به خاطر ِخطر ِخطیر ِخاطره ها

بسم الله الرحمن الرحیم

مرور خیل انبوه خاطرات ِ نیم قرن اخیرم، به من خاطر نشان ساخته، کسانیکه خاطرشان خیلی عزیز و نامشان خیلی خطیر بود، روزی، بی آنکه بدانم چرا، در خفا و خرامان آمدند و بی هیچ دلیل و با کمترین اثر و بی آنکه بفهمم کی، به فوریت رفتند و تنها ذکر یادشان با خاطره هایم پیوند خورد و عجیب اینکه نامشان را هم با خود بردند!

همین به من آموخت، خطای خطیریست خاطرخواه ِ خاطرات ِفردای ِخود شدن و بنا به میل ِ آن خاطره های فردا، خاطراتی ساختن! من با خود عهدی دارم و به خاطر آنها خطر نخواهم کرد تا در خاطرشان، نقشی به خطا خطور کند، نقشی که حتا در خاطر خود، بخاطر ندارم! اصلا مگر نه اینکه من هم روزی که آمدم، بنا داشتم، بروم؟ همینسان که هستم به یکباره خواهند دید که من هم خاطره ای بیش نبودم.

پس ای خاطره های فردای من، خاطر خود برای قضاوت، مکدر نکنید و خوب و بدم را به پای این خاطره ی ِفردای ِخود بنویسید. بله تنها خاطره ای به خاطر بسپارید. همانگونه که من، نه از فعل شما، بل از یاد شما، خاطره در خاطر خود می سازم.

...

چقدر این روزها جای عزیزانی از فامیل و آشنایان و دوستانی که روزی در کنار ما بودند خالیست!

آهنگی که انگار برای همین متن خوانده اند!

نظرات 8 + ارسال نظر
مصطفی جهانمردی شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 22:16 http://yadedoust.blogfa.com/

سلام
حکایت بودن و ماندن و رفتن حکایتی است که ذهن آدمیان را همیشه به خود مشغول کرده و این قصه ادامه دارد.

سلام
بله آمدن و رفتن، قصه ی همه ی ما آدمهاست

مریم جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 19:36

(کامنت قبلی رو لطفا حذف کنید یکی دو جا حروف درست تایپ نشدند)

میثاق های محکم تر و قوی تری هست که میثاق های قبلی رو تحت الشعاع قرار می ده
پایبندی ما به خانواده و عمل کردن به تعهداتی که در قبال همسر و فرزندان داریم باعث می شه افرادی که در گذشته برای ما مهم بودند در حاشیه قرار بگیرند .
البته با شناختی که من از شما دارم شما به عهد و پیمانها و میثاقهایی که بستید پایبندید اگرچه سعی می کنید وانمود کنید که به هیچ کس وابستگی پیدا نمی کنید اما من این حرف رو باور نمی کنم همین قبض و بسط هایی که شما گاهی بهش دچار می شید ناشی از همین تعلقات و وابستگیهاست.

راستی از دیروز که مصاحبه ی مرحوم صادق طباطبایی رو از بی بی سی دیدم ناراحتم . چرا باید این آدمهای خوش فکر و صاحب نظر و دلسوز کنار زده بشن و در عوض آدمهای بی هنر بر صدر بنشینند

خب نقطه ی اتصال ما به زمین، داشتن همین تعلق خاطرهاست و آدمهایی که وارد حلقه ی زندگی ما میشند روزی خواه ناخواه به بیرون میرند و خانواده حلقه ی محکم تری بدور ماست. خواهر و برادر و پدر و مادر و زن و فرزندان توی رگ و ریشه ی ما جا دارند، اما همین ها هم وقتی از دایره ی زندگی به بیرون میرند، زود ِ زود از جریان زندگی کنار گذاشته می شند و از اونا چیزی جز خاطراتشون باقی نمی مونه.
نه مریم خانم! عهد و میثاقها هم فراموش می شند. باور کنید که فراموش میشند و منم از این فراموشی مستثنا نیستم.

حیف از بزرگانی امثال سید صادق طباطبایی که فقط ذکر خبر مردنش، اونو به گردونه ی ذکر خاطراتش برگردوند و اینکه تازه فهمیدیم کی بود و چه میکرد. و چه دیر!

مریم جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 18:29

سلام
من به دو دلیل نوشتم تا دنیا دنیاست رد پای هر انسانی در دنیا باقی می مونه
اول به خاطر قانون بقای انرژی : انرژی از بین نمی ره بلکه از حالتی به حالت دیگه تبدیل می شه .مطابق این قانون هیچ عمل یا فکر یا سخنی از ما از بین نمی ره و نابود نمی شه
دوم : از زمان حافظ چند سال گذشته ؟ به نظر شما الان چند نفر تحت تاثیر افکار حافظ هستند
اصلا چرا بریم سراغ شخصیتهای معروف ؟ مرحوم پدربزرگ شما پدرتونو تربیت کرده ، و مرحوم پدرتون شما رو تربیت کردند و شما فرزندانتونو ....من فکر می کنم هر نسل در نسل بعدی تکرار می شه ، نه صد در صد ولی نسلهای بعدی کم یا زیاد تحت تاثیر گذشتگانشون هستند .

سلام
من شاید نتونم قانون بقای انرژی رو رد کرده و بی اعتبار بدونم و شاید حق با شما باشه که وجود هر یک از ما در کل کائنات اثر می گذاره، اما چون من این اثر رو نمی بینم و نمی تونم نشون بدم، قبولش برام سخته و خوش به حال شما که این اثر رو می بینید.
من توی پستی نوشتم:
نامها و نامه هایی را دیدم که صاحبانش شهید شده اند. معلول و مجروح و بعضی مرحوم شده اند و یا از آنها بکلی دور افتاده و بی خبر مانده ام . دیدم که بعضی از ما اخراجی هایی هستیم و همدیگر را هم گم کرده ایم! از بسیاری از آنها هیچ خبری ندارم. از کسانی که حاضر بودیم برای هم بمیریم و حتا بعضی از ما هم ،چنین کردیم. با خودم اندیشیدم حتا دوستی های میثاق بسته با خون هم پایدار نیست.
....
باور کنید که هر چند من خودم باورم نمیشه اما من خیلی از اونا رو فراموش کردم. خیلی! اثری از اونا نیست، هیچ اثری

مریم جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 10:47

سلام
چند وقت پیش نوشتید انسانها شما رو دچار شگفتی و تشویش می کنند ، به نظر من چون یاد و خاطره هم منتسب به انسانهاست به همین اندازه شگفت آور و عجیبه .
وقتی داشتم خاطرات روستا رو در وبلاگم می نوشتم می دیدم اکثر دانش اموزان و تعدادی از همکارانم رو فراموش کردم هم یادشون و هم نامشون رو !
البته من یاد و نام اونا رو فراموش کردم اما این فراموش کردنها به این معنی نیست که هر انسانی با رفتن ، از بین می ره .انسانها در جهان تاثیر می ذارند و این اثرگذاری ، منحصر به نسل امروز و فردا نیست شاید تا دنیا دنیاست رد پای هر انسانی در دنیا باقی بمونه .
آقای ستاریان با ترس و لرز اعتراف می کنم که پستتون رو کامل نفهمیدم !

سلام
شاید ما همگی از گذشته، خاطرات گنگ و مبهمی به خاطرمون مونده باشه، شاید اصلا این قرار بهترین قرار ممکن باشه چون نمی تونیم حجم بار سنگین همه ی خاطرات رو با خودمون حمل کنیم ناچار اونو خلاصه و سبک می کنیم!
اما من قبول ندارم که "تا دنیا دنیاست رد هر انسانی در دنیا باقی می مونه" اگر به حقیقت ماجرا نگاه کنیم من هیچ ردی از دو سه نسل قبل توی دنیا نمی بینم چه برسه به رد همه ی انسانها ظرف زمانی که پا بر روی زمین گذاشتند تا به الان!
من خودم هم نمی فهمم اما چون به ذهنم آمد، نوشتمش

یادخاطرات جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 10:37

سلام

کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیالِ پریشان به چشم بی خواب است


به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد
که باز کشتیِ ما در میان غرقاب است


ز چشمِ خویش گرفتم قیاس کار جهان
که نقش مردم حق بین همیشه بر آب است


به سینه سرّ محبت نهان کنید که باز
هزار تیرِ بلا در کمین احباب است


ببین در آینه داری ثباتِ سینه ی ما
اگر چه با دل لرزان به سانِ سیماب است


بر آستان وفا سر نهاده ایم و هنوز
اگر امیدِ گشایش بود ازین باب است

سلام

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود!

ناهید پنج‌شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 22:12

سلام داداش خوبم
ط ن ب رو تقدیم می کنم به کسانی که خاطرشان برای من عزیز هست و هرگز از ذهن و خاطراتم نمی روند ، زیرا نقشی که بر روح و قلبم حک کزدند برای همیشه ماندنی است ، حتی اگر من از خاطرشان رفته باشم
ممنون از نوشته ی خوبتون ، واقعا بی نظیر و ماندگار می نویسید

سلام به خواهر گل خودم
ط ن ب تقدیم به شما که فراموش شدنی نیستی و از خاطر کسی هم پاک نخواهی شد

niloofar پنج‌شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 19:56 http://persianblog.lel.ir

بووووووووووووووووووووووووووم ب ترکوندین با وبتون
اگه دوست داشتین افتخار بدین به منم سری بزنین.

vip پنج‌شنبه 7 اسفند 1393 ساعت 19:47 http://lovesharj.in

Slm aziz
weblog zibaie dari
be ma ha msari bezzan
baraye kharid v.p.n chand servise va porsorat va arzan gheymat
www.lovesharj.in
mamnon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد