دیده شد، می توان نتیجه گرفت که نه حکومت آن جامعه دینی است و نه نمازگزارنش اهل ایمانند.

- ترانه محمد اصفهانی از کدوم آلبومه؟

سلام
ان الصلوة تنهی عن الفحشا والمنکر ولذکرالله الاکبر
چه فحشا و منکری بالاتر از بی عدالتی و ایجاد فقر! که فقر اگر از دری وارد شود ایمان از پنجره می گریزد
آهنگ اصفهانی را من از اینجا دانلود کردم:
http://s3.picofile.com/file/7588249886/Mohammad_Esfahani_Ye_Tike_Zamin.wma.html

نعمت اللهی جمعه 29 دی 1391 ساعت 23:21 http://gazmideh.blogfa.com

آقا مصطفی
سلام . ممنون از اظهار لطف به این حقیر
میدانم که مثل من اخبار و سایت ها را مرور می کنی . فقط نمیدانم دنبال چه میگردی . می خوای چه چیزی رو پیدا کنی ؟ امشب که می خواستم به همین سوال واسه خودم جوابی پیدا کنم . راستش جواب درست و حسابی پیدا نکردم . دنبال چی می گردم . بناست چه اتنفاقی بیفته که منو خوشحال کنه ؟ اصلا گمشده من و شما چیه؟ به خدا من خیلی چیز های خوب رو می بینم حتی بقول شما از دیدن پیاز هم احساس خوشایندی دارم . ولی چه مرضی است که به جان من افتاده نمی دانم . وهزاران سوال دیگه...

سلام
شما بزرگواری برادر عزیز
راستش من فقط در شوق شنیدن و خواندن یک خبر خوب است که همچنان می خوانم!
مثلا امشب تو وبلاگ دوستی خواندم که نسرین آمد
بخاطر آزادی نسرین ستوده نمی دانید که از شوق، اشک ریختم!
چندی پیش نوشتم:
...اما کو یک خبر خوش؟!
این بوم زل زده بر راه
هی داشت، طنین ِتلخین خبر از خرابی های این اَخیار!

امیدوارم که امیدم، ناامید نشود.

مهدی جمعه 29 دی 1391 ساعت 23:09 http://toosiscia.blogsky.com

بنظر من جواب در خود عکس قابل مشاهده است ..! بچه های این فرد کفش های سفید با شلوار جین می پوشند و از داشتن مادر پیری با این وضع اگاهند ولی فکر میکنند در شان اونها نیست ودوری میجویند

راستش چه فرقی می کند که این مادر، مادر کیست؟ وقتی همه بی توجه رد می شوند، یعنی این انسانیت است که این چنین به خواب رفته است!

ناهید جمعه 29 دی 1391 ساعت 20:23

آقای ستاریان سلام
واقعا نمدونم که یکی بود و یکی نبود یا کی بود وکی نبود ، اما اینو میدونم که توی این بود و نبود ، یه بودی خیلی عالی بود که اونم اسمش انسانیت بود . الان دیگه اون بود، مدتهاس که آدمارو ترک کرده . و الا مگه میشه انسان هر روز شاهدچنین صحنه هایی باشه و بی تفاوت از کنارشون بگذره !!!

سلام
یکنفر به اسم سعید . ر روز سه شنبه 21 دی1389 توی کامنت:
http://gholamalirajaee.blogfa.com/post-102.aspx
کامنت نسبتا مفصلی نوشته و آخرش اینطوری است
...... واکنون؛ خردادماه 1388

می نویسم: در دوره انقلاب و جنگ و بعد از آن، از بمباران و گرسنگی وسختی ها عبور کردیم و با «زردی فقر» ساختیم و زنده ماندیم. «امید»داشتیم. می دانستیم روزی ایران «ساخته» خواهد شد. حالا گویا سالهاست مُرده ایم و دیگر زندگی نمی کنیم. فقط زنده ایم. یکی آمده و زده به سیم آخر و می گوید همه آنها که در این سالها معتمدان ما و رهبران کشور بودند، مشتی «دزد» بوده اند. رهبران کشور می گفتند «مسئولان» دارند ما را به سمت «ارزشها» می برند! و کشور را به «بهشت» تبدیل خواهند کرد! اما حالا یکی آمده و می گوید از همه این سی سال، 27 سالش ما توسط «منتخبین مردم» و «معتمدین امام و رهبری»، «چاپیده» شده ایم! «چپاول» شده ایم! او مسئولان قبل از خود را به «فساد و دزدی» متهّم می کند و ما را برای «حماقت» انتخاب مشتی دزد و فاسد! سرزنش می کند و رأی می خواهد! در مناظره تلویزیونی، روبروی نخست وزیر سالهای جنگ می نشیند و با تهدید می پرسد:«بگم؟ بگم؟» و عکس همسر او را نشان می دهد تا «پرده از تخلف تحصیلی!» او بردارد! ولی فراموش کرده تا همین چندماه قبل یک «دکتر جعلی» را وزیر کشور کرده بود و تا آخر از او حمایت کرد تا همین انتخابات را آن دکتر فریبکار برگزار کند! او به جز همین «اتهامات کلی» و افشای مافیاهای خیالی، چیزی ندارد که بگوید.اما ما را «بهت زده» می کند!
به آن 27 سال و ادعای دزدی های میلیاردی و صحت و سقم این افتراها کاری نداریم. اما به چیزهایی فکر می کنم که اکنون سالهاست مُرده اند. در همین چهارسال، ما چند فقره «تلفات ارزشی» داده باشیم کافی است؟ مایی که در آغوش بمباران و گرسنگی و فقر، «زندگی» می کردیم. در کنار «نفرت از دشمن» به وطن و خانواده و خدا عشق داشتیم وعاشقی می کردیم. در اوج مشکلات، «گذشت» را می شناختیم و فداکاری می کردیم. در بحبوحه بی نانی، ما دین داشتیم. مسجد و زیارتگاه و امامزاده می رفتیم. نذر می کردیم. اخلاق داشتیم.. برادری داشتیم.. مرام داشتیم. در تمام آن 27 سال ما «دل» داشتیم.. در دل مان، عشق به «ایران» داشتیم.و در ایران مان، یک دنیا اخلاق و «ایمان» داشتیم! و حالا یکی آمده و در پایان چهارسال دولتش، سکوتش را شکسته تا به زعم خودش دوباره افشاگری کند! چون «ترس از شکست» در انتخابات را به طور جدی تری لمس کرده است! حالا او، بعد از چهارسال،دوباره با جذابیت های «افشاگری» آمده و به ما خبر می دهد که ما ملتی «دزد زده ایم».«چپاول شده ایم». اما نمی گوید بزرگترین چیزهای ما را در دوره «خود او» دزدیده اند! نمی گوید در دوران خود او، «اعتماد» ما را دزدیدند. «ایمان» ما را ربودند. «اخلاق» ما را چاپیدند..... «برادری» را در دل برادران کشتند. «وطن پرستی» را به سُخره گرفتند! غرورملی ما را پایمال کردند! ایثار را در دل ما کشتند! و عاشقی را، غارت کردند! دین و دنیا و آخرتمان را که از روز ازل «قیّم» بودند! بعد از اینهمه «تلفات» که داده ایم، با خود می اندیشم:«ما را به سخت جانی خود، این گمان نبود

سلام علیکم.
خیلی سال قبل، در خیابان می رفتم و دیدم یک نفر ژولیده پولیده خوابیده کف زمین. یک مقدار خوراکی که دستم بود، نمی دانم چی بود، دادم به او بخورد. بعدش نمی دانم چرا نشستم کنارش و حرفهای روشنفکرانه زدم که چرا این طور شده وضعت و ... . دیدم آقاهه داره چپ چپ نگاهم می کنی و از چشمهایش خواندم که «مرد حسابی خوراکیتو داده، دیگه برو گمشو». من هم رفتم!

سلام

مریم جمعه 29 دی 1391 ساعت 11:40

بعضیها می گن این افراد چون در جوانی به کسی محبت نکردند در روزگار پیری ، محبت نمی بینند ...اما این حرف درست نیست ! من پیرهایی رو دیدم که زندگیشون رو وقف بچه هاشون کرده بودند ولی الان تنها و بی کس و کارند
...به هر حال حق این پیرزن نیست که با این وضع اسف بار تو خیابون دراز بکشه ...باید مراکزی برای نگهداری و مراقبت از این افراد بی پناه وجود داشته باشه ، اما ... اما اگه قرار باشه درآمد کشور صرف رفاه و آسایش مردم این کشور بشه چطور بعضیها اختلاس کنند !

نه روزگار عوض شده و مثلا داریم صنعتی می شویم!
ما ممکن نبود به پدر و مادرمان فشار بیاوریم که چرا این هست یا چرا آن نیست. پریشب ساعت یازده و نیم شب داشتم مغازه را می بستم یک آقایی هراسان آمد تو! اول ترسیدم اما وفتی گفت عصر یخبندان 4 را داری خوشحال شدم که مشتری است. دادم. کلی خوشحال شد. می گفت پسر هشت ساله اش پیامک داده و پیامکش را من دیدم که اگر این کارتون را نخریدی خانه نیا!

مریم جمعه 29 دی 1391 ساعت 11:31

سلام
یک روز تو مطب دکتر ، پیرزنی رو دیدم که 4 نفر همراه داشت : سه تا خانم و یک آقا ...پیرزنه که می دید نازش خریدار داره و همه نگرانش هستند خودشو برای بچه ها و نوه هاش لوس می کرد می گفت درد داره ،... گریه می کرد ... ناله می کرد ...
اون لحظه با خودم فکر کردم آیا این پیرزن می دونه چقدر خوشبخته ؟
هر انسانی نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن داره ...و چقدر سخت و تلخه که کسی در اوج ناتوانی و زمانی که نیاز به مراقبت و دلسوزی دیگران داره تنها بمونه .

سلام
قاعدتا تا نعمتی را داریم قدرش را نمی دانیم. من اخیرا مطالب قطع نخاعی ها را می خوانم و خدا را بارها و بارها شکر می کنم

الهام جمعه 29 دی 1391 ساعت 08:45 http://sarve1390.blogfa.com

یکی بود.اونم مادر بود .اما به وقتش هیچ کس نبود!
سلام
ممنون سر زدید
روز خوبی داشته باشید

سلام
بله یک مادر گاهی ده فرزند را هم نگه میدارد، اما گاهی از ده فرزند، یکی مادر را نگه نمی دارد.
من هم از شما ممنونم که آمدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد