آغاز فصلی نو از وفاق و همدلی

  بسم الله الرحمن الرحیم

...تلک الایام نداولها بین الناس... ( قسمتی از آیه 140 سوره ال عمران)

ما ابن روزها( ی شکست و پیروزی) را میان مردم به نوبت می گردانیم

حرفهای بسیاری برای گفتن دارم. باید از پیروزی و از شادی نوشت؟ باید از کدورتها و حرفهای چهارسال گذشته گفت؟ باید به نقد گذشته نشست؟ باید از اینده نوشت؟ مدام نوشتم و حذف کردم، اما نمیدانم همه ی حرفهای نگفته و آماس کرده در سینه را چطور باید زد؟ و چطور میتوان آنها را خلاصه کرد و در متنی کوتاه گنجاند؟!

خب بهتر است در مقدمه نمانم و زودتر برسم به اصل مطلب.  

تب و تاب این چند روز با اعلام نتایج رسمی انتخابات به پایان رسید و حسن روحانی پیروز انتخابات دوره ی یازدهم ریاست جمهوری در سال 92 شد. از نظرسازی های غیر معتبر که بگذریم بعضی از نظر سنجی ها هم تا حدودی درست از اب درامد مثل این. الان دیگر می توان با قطعیت و به دور از گمانه زنی جای خالی عددهای نمودار پست قبلی را پر کرد.  

مطابق اعلام رسمی وزارت کشور از مجموع ۵۰ میلیون و ۴۸۳هزار و ۱۹۲ نفر واجد شرایط رای دادن، ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر در انتخابات مشارکت کردند که حد نصاب ۷۲٫۷ درصد مشارکت را تشکیل دادند و به این ترتیب آقای دکتر حسن روحانی  ۱۸میلیون و ۶۱۳هزار و ۳۲۹ رای آورد و با  کسب اکثریت مطلق آراء در همین مرحله ی اول رئیس جمهور دوره ی یازدهم ایران شد.   

دکتر حسن روحانی رئیس جمهور ایران

دیشب پس از اعلام نتایج قطعی انتخابات، خیابانهای شهرهای مختلف ایران و به خصوص تهران شاهد ساعتها جشن و سرور و پایکوبی بود و همین باعث یادآوری صحنه های تلخ حوادث بعد از انتخابات سال 88 شد. من نمی خواهم با ذکر دلایل آن به مرور گذشته و چرایی بروز آن حوادث بپردازم، اما می خواهم بدون ذکر آن دلایل بگویم که مقایسه ی بین دو حادثه ی مشابه قیاس مع الفارق است. چون با نگاه به آینده باید از گذشته عبورکرد، پس از این مقال بگذریم. 

 به نظرم آنچه حسن روحانی را پیروز کرد به قول تابناک" نه " ای بزرگ به اصولگرایان بود که وضعیت غیر قابل قبولی را رقم زده بودند که شکست خوردنشان از نان شب هم واجبتر بود![ تابناک مطلب خود را در زمان درج این مقاله حذف کرده بود!! اما خوشبختانه آن را می توانید در اینجا و یا اینجا بخوانید]. به دلایل پیروزی او همچنین می توان اعلام حمایت دو رئیس جمهور اسبق یعنی سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را افزود. دو رئیس جمهوری که یکی از ترس رد صلاحیت شدن، اصلا کاندید نشد و دیگری هم که با وجود فشارهای سنگین، کاندید شد، رای به عدم صلاحیتش دادند و از دور رقابتها خارجش کردند! ولی اقبال و توجه مردم به دعوت این دو نفر و شرکت در انتخابات و رای دادنشان به روحانی که مورد حمایت علنی این دو نفر بود را می توان رای " نه" به فتنه گر خواندن این دو و رای "نه" به صلاحیت نداشتن این دو رئیس جمهور سابق نیز قلمداد کرد. شاید دلیل دیگر پیروزی او را بتوان شعار امید او دانست که توانست با تزریق روحیه ای شاداب و دادن امید به جامعه ای غمگین و عبوس، مردم را امیدوار کند به اینکه، می توان حتا از میان خرابه ها نیز، زنده بیرون آمد و دوباره از نو ساخت، هر چند مطمئنا اینکار ِ آسانی نخواهد بود. سوالی در ذهنم نقش بسته است و آن اینکه با وجود طرفداران جلیلی و تندروهای شکست خورده و علیرغم قول همکاری مساعدی که سپاه به روحانی داده است، اینبار هم مثل دوره های گذشته درگیری خواهیم داشت یا بارقه ی امیدی باریدن گرفته است؟ و آیا مثلا برخلاف دوره ی اصلاحات که از دوم خرداد سال 76 و با پیروزی خاتمی شروع شد، اینبار شاهد ایجاد بحرانهای مداوم برای دولت امید نخواهیم بود؟ این سوالی است که قطعا فقط در پایان این دوره می توان به آن پاسخ درستی داد. 

انتخابات 

من امیدوارم همه ی شخصیتهای جناحهای درگیر در فضای سیاسی ایران، این درس بزرگ را گرفته باشند که نمی توان گروه بزرگی از مردم را از جامعه حذف کرد و آنها را با انگهای غیر خودی و فتنه گر نادیده گرفت و یا از طرف مقابل ساندیس خور خواند و از جامعه بیرونشان راند و تنها ار طریق تعامل و همکاری همه ی آحاد جامعه است که عمق استراتزیک ایران را میتوان تقویت کرد و بر همه ی مشکلات پیروز شد و ایران را در صحنه ی جهان گام و یا گامهای بزرگی به پیش برد. همانگونه که مردم قهر کرده از صندوقهای رای را، تنها دعوت هاشمی و خاتمی که زمانی منتقد جدی هم بودند و حتا تحمل سایه ی هم را نداشتند، آشتی داد بطوریکه با وحدت خود توانستند طرفدارانشان را برای شرکت در انتخابات ترغیب کنند. همینجا لازم است به نقش کناره گیری جناب دکتر عارف که از روی ایثار و فداکاری سهم بسزایی در این پیروزی داشت، اشاره کرد و آن را فرستادن پالس مثبتی دانست که حاوی این پیام به مردم بود که اصلاح طلبان از تشتت و درگیری دست کشیده و به وحدت رسیده اند؛ حتا به وحدت با اصولگرایان معتدل و همگی با این وحدت، فقط در پی پیروزی و بیرون راندن افراط گرایی و تندروی و روشهای خشونت آمیز هستند.  

امیدوارم این تجربه ای باشد برای اینکه در آینده نیز بتوان با وفاق و همدلی و همکاری و به دور از دعواهای جناحهای سیاسی و سلایق گروهی، دست در دست هم، برای ایرانی آباد و ازاد، به تلاش جمعی دست بزنیم و بدانیم که فرصت ما نیز اندک است و چشم بر هم بزنیم تمام خواهد شد و فرصت همیشه دراختیار ما نیست و روزی ممکن است ما نیز آن را از دست بدهیم. با مخالفین فکری خود مهربان باشیم و از همه ی آنها بسته به توانایی هایشان استفاده کنیم و کسی را به خاطر عقایدش از روی تنگ نظری، از خدمت به کشور محروم نکنیم. 

لینک نقل همین مطلب در ملت آنلاین

قهرمان قهرمان است و یا قهرمان بی قهرمان!

بسم الله الرحمن الرحیم 

صاحب وبلاگ خرد منتقد در ذیل مطلبی تحت عنوان هبوط قهرمان در این ادرس چنین فرموده اند: 

http://zamanian.blogsky.com/1391/03/13/post-127/ 

قهرمان سازی، کار آدمیان است. اما قهرمانان، همیشه قهرمان نخواهند ماند. روزی شکسته می شوند و از فراز قله ی نگاه ها و تبسم ها، به گوشه ی تاریک فراموشی رانده می شوند. همان گونه که خورشید هر کسی تا ساعاتی بیش نمی تابد و از آن پس غروب می کند. عمر قهرمانی، عمر بلندی نیست. از ارتفاعات تجلیل و تشویق فرو می افتد و به زیر تیغ  تحلیل و نقد کشیده می شود. پایه های لرزان اعتبار و احترام، گاهی با لبخندها و نیشخندها ترک برمی دارد.

 ابهت و عظمتی که هر کسی را به کرنش و تبعیت وادار می کرد، به سادگی زیر پای نسل ها می افتد و سپس فراموش می گردد. سکوت وفادارانه و پیروی خودخواسته، جای خود را به پرسش های بنیان برافکن و زیرکانه می دهد. امواج احساسات و عواطف فرو می نشیند و عقل نقاد و سرکش، بر جان قهرمان می تازد. یقین ها به شک و بدیهیات به غیر بدیهی تبدیل می شود. طوفان پرسش ها و نقدها، اعتلای قهرمان را چاک چاک می کند و او را از بلندای تاریخ، به سرنوشتی بعضا تلخ می کشاند.  

بقیه را در آدرس داده شده بخوانید. 

 

بحثی درگرفت و من هم طی چند کامنت ،نفی قهرمان از سوی ایشان را به چالش کشیدم و در آخرین کامنت ایشان در جوابم فرمودند: 

دوست عزیز فکر می کنم شما هنوز با این سخن که قهرمانان ، زاییده ی نگرش اجتماعی اند و مصداق بیرونی ندارند، مشکل دارید. به جای این که به آیات قران اشاره کنیم، (زیرا آن آیات را خارج بحث مان می دانم) فقط به این ادعا بپردازیم که آیا قهرمان، چیزی در بیرون است.

مدعیات مرا خوانده اید و دیگر نیاز به تکرار ان ندارم. اما تفصیل این ادعا:

بگذارید مثالی از فضای فلسفه ی هنر بزنم:
در فلسفه ی زیبایی شناسی این پرسش مطرح می شود که آیا زیبایی امر بیرونی است؟ به تعبیر دیگر، مثلا آیا گل، زیبا است  و یا ما آن را زیبا می بینیم؟ دست کم یک پاسخ این است که زیبایی امری بیرونی نیست. بلکه ذهن ما آدمیان است که چیزی را زیبا می یابیم. زیبایی چیزی و عنصری از جهان تعین یافته نیست. به تعبیر فلاسفه، زیبایی جهیزه ای از عالم واقع نیست. ( همین بحث نیز در فلسفه ی اخلاق در باب موضوع اخلاق نیز مطرح می شود)

بر همین سیاق بود که این ادعا را کردم که قهرمانی، آن صفتی است که دیگران برای کسی قایل می شوند. به تعبیر دیگر، قهرمانی، امری بیرونی نیست. 
اگر ما ریزعلی را قهرمان می دانیم (اگر بدانیم)، از این رو است که ما آن را قهرمان می دانیم. قهرمانی چیزی نیست که قابل مشاهده باشد. اگر غیر از این بود وقتی ریز علی را در یکی از خیابان های حصارک کرج  می دیدم، بدون این که کسی باو را به ما معرفی کند و برای ما از قهرمانیش بگوید، آیا او را می شناختیم؟. مسلما او را نمی شناختیم. زیرا قهرمانی کیفیتی نیست که در جهان خارج وجود داشته باشد . بر همین منوال است وقتی شما شما شکل دایره و یا مربع را می بینید، آن اشکال موجودیت خارجی دارند این نیست که آن ها را مربع کرده باشیم.

جالا اگر غیر از این بیندیشیم باید به این سوال پاسخ دهیم:
اگر احاد یک جامعه و حتی یک نفر، کسی را قهرمان تلقی نکند، آیا آن فرد می تواند ادعا کند قهرمان است؟ می تواند ادعا کند قهرمان است ولو این که جامعه او را نشناسد و یا قبول نداشته باشد.؟ ا
گر پاسخ این باشد که یک فرد ، می تواند قهرمان باشد - چه جامعه او را قهرمان بداند و یا نداند - پیس باید معنای قهرمان را معلوم کنیم. شاید منظورمان از قهرمانی، چیزی دیگر است. و شاید مفهرم قهرمان در نظر ما چیز دیگری است

امیدوارم توانسته باشم موضوع را برای روشن کرده باشم 

پایان فرمایش آقای زمانیان صاحب وبلاگ خرد منتقد 

و من با اصلاحات جزئی اینطور نوشتم:  

بله من از همان ابتدا مقصود شما را متوجه شدم
اجازه بدهید به زبان شما سخن بگوییم:
تمام مفاهیم اعتباری مورد استفاده ی ما در زبان مطابق است با آنچه که شما فرموده اید.
در اخلاق خوبی - بدی - عدالت - ظلم -و...
همینطور است در مباحث فلسفی خیر - شر - زیبایی - زشتی -
در ریاضی تمام اعداد و در هندسه تمام مفاهیم مورد استفاده مثل نقطه - خط - مثلث - دایره - مربع , مابه ازاء خارحی ندارد و اعتباری است.
تمام کمیت ها مثل بلندی کوتاهی سننگینی سبکی نسبی و اعتباری هستند
به این ترتیب می دانیم که بسیاری از مفاهیم مورد استفاده ی ما در ربان و بیان همینگونه است که شما فرموده ای , اما آیا چون اینها اعتباری هستند و مابه ازا و مصداق خارجی ندارند به این معناست که بی اعتبارند؟!
در مثال ریزعلی و اینکه صفت قهرمانی ریزعلی در او نمود خارجی ندارد و با دیدن او کسی او را با صفت قهرمانی اش نمی شناسد آیا این موجب سلب صفت قهرمانی اوست؟
یک آدمی نزد کسانی که او را می شناسند صادق است , صدق آن صادق را اگر کسی منکر شد و یا گروهی دیگر اگر او را صادق ندانستند , فقط به دلیل اینکه صدقش مابه ازاء بیرونی ندارد و صفتی است اعتباری که گروه اول به او داده اند را می توان بکلی انکار کرد؟
اگر بتوان تمام انچه مربوط به نگرش اجتماعی هستند را به لحاظ اعتباری بودنش زیر سوال برد و اجیانا انکار کرد, در این صورت آیا خود این گریبانگیر مقوله ی اجتماع از ان جهت که مفهومی اعتباری است ,نیست؟ آیا با این نگرش سنگ روی سنگ بند می ماند؟!
قهرمان و قهرمان بودن هم همینطور است. در مورد بجث امام و در عصری که یک ملت با او همراهی کرده اند و او برایشان قهرمان بود و به او به چشم یک قهرمان نگاه کرده اند نیز چنین است , اگر روزی چون امروز جامعه به مشکلاتی برخورد کرد و نسل هم عوض شد و او را نشناخت از قهرمان بودن او آیا کم می شود؟! آیا قهرمان هبوط می کند؟ ژاندارک و گاریبالدی و آبراهام لینکلن و ...برای ملتهایی قهرمان هستند. آیا هبوط قهرمانان شامل این قهرمانان هم می شود؟ اگر بزعم شما می شود , چگونه است که در عالم واقع می بینیم که نشده است؟

همین اخیرا در مقدونیه مجسمه ی اسکندر را در میدان شهر نصب کردند که مورد اعتراض یونانی ها هم  قرار گرفت. چون اسکندر را قهرمانی از آن خود می دانستند, اسکندری که لااقل از دید ما ایرانیان موجودی خونریز و جهان گشا بوده است و در مقایسه با کوروش فاقد ارزشهای اوست. اما برای ساکنین مقدونیه او یک قهرمان است و قهرمان هم باقی مانده است!متاسفانه ما قهرمانان خود را به ثمن بخس می فروشیم!
 

 

نظر شما چیست؟

نخستین بیانیه سیاسى امام خمینى (س) در سال 1323

بسم الله الرحمن الرحیم

امام خمینی

در آستانه ی سالگرد ارتحال امام  و نزدیکی به سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲خواندن قسمتی از تاریخ خالی از لطف نیست بر طبق:

http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=17822&MagazineNumberID=3605

در قسمتی چنین نوشته است:

بسمه تعالى از جمله ابتکارات مرحوم حجة‏الاسلام وزیرى، موسس کتابخانه وزیرى یزد، تهیه و جمع آورى خط و عکس علماى اعلام بوده که از زمانهاى پیش دفترى را بدین منظور تهیه کرده و همه جا آنرا با خود مى‏بردند و خدمت هر یک از مراجع تقلید و بزرگان علم که مى‏رسیدند درخواست مى‏کردند تا شرحى در این دفتر یادداشت کنند و عکس خود را کنار آن الصاق نمایند. از جمله کسانى که مرحوم وزیرى در سال 1363 هجرى قمرى مطابق با 1323 هجرى شمسى به زیارتشان نائل شدند، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه بوده اند. این ملاقات در یازدهم جمادى الاولى سال 1363 هجرى قمرى در قم اتفاق افتاده و بنا به درخواست مرحوم وزیرى حضرت امام شرح مبسوطى در سه صفحه پیرامون قیام و انقلاب در آن دفتر مرقوم فرموده اند. این نوشته نخستین بیانیه سیاسى امام خمینى (س) است که تاکنون مکشوف شده است، و نیز نشان دهنده روح بزرگ و اهداف عالیه حضرت امام، و بیانگر آن است که چگونه این رادمرد در آن خفقان ستم شاهى با کمال جرات و شهامت همگان را به قیام و وحدت فرا مى‏خواندند.

گفتنی است که در این دفتر علاوه بر خط و عکس حضرت امام خمینی، خط و عکس بسیاری از مراجع تقلید و علماء و دانشمندان وجود دارد که برای نمونه می توان اسامی زیر را برشمرد:

آیات عظام و مراجع عالیمقام: سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروة الوثقی) ، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم، حاج آقا حسین بروجردی، سید عبدالهادی شیرازی، سید ابوالقاسم الخوئی، سید عبدالهادی شیرازی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید جمال الدین اسد آبادی، سید محسن حکیم، شیخ عبدالحسین امینی، حاج سید احمد خوانساری، حاج سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمد هادی میلانی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، حاج آقا بزرگ تهرانی، شهید صدوقی، شهید دستغیب، خاتمی اردکانی، فقیه خراسانی و. . .

اصل نوشته امام خمینی در دفتر یاد شده :

بسم الله الرحمن الرحیم

قیام لله، یگانه راه اصلاح جهان

قال الله تعالى: "قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنى و فرادا"

خداى تعالى در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام براى خدا است که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‏هاى گوناگون عالم طبیعت رهانده.

خلیل‏آسا در علم الیقین زن نداى لا احب الافلین زن

قیام لله است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام براى خدا است که خاتم النبیین صلى الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت‏ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنى رساند.

بدبختى و تیره روزى ما به خاطر قیام براى منافع شخصى است

خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. قیام براى نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت‏شیعه را به طورى از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتى شهوت پرست پشت میزنشین شدند. قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونى چیره مى‏کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام براى نفع شخصى است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام براى نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتى کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام براى خود است که موقوفات مدارس و محافل دینى را به رایگان تسلیم مشتى هرزه گرد بى‏شرف کرده و نفس از هیچ کس در نمى‏آید. قیام براى نفس است که چادر عفت را از سر زن‏هاى عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جارى است و کسى بر علیه آن سخنى نمى‏گوید. قیام براى نفع‏هاى شخصى است که روزنامه‏ها که کالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‏ها را که از مغز خشک رضاخان بى‏شرف تراوش کرده تعقیب مى‏کنند و در میان توده پخش مى‏کنند. قیام براى خود است که مجال به بعضى از این وکلاى قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه مى‏خواهد بگوید و کسى نفس نکشد.

براى نجات دین از دست مشتى شهوتران قیام کنید

هان‏اى روحانیین اسلامى!اى علماء ربانى!اى دانشمندان دیندار!اى گویندگان آئین دوست!اى دینداران خداخواه!اى خداخواهان حق پرست!اى حق پرستان شرافتمند!اى شرافتمندان وطنخواه!اى وطنخواهان با ناموس! موعظت‏خداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‏هاى شخصى کرده تا به همه سعادت‏هاى دو جهان نایل شوید و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. " ان لله فى ایام دهرکم نفحاث الافتعرضوالها" امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است، اگر مجال را از ست‏بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فردا است که مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداى عالم چه عذرى دارید؟ همه دیدید کتاب‏هاى یک نفر تبریزى بى‏سر و پا را که تمام آئین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحى له الفداء آنهمه جسارت‏ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شماها را فراگرفته؟اى آقاى محترم که این صفحات را جمع آورى نمودید و به نظر علماء بلاد و گویندگان رساندید، خوب است‏یک کتابى هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده، از همه امضا مى‏گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت‏به دین جسارتى مى‏شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام مى‏کردند. خوب است دیندارى را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه زندگى کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بیدین از جاى برخاستند و در هر گوشه زمزمه بیدینى را آغاز کردند و به همین زودى بر شما تفرقه زده‏ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود: "و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله"

11/شهر جمادى الاولى 1363

سید روح الله خمینی

لینک مطلب در سایت امام خمینی

http://www.imam-khomeini.com/web1/persian/showitem.aspx?cid=968&h=1&f=2&pid=1054