تیمچه اکبریان (یهودی ها) – اولین بانک در ایران

بسم الله الرحمن ارحیم

هفته ی پیش برای خرید جنس برای مغازه با موتورم رفتم بازار، میدان امام خمینی ( توپخانه ی سابق). توی ضلع شمالی میدان، که از قدیم به پشت شهرداری معروف شده، مغازه های بنکداری و کلی فروشی و بازار فروش CD ها و Dvd ها و دستگاههای صوتی و تصویری و محصولات مالتی ویدیای فرهنگی قرار دارد. بعد از اینکه خرید کردم، می خواستم برگردم که، عزیزی برای احوالپرسی زنگ زد ، به او گفتم که الان بازار هستم. او که به تازگی در بازار مغازه ای اجاره کرده بود، گفت: " یک سری هم به ما بزن" . این شد که آدرسش را گرفتم و نیم ساعت بعد، از بازارچه‌ی عودلاجان، واقع در خیابان بوذرجمهری سابق (15خرداد فعلی) سمت پامنار و بازار آهنگرها، سر در آوردم.

به تازگی دارند این بازارچه را مسقّف کرده و بازسازی می کنند. 

بازارچه‌ی عودلاجان  

آنروز باران شدید و بی سابقه ای بارید. من هم برای برگشتن عجله داشتم، بعد که باران از حالت رگبار تند خود خارج شد و کمی آرامتر شد خیس و موش آب کشیده به خانه رسیدم!

خلاصه قسمت نشد که ناهار را توی تیمچه ی مصفا و سنتی اکبریان ( یهودیها ) یک دیزی بخوریم. اما بنا به دعوت آن عزیز تا دم درش رفتیم و هول هولکی به این نیت که بگذارم توی وبلاگ، چند تا عکس و فیلم گرفتیم.  

درب بزرگ چوبی تیمچه اکبریان  

تیمچه اکبریان (یهودی ها) – اولین بانک در ایران

توی یک نوشته که بر روی درب بزرگ سنتی تیمچه نصب شده اینطور نوشته :

بنای فوق مربوط به دوره قاجار مصادف با دومین سال حکومت آقا محمد خان قاجار سر سلسله قاجاریه برابر با مورخه 1195 ه ق و ( 1153 ه ش ) می باشد.

از تزئینات به کار رفته در ساخت بنا می توان به اجر کاری و درب و پنجره های چوبی اشاره داشت.

تیمچه اکبریان – اولین بانک ایران در دوره قاجار می باشد که این اثر فاخر تاریخی در ابتدا به صنوف صراف و زرگرها اختصاص داشت و در سال 1213 ه ق ( 1171 ه ش ) مصادف با دومین سال حکومت فتحعلی شاه قاجار به عنوان اولین بانک در کشور ایران تغییر  کاربری یافت.... 

بانک اکبریان ( یهودی ها ) اولین بانک در ایران

پس تبلیغات بانک سپه و اینکه میگوید " بانک سپه اولین بانک ایرانی " کاملا عاری از حقیقت است. 

آدرس دقیق: خیابان 15 خرداد، مقابل بازار آهنگران، بازارچه عودلاجان ، مقابل کوچه حکیم، پلاک ۸۲ 

برای اطلاعات و عکسهای بیشتر اینجا و اینجا و اینجا را اگر دوست داشتید ببینید

از این نوع عکسها هر کجا که بروم می گیرم و مطالب زیادی هم برای پست کردن به ذهنم خطور می کند، اما اغلب به خاطر شرایط فعلی که دارم، فرصت و امکانش نیست که بگذارم توی وبلاگ. مثلا دیروز جایی می رفتم و توی ماشین آژانس نشسته بودم و دم به ساعت با گوشی از سرسبزی بی نظیر و زیبای اتوبانها و خیابانهای تهران کلی عکس گرفتم. فکر می کنم، این روزها تهران از نظر فضای سبز و مبلمان شهری و ...زیباترین شهر در میان تمام شهرهای ایران شده باشد! 

اما به هر حال فعلا که حرفهایم ناگفته می ماند و عکسها و فیلم ها هم روی هم تلنبار می شوند و حجم بالایی از فلشها و حافظه ی کامپیوتر و موبایلم را اشغال کرده اند و به دوستانم هم خیلی به سختی سر میزنم!

نظرات 26 + ارسال نظر
همطاف یلنیز جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت 08:57 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
هام هام وارد می شود
سری قبل که شونصد بار کد تایید ازم خواست
این بار هم امتحان می کنیم...
منم با این نظرتان که تهران از نظر فضای سبز و مبلمان شهری و ...زیباترین شهر در میان تمام شهرهای ایران شده ... موافقم
ما مشهدی ها زیبا پسند و زیباساز و زیبا... هستیم خوو
خدا عمربابرکت به شهردارتان بدهد
و
امیدوارم خودخدا، فراغتی به شما عنایت نماید تا از این تلنباری خلاصی یابید
و
زیاد اهل بازار نیستم جز بازار کرمان که ورودی دانشکده آن دورانم بید وارد بازار آن هم از نوع تودرتو و مسقف و شلوغ نشده ام
و
عکس ها برای من باز نشد که نشد

سلام سلام صد تا سلام
به به! هام هام خانوم
ما یک هفته است منتظر شورای نامگذاری هستیم اما چه زود اسم شما مصوب شد!
نه دیگه وسط شلوغ پلوغی ها نرخ تعیین نکنید، تهران بدون کرباسچی تا حالا پوکیده بود و اثری ازش نمی موند تا باقر خان مشهدی بهش برسه. من اول درود میفرستم به کرباسچی اصفهانی بعد هم به قالیباف خراسانی

یک تجدید نظری بکنید برای رفتن به بازار، بد نمی بینید که کلی هم کیفور میشید و خواهید دید که اثرات دوغ کفیر چندین برابر شد

ناهید جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت 07:07

سلام داداش عزیز
چه جالب ! اتفاقا چند روز پیش برادرم برای کاری به بازار سبزه میدان رفته بود و کلی فیلمبرداری کرده ، از دستفروشهای کنار خیابون ، از داخل بازار و مسجد شاه و محوطه ی داخلش که حوض داره ،و کلی آدم که در رفت و آمد بودن ، انگار عید بود ، خیلی شلوغ بود ،یه جا صدای آهنگ میومد ، چند قدم اونطرفتر صدای قرآن شنیده می شد ، یه جا شال و روسری میفروختن ، خلاصه من که چند بار اون فیلم رو دیدم و هر بار چیز جدیدی کشف کردم
پس داداش های عزیز و خوب من این روزها توی بازار به سیر و سیاحت مشغول بودن ، هر چند به فکر ما هم بودن ممنونم واقعا
اگر بازاریان می دونستن که دادش ستاریان وارد بازار شده ، حتما فرش قرمز زیر قدوم مبارکش پهن می کردن
چه عکسهای قشنگی گرفتین ! عکس اولی شبیه تابلو می مونه ، نور باعث شده طاق بازار خودشو خوب نشون بده
راستی از برادرم انقدر تشکر کردم که گفت حالا که خوشت اومده پس بازم میرم و برات فیلمبرداری می کنم

سلام خواهر گلم
به به! می بینم داداش اصلان زرنگ تر از من بودند و بهتر از من بودند و با اکیپ مجهز و صدا برداری سر صحنه رفتند و یک فیلم سینمایی تهیه کردند که بارها نشستید دیدید بس که خوش ساخت هم بوده.
از شانس من هر وقت برم بازار بارون میباره! اصلا از این بابت پیش رفقای بازار مشهورم. اگرم بارون نیاد تعجب می کنند و هاج و واج می مونند که چی شده اینبار بارون نیومد!
اینبار که دیگه شر شر بارون به قدری شدید بود که در عرض ده دقیقه کف بازار آب راه افتاد در حد بوندس لیگا! و بازاری ها هم که دکانهاشون کمی پایین تر از سطح کوچه بود انگار توی لانه شون آب افتاده باشه مثل مورچه ها ریختند بیرون برای باز کردن راه آب تا زندگی شونو آب نبره منم خودمو زدم به بیخیالی انگار نه انگار که مقصر اصلی اون وضع و اوضاع منم خوب شد زودی از بازار فرار کردم والا سیل همه رو برده بود منم
آهان پس مثل اخراجی ها فیلم داداش اصلان هم با شماره های 2 و 3 و ... ساخته خواهد شد
......
اوه اوه یادم رفت راجع به فرش قرمز چیزی بنویسم تا رسیدم به کامنت مریم خانوم!
خب راست میگه بنده ی خدا و حق داره عصبانی بشه

بانویسیب جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت 01:30

سلام عمو مصطفی
من گل در وبلاگ شما که کوثر جان گذاشتند رو بلد نیستم تا منم تقدیم حضورتون کنم تو شکلکها هم که نیست.....
خیلی وقته بازار تهران رو ندیدم .....پسر کوچک من هم از بازار برای کار تولیدیش پارچه میخره و چون اول کارشه و تازه کاره خوب ÷ارچه های سر کج دار رو بهش میندازند هر چی میگم مامان جان بیا با هم بریم اینهمه دور ریز نداشته باشه پارچه هات میگه بازار جای شما خانمها نیست بچه ام غیرتی میشه خوب.....خسته نباشید از کار روزانه ...متاسفانه عکسها برای من باز نشد .... اما شما این تبلیغات اولین بانک بانک سپه و اولین شرکت فلان .....رو باور میکنید اتفاقا من هر چیزی رو که زیاد روش تبلیغ و تعریف میکنند رو عکسش رو قبول دارم همیشه بر عکسش میشه ...متاسفانه ایران هم که دروغ یا راست تبلیغات معلوم نیست .... چه حیف که دیزی نخوردید
پر چونگی بنده رو ببخشید ...زنده باشید عمو جان

سلام بر بانوی سیب عزیز
گاهی به بازار رفتن برای گرفتن روحیه و انرژی واجبه واجبه. حالا با آقا زاده نمیشه با عروس که میشه. برید یک دوری بزنید حالا خرید هم نکردید نکردید. بعد که برگردید حداقل تا چند روز می بینید که انرژی دارید و شاد هستید. برای من که اینطوریه.
من جوان که بودم پیرهن دوزی کار کردم اما پارچه های سر کجدار رو اولین بار بود می شنیدم.
و اما برای گذاشتن شکلکها همطاف خانوم محبت کردند و زودتر از من جواب دادند اما اون بالای وبلاگ یک جایی هست به اسم تماس با من، که برای گذاشتن کامنت خصوصی تعبیه شده اگر بازش کنید یک سری شکلک می بینید. هر شکلکی رو که وارد کنید مثلا:
:بیخیال
:مسخره
:بدجنس
:ناراحت
:هدیه
:عصبانی
البته این سر و اون سر هر کدوم باید دو نقطه : رو حتما بگذارید.

آتش جمعه 12 اردیبهشت 1393 ساعت 01:24 http://dideno.blogsky.com

داداش همیشه به گردش باشی . این دفعه رخصت بدید در ملازمت
رکاب ملوکانه مشرف بشیم باهم یک دیزی دبش بزنیم به وجود و
بعدش هم از اون قلیون هایی که ردیف چیده بودند یک کامی بگیریم
به دور از چشم اشرار و خابثین .
ممنون از عکسهای زیبا و لینک های مفید و سپاس از حضور با تاخیرتان

سلام داداش
دیزی و قلیون رو بدجور پایه ام. به خصوص در معیت و همراهی با شما، هر وقت امر بفرمایید بریم یک دیزی بزنیم توی رگ!
الانم پیش پیش دارم اسپند دود می کنم که چشمای بابا قوری اشراره ها و خابثینه ها و حاسدینه ها بی اثر بی اثر بشه!
قابل نداشت، زیره به کرمان بردیم قربان!

امیری پنج‌شنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت 23:25 http://abamiri.blogfa.com/

سلام راغب شدم سری بزنم ببینم

سلام حاجی
ماشاءالله شما مرد عمل و پای کاری ها!
اما این شکلک سبز و حال به هم زن چرا؟!

کوثر پنج‌شنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت 22:32





برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد