فقدان یک مادر

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

کهولت سن، سکته و آلزایمر، موجب شده بود، مادری 84 ساله، که هشت سال از عمرش را بر روی تخت بیماری سپری کرده بود، چنان تکیده و نحیف شود، که از او جز پوست و استخوانی نماند. عمر پرکار و پرثمرش، به زحمت و تلاش ِ معاش و به نماز و طاعت و عبادت سپری شد،  نه فرزند آبرومند ( دو پسر و هفت دختر) تربیت کرد، که خانم من آخرین دختر او و یکی از غمگساران روزهای بیماریش بود.  

بله این مادر به همراه همسرش تنه ی درخت تناور خانواده ای بود که شاخ و برگ فراوانی داشت، دو روز پیش، همگی پسرها و دختر ها و عروسها و دامادها و نوه ها و نتیجه هایش از اطراف و اکناف، بدورش جمع شدیم و او را در بهشت زهرا با احترامی که شایسته اش بود، در جوار همسرش دفن کردیم و ساعاتی قبل هم مراسم ختم او بود.

او اهل دین و عاشق قران و سفر حج و کربلا و سوریه و عتبات بود. لطف خدا شامل حالش بود و موعد اجلش را هم اینطور رقم زد که درست ظهر عاشورا دنیا را به سوی عقبا ترک کرده و به همسر مرحومش بپیوندد. زین پس، ظهر عاشورا برای ما داغی مضاعف است و علاوه بر عزای سالار شهیدان، یادآور فقدان این مادر دلسوز و مهربان نیز خواهد بود.  

زندگی ادامه دارد و معلوم نیست، کی نوبت به من و ما برسد.پس این روزهای عمر را پیش از اجل مقدر، قدر بدانیم. از شما دوستان مومن و دیندارم خواهش می کنم نثار روح او فاتحه ای بخوانید، امیدم به خداست که، روحش با دعای خیری که بدرقه ی راهش می کنیم، قرین رحمت الاهی شود. ممنونم از دعای خیر همه ی شما.  

به داد اسلام برسید!

بسم الله الرحمن الرحیم 

مطالبی از آقای محمد نصر اصفهانی خواندم که بر طبق معرفی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است. مطالبش بدیع و خواندنی است و او که از منتقدان و روشنفکران دینی است، در پی تحریف زدایی از تاریخ نیز هست. بر آن شدم با نقل قسمتی از یک مطلب، او و وبسایتش را به دوستداران روشنفکری دینی و علاقمندان تاریخ اسلام معرفی کنم: 

این روز‌ها هنگامی که با بسیاری از جوانان که گفتگو می‌کنیم، خشم و نفرت آنان را نسبت به نحوه عملکرد سیاسی برخی رهبران متولی دین را در سخنان آنان به سرعت احساس می‌کنیم. زمانی که این حالت را با جوانان شاه دیده سال‌های ۵۶ و ۵۷ مقایسه می‌کنیم به نکات معناداری برمی‌خوریم. آیا این غیر از نشان از دارد که اعمال ما در جامعه باعث دین‌گریزی بسیاری از جوانان شده است. امیر المومنین علی (ع) در نامه ۲۷ نهج البلاغه می‌فرماید: لَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اَللَّهِ (ص) إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِکاً أَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اَللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا اَلْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اَللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ اَلْجَنَانِ عَالِمِ اَللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ. پیامبر (ص) به من گفت: که نه از امت مؤمنم بیمناکم و نه از مشرک، زیرا خدا مؤمن را بایمانش نگهدارد و مشرک را بشرکش خوار کند، ولى ترسم بر شما از آنکه درونی دوچهره دارد، گفتارش دلپسند و رفتاری زشت و ناپسند دارد. امام در اینجا اشاره به سیاست‌های معاویه دارد که ظاهرش اسلامی بود ولی عملکردش تفاوتی با قیصر روم نداشت. امام صادق (ع) می‌فرماید: کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْنا. کافی، ۲، ص۷۷. مردم را با غیر زبان یعنی با عمل خود به باور و تفکرات خود جذب کنید. عملکرد آدمیان صداقت ادعاها را ثابت می کند. عملکرد شما باید به گونه‌ای باشد که موجبات افتخار ما اهل بیت را فراهم کند نه اینکه مایه ننگ ما باشد. نکته اینجاست که مدعیان اسلام و تشیع کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشتند. اُفتِ کارآمدی و مشروعیت رفتاری در سال‌های اخیر شیبی بسیار تند داشته است. این ناکارآمدی به ویژه در سیاست داخلی و حقوق بشر و اقلیت‌ها و معترضین در میان نخبگان جامعه در ده سال اخیر بسیار کاهش داشته است و در دو سال گذشته بعضا غیر قابل تحمل بوده است.

در پاسخ به چرایی و چگونگی به وجود آمدن این شرایط به راحتی می‌توان بیگانگان و معاندان را متهم و مقصر شمرد، می‌توان جوانان و نخبگان را به بی‌بصیرتی و وابستگی به استکبار جهانی متهم کرد و یک سویه به قاضی رفت و با ده‌ها اتهام دیگر راضی برگشت و خود محوری را ادامه داد، همانگونه که چنین کرده‌ایم و می‌کنیم.  اما این پاسخ حلال مشکلات نیست و ما را همچنان ناکارآمد در اقناع جوانان این مرز بوم نگاه می‌دارد و استخوان لای زخم می‌ماند.

چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید احساس می‌شود برای بسیاری از جوانان و نخبگان متاسفانه رهبری، امام خمینی، قانون اساسی و اصل انقلاب تقدسی ندارد. این روند می‌رود تا به آخرین خاکریز نزدیک شده و خدای ناکرده از اسلام نیز عبور کند. آیا این شرایط بد‌تر از موضوع کاپیتالسیون نیست که امام خمینی گفت: «من اعلام خطر می‌کنم،‌ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم،‌ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم‌… و الله گناهکار است کسی که فریاد نکند.‌ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار].‌ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار].‌ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار

باید دست از ادعای عصمت برداشت، باید تا دیر نشده است با مسالمت و روندی آرام شرایطی فراهم کنیم که عملکرد ما مورد نقد آزاد قرار گیرد. اگر از اداره درست کشور ناتوانیم و مردم ما را نمی‌پسندند یا خود را اصلاح کنیم یا کنار برویم. اگر با سماجت بر اشتباهات خود پای فشردیم و اقشار قابل توجهی از جامعه را بیشتر از این عصبانی کردیم، آینده به نفع هیچ کس نیست. اگر ما از قدرت کنار برویم یا کنار گذاشته شویم چه باک اگر اسلام و تشیع محبوب مردم بماند. چگونه ادعای اسلام و تشیع می‌کنیم و حاضریم زحمات چهارده قرنه تشیع و خون هزاران شهید این مکتب پایمال ما شود و به هر قیمتی باقی بمانیم . فروش اسلام و تشیع به دو روز حکومت چگونه با مسلمانی قابل توجیه است؟

کامل این مقاله را در اینجا بخوانید: 

http://www.m-nasr.com/?p=669 

کربلا یعنی عقل و عشق

بسم الله الرحمن الرحیم 

امام حسین علیه السلام فرمود: 

انی لا اری الموت الا السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما  

من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی بینم. و زندگانی با ستمگران را جز هلاکت و بدبختی نمیدانم 

و فرمود: 

ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوفُ خُزینی

اگر دین جدم محمد (صلوات الله علیه) جز با کشته شدن من پا برجا نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا دربرگیرید. 

                        هیهات منا الذله  

عقل، آخرتِ باقی را به دنیای فانی ارجح داشته و مقدم می شمارد. اما همان عقل حکم به حفظ جان می کند و درست بر عکسش، عشق، جانِ شیرین، تقدیم به آستان جانان می کند، آن هم ارباً اربا. عقل مرگ را نکوهیده می دارد و عشق آن را شهد شیرین می یابد، حتا فتاده بر زیر سم اسبان! 

ماجرای کربلا اگر عشق است، عقلش کجاست؟ و اگر عقل است، پس این پاکبازی عاشقانه چیست؟  

خدایا ما را آنچنان عقل و عشقی عطا کن، تا کربلا و عاشورا را درک کرده و بفهمیم.