قهرمان قهرمان است و یا قهرمان بی قهرمان!

بسم الله الرحمن الرحیم 

صاحب وبلاگ خرد منتقد در ذیل مطلبی تحت عنوان هبوط قهرمان در این ادرس چنین فرموده اند: 

http://zamanian.blogsky.com/1391/03/13/post-127/ 

قهرمان سازی، کار آدمیان است. اما قهرمانان، همیشه قهرمان نخواهند ماند. روزی شکسته می شوند و از فراز قله ی نگاه ها و تبسم ها، به گوشه ی تاریک فراموشی رانده می شوند. همان گونه که خورشید هر کسی تا ساعاتی بیش نمی تابد و از آن پس غروب می کند. عمر قهرمانی، عمر بلندی نیست. از ارتفاعات تجلیل و تشویق فرو می افتد و به زیر تیغ  تحلیل و نقد کشیده می شود. پایه های لرزان اعتبار و احترام، گاهی با لبخندها و نیشخندها ترک برمی دارد.

 ابهت و عظمتی که هر کسی را به کرنش و تبعیت وادار می کرد، به سادگی زیر پای نسل ها می افتد و سپس فراموش می گردد. سکوت وفادارانه و پیروی خودخواسته، جای خود را به پرسش های بنیان برافکن و زیرکانه می دهد. امواج احساسات و عواطف فرو می نشیند و عقل نقاد و سرکش، بر جان قهرمان می تازد. یقین ها به شک و بدیهیات به غیر بدیهی تبدیل می شود. طوفان پرسش ها و نقدها، اعتلای قهرمان را چاک چاک می کند و او را از بلندای تاریخ، به سرنوشتی بعضا تلخ می کشاند.  

بقیه را در آدرس داده شده بخوانید. 

 

بحثی درگرفت و من هم طی چند کامنت ،نفی قهرمان از سوی ایشان را به چالش کشیدم و در آخرین کامنت ایشان در جوابم فرمودند: 

دوست عزیز فکر می کنم شما هنوز با این سخن که قهرمانان ، زاییده ی نگرش اجتماعی اند و مصداق بیرونی ندارند، مشکل دارید. به جای این که به آیات قران اشاره کنیم، (زیرا آن آیات را خارج بحث مان می دانم) فقط به این ادعا بپردازیم که آیا قهرمان، چیزی در بیرون است.

مدعیات مرا خوانده اید و دیگر نیاز به تکرار ان ندارم. اما تفصیل این ادعا:

بگذارید مثالی از فضای فلسفه ی هنر بزنم:
در فلسفه ی زیبایی شناسی این پرسش مطرح می شود که آیا زیبایی امر بیرونی است؟ به تعبیر دیگر، مثلا آیا گل، زیبا است  و یا ما آن را زیبا می بینیم؟ دست کم یک پاسخ این است که زیبایی امری بیرونی نیست. بلکه ذهن ما آدمیان است که چیزی را زیبا می یابیم. زیبایی چیزی و عنصری از جهان تعین یافته نیست. به تعبیر فلاسفه، زیبایی جهیزه ای از عالم واقع نیست. ( همین بحث نیز در فلسفه ی اخلاق در باب موضوع اخلاق نیز مطرح می شود)

بر همین سیاق بود که این ادعا را کردم که قهرمانی، آن صفتی است که دیگران برای کسی قایل می شوند. به تعبیر دیگر، قهرمانی، امری بیرونی نیست. 
اگر ما ریزعلی را قهرمان می دانیم (اگر بدانیم)، از این رو است که ما آن را قهرمان می دانیم. قهرمانی چیزی نیست که قابل مشاهده باشد. اگر غیر از این بود وقتی ریز علی را در یکی از خیابان های حصارک کرج  می دیدم، بدون این که کسی باو را به ما معرفی کند و برای ما از قهرمانیش بگوید، آیا او را می شناختیم؟. مسلما او را نمی شناختیم. زیرا قهرمانی کیفیتی نیست که در جهان خارج وجود داشته باشد . بر همین منوال است وقتی شما شما شکل دایره و یا مربع را می بینید، آن اشکال موجودیت خارجی دارند این نیست که آن ها را مربع کرده باشیم.

جالا اگر غیر از این بیندیشیم باید به این سوال پاسخ دهیم:
اگر احاد یک جامعه و حتی یک نفر، کسی را قهرمان تلقی نکند، آیا آن فرد می تواند ادعا کند قهرمان است؟ می تواند ادعا کند قهرمان است ولو این که جامعه او را نشناسد و یا قبول نداشته باشد.؟ ا
گر پاسخ این باشد که یک فرد ، می تواند قهرمان باشد - چه جامعه او را قهرمان بداند و یا نداند - پیس باید معنای قهرمان را معلوم کنیم. شاید منظورمان از قهرمانی، چیزی دیگر است. و شاید مفهرم قهرمان در نظر ما چیز دیگری است

امیدوارم توانسته باشم موضوع را برای روشن کرده باشم 

پایان فرمایش آقای زمانیان صاحب وبلاگ خرد منتقد 

و من با اصلاحات جزئی اینطور نوشتم:  

بله من از همان ابتدا مقصود شما را متوجه شدم
اجازه بدهید به زبان شما سخن بگوییم:
تمام مفاهیم اعتباری مورد استفاده ی ما در زبان مطابق است با آنچه که شما فرموده اید.
در اخلاق خوبی - بدی - عدالت - ظلم -و...
همینطور است در مباحث فلسفی خیر - شر - زیبایی - زشتی -
در ریاضی تمام اعداد و در هندسه تمام مفاهیم مورد استفاده مثل نقطه - خط - مثلث - دایره - مربع , مابه ازاء خارحی ندارد و اعتباری است.
تمام کمیت ها مثل بلندی کوتاهی سننگینی سبکی نسبی و اعتباری هستند
به این ترتیب می دانیم که بسیاری از مفاهیم مورد استفاده ی ما در ربان و بیان همینگونه است که شما فرموده ای , اما آیا چون اینها اعتباری هستند و مابه ازا و مصداق خارجی ندارند به این معناست که بی اعتبارند؟!
در مثال ریزعلی و اینکه صفت قهرمانی ریزعلی در او نمود خارجی ندارد و با دیدن او کسی او را با صفت قهرمانی اش نمی شناسد آیا این موجب سلب صفت قهرمانی اوست؟
یک آدمی نزد کسانی که او را می شناسند صادق است , صدق آن صادق را اگر کسی منکر شد و یا گروهی دیگر اگر او را صادق ندانستند , فقط به دلیل اینکه صدقش مابه ازاء بیرونی ندارد و صفتی است اعتباری که گروه اول به او داده اند را می توان بکلی انکار کرد؟
اگر بتوان تمام انچه مربوط به نگرش اجتماعی هستند را به لحاظ اعتباری بودنش زیر سوال برد و اجیانا انکار کرد, در این صورت آیا خود این گریبانگیر مقوله ی اجتماع از ان جهت که مفهومی اعتباری است ,نیست؟ آیا با این نگرش سنگ روی سنگ بند می ماند؟!
قهرمان و قهرمان بودن هم همینطور است. در مورد بجث امام و در عصری که یک ملت با او همراهی کرده اند و او برایشان قهرمان بود و به او به چشم یک قهرمان نگاه کرده اند نیز چنین است , اگر روزی چون امروز جامعه به مشکلاتی برخورد کرد و نسل هم عوض شد و او را نشناخت از قهرمان بودن او آیا کم می شود؟! آیا قهرمان هبوط می کند؟ ژاندارک و گاریبالدی و آبراهام لینکلن و ...برای ملتهایی قهرمان هستند. آیا هبوط قهرمانان شامل این قهرمانان هم می شود؟ اگر بزعم شما می شود , چگونه است که در عالم واقع می بینیم که نشده است؟

همین اخیرا در مقدونیه مجسمه ی اسکندر را در میدان شهر نصب کردند که مورد اعتراض یونانی ها هم  قرار گرفت. چون اسکندر را قهرمانی از آن خود می دانستند, اسکندری که لااقل از دید ما ایرانیان موجودی خونریز و جهان گشا بوده است و در مقایسه با کوروش فاقد ارزشهای اوست. اما برای ساکنین مقدونیه او یک قهرمان است و قهرمان هم باقی مانده است!متاسفانه ما قهرمانان خود را به ثمن بخس می فروشیم!
 

 

نظر شما چیست؟

سلاح شیمیایی جنایت علیه بشریت!

رزمنده ای که با اسلحه خالی اسیرگرفت اکنون اسیر سلاح شیمیایی است!


حدود دو هفته پیش در خبرگزاری ها اعلام شد که نخستین دارنده مدال رشادت در بیمارستان بستری شد.

غلام دلشاد جانباز 70 درصد شیمیایی HI CVR (وضعیت حاد مصدومیت شیمیایی) و بنیانگذار انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی شیراز مدتی است که در بیمارستان مرکزی شیراز بستری شده است.


غلام دلشاد جانباز 70 درصد شیمیایی HI CVR (وضعیت حاد مصدومیت شیمیایی) و بنیانگذار انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی شیراز مدتی است که در بیمارستان مرکزی شیراز بستری شده است.

حدود دو هفته پیش در خبرگزاری ها اعلام شد که نخستین دارنده مدال رشادت در بیمارستان بستری شد.

و چنین گفتند که :

در 6 روز ابتدایی بستری ایشان هیچ یک از مسئولان به علت بی اطلاعی به عیادت ایشان نیامدند ولی به گفته غلام دلشاد در روزهای اخیر اتاق این جانباز در بیمارستان محل تردد همرزمان و مسئولان استان شده است.

غلام دلشاد در گفتگو با وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران گفت: من که لحظات پایانی عمرم را می گذرانم ولی پیشنهاد من به بنیاد شهید این است که کمیته ای تحت عنوان کمیته ملاقات از ایثارگران تشکیل دهند تا آنهایی که درصد دارند یا ندارند پس از ورود به بیمارستان برای درمان مصدومیت های شیمیایی مورد عیادت کمیته قرار گرفته تا اگر مشکلی در بحث درمان یا مددکاری جانباز وجود دارد برطرف شود.

رزمنده ایکه با سلاح خالی اسیرگرفت

این جانباز شیمیایی با تشکر از پرستاران و کارکنان این بیمارستان اظهار داشت: هزاران جانباز شیمیایی در شیراز زندگی می کنند که نیازمند توجه جدی هستند.

لازم به ذکر است غلام دلشاد جانباز 70 درصد شیمیایی در سن 14 سالگی وارد جبهه شد .

وی در منطقه اروند رود در برخورد با بالگرد دشمن ، آن را با دو خشاب 30 تایی اسلحه کلاش مورد حمله قرار داده و آن را سرنگون کرد و با همان اسلحه خالی خلبان را به اسارت گرفت.

این قهرمان وطن از سوی امام جمعه وقت آبادان به خدمت امام راحل(ره) رسیده و از سوی رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای نشان رشادت دریافت کرد.

دلشاد در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو همراه با لشکر 19 فجر شیمیایی شد. 

 

ادامه ی مطلب را که حاوی زندگینامه ی دلشاد یکی از صدها جانبازان شیمیایی است را در اینجا بخوانید. واقعا خواندنی است : 

http://www.chemicalmazlom.blogfa.com/post/532 

 

کاش می شد ادای دین کنیم به این اسطوره های زنده که کنارمان هستند و ما براحتی فراموششان کرده ایم! خدا ما را ببخشد!