داعش برآورنده اهداف انگلستان و اسرائیل

بسم الله الرحمن الرحیم

همه ی کشورها به دنبال منافع خود هستند و دنیا دنیای رقابت بر سر منافع است. دیپلماسی یعنی چانه زنی از طریق مذاکره برای کسب منافع بیشتر، به شرط آنکه مخل منافع دیگران نشود. اما بعضی از کشورها، به خاطر خوی استکباری و سابقه ی استعماری خود، حاضر به مذاکره بر سر منافع مشترک با هیچ کس نیستند و از هر وسیله ای برای ضربه زدن به دیگران استفاده می کنند. آنها در دوره ی استعمار به این روش خون ملتها را مکیدند و دست کشیدن از این روش برایشان آسان نیست، مثلا آیا می دانید که یک ششم خزانه ی بریتانیای کبیر، به قیمت معتاد کردن 6 میلیون چینی به تریاک به دست می آمد و جنگ تریاک بر این کشور تحمیل شد، چون می خواست جلوی ورود و فروش تریاک را در کشور چین بگیرد؟ تجار و دولت انگلستان چین را بازار خوبی برای تریاک حاصل از کشت خشخاش در هند تشخیص داده بودند. بگذریم از اینکه خود کشت خشخاش در هند، چه به حال و روز مردم بیچاره ی هند آورد و تازه دو دهه بعد از شکست چین و تحمیل ظالمانه ترین شرایط به این کشور، چه شورشهایی که در سراسر چین صورت نگرفت و چقدر آدم که کشته شدند و ..و اصولا چرخ صنعتی انگلستان و سپس بقیه ی کشورهای صنعتی به قیمت بدبختی، فقر و تیره روزی تمام ملتهای کشورهای مستعمره در هندوستان و چین و مصر و سرتاسر افریقا...به گردش در می امد و فقط در خود امریکا بعد از قتل عام نهایی سرخپوستان و براندازی تمدن درخشان اینکاها و از بین بردن مایاهایی که در این سرزمین زندگی می کردند، هنوز که هنوز است از کشف امریکا سخن به میان می آورند و از کریستف کلمب به عنوان اولین انسانی که پا بر روی سرزمین امریکا گذاشت، نام می برند، تو گویی میلیونها میلیون انسانی که در این قاره زندگی میکردند اصلا انسان نبودند و باید هم مانند حیوانات کشته می شدند و بعد هم مهاجرین جانی و ددمنش ساکن در امریکا، از طریق به بردگی کشیدن چهار و نیم میلیون نفر از سیاهپوستان افریقا، بنیان کشوری را گذاشتند که امروز داعیه دار دمکراسی و حقوق بشر شده است و مانند اوست، استعمار فرانسه، که با تعیین مالیات سنگین در مصر آنچنان قحطی به وجود آورد که در تاریخ ثبت شده است که مردم بیچاره ی مصر ناچار می شدند بچه های مرده ی خود را بخورند تا زنده بمانند!  

جنگ جهانی دوم بمب افکن بر فراز اهرام مصر 

و متاسفانه این بدیهیات تاریخی گویا فراموش شده است که امروز، عده ای چشم و گوش بسته، تمام پیشرفتهای تکنولوژیک غرب را فقط مرهون خارج شدن از زیر یوغ کلیسا و به پستو راندن دین می دانند و به ناچار به آنها باید گفت که خود رنسانس اولا میوه خوار تمدن اسلامی پیش از خود بود و علاوه بر آن ماحصل رنسانس اگر ایجاد پیشرفت و توسعه و انقلابهای صنعتی بود، عصر استعمار را هم پدید آورد و جامعه ی جهانی را درگیر دو جنگ جهانی خانمان سوز هم کرد که، در جنگ جهانی اول ده میلیون نفر و در جنگ جهانی دوم پنجاه شصت میلیون نفر انسان کشته شدند و تعداد بیشماری از سراسر دنیا هم مجروح، معلول و آواره و بدبخت شدند؛ چون قدرتهای بزرگ در تقسیم دنیا نتوانسته بودند به توافق برسند! اگر از بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی بگذریم که 200 هزار نفر را در ثانیه ی اول کشت و همه از آن مطلع هستند، اما هرگز خبر دار نمی شویم که در حمله نظامی استراتژیک به شهر درسدن آلمان، در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، 1300 بمب­ افکن نیروی هوایی بریتانیا و ایالات متحده، بیش از 3900 تن بمب و مواد آتش­ زا بر روی شهر رها کردند و 600 هزار نفر زنده زنده در آتش سوختند. چرا حمله ای با چنین حجم انجام شد؟ چرا سعی می شود تلفات این حادثه کمتر از واقعیت جلوه داده شود؟ نقش چرچیل و روزولت دراین میان چه بود؟ چرا در دادگاه نورنبرگ نامی از درسدن به میان نیامد؟ و البته از آنچه در کتاب قحطی بزرگ ایران هم گفته می شود کسی جایی حرفی نمی زند. بله در این کتاب گفته شده در ایران هم با وجود اعلام بیطرفی بر اثر قحطی که انگلستان بوجود آورد 40% مردم ایران بر اثر گرسنگی و بیماری مردند و این یعنی جمعیتی برابر با نه و نیم میلیون نفر ایرانی مرده اند که رقمی برابر با کل کشته های جنگ جهانی اول است! دلیلش هم این بوده که انگلستان منافعش حکم نمی کرده که به مردم ایران غذا برسد!

+ داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران درسالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:
” اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اندبه چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت، چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد…”.
مرحوم محمد علی جمالزاده تلفات وحشتناک شیراز را این طور روایت می کند:
“جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود[ پائیز 1918] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن واردشدند. یک سوار نامش” قحطی” دیگری” آنفلوانزای اسپانیایی” و آخری” وبا “بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو میریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند وبخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسلشان بر افتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه وکنار، اجساد مردگان بی کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند..." 

امروز هم در جای جای دنیا این کشورها از دست اندازی به منافع کشورهای دیگر دست نمی کشند و با ارسال سلاح و ایجاد جنگهای قومی قبیله ای و یا فرقه ای و مذهبی، سعی می کنند منافعی بدست آورند هر چند این منافع به قیمت کشته شدن میلیونها نفر به دست آید. دولت اسلامی عراق و شام [قبلا نوشته بودم دولت اسلامی سوریه و عراق] موسوم به داعش که امروز شاهدش هستیم متشکل از گروههای تروریستی است که به تازگی فاش شده که توسط انگلستان تجهیز و حمایت می شود.

سایت مشرق امروز نوشت "رولاند دوما" که وکیل و سیاستمدار سوسیالیست فرانسه و وزیر امور خارجه دولت "فرانسوا میتران" رئیس‌جمهور دهه 80 این کشور و رئیس شورای قانون اساسی فرانسه بین سال‌‌های 1995 تا 1999 بوده، گفته است. چند سال پیش که در انگلیس بودم، با مسؤولان این کشور که برخی از آنان از دوستان من هستند، دیدار کردم و این مسؤولان اعتراف کردند که درصدد زمینه‌سازی جنگ در سوریه برای تغییر حکومت این کشور عربی هستند و دولت انگلیس مصمم است افراد مسلح سوری را تجهیز کند. به علاوه به من نیز پیشنهاد و توصیه کردند که با آنها در اجرای این نقشه همکاری کنم، اما مسلم بود که من با این نقشه مخالفت کردم و درخواست آن‌ها را هم نپذیرفتم.

دوما تأکید کرد: طرح حمله به سوریه از مدت‌ها پیش از سال 2011 میلادی،‌توسط انگلیسی‌ها آماده و برنامه‌ریزی شده بود و هدف از آن نیز براندازی دولت سوریه بوده است، چرا که دولت سوریه علناً دشمنی خود را با اسرائیل در منطقه اعلام کرده بود. 

رژه ی نیروهای تروریستی داعش

و این یعنی دخالت در امور کشورها و ایجاد جنگ و خونریزی و کشتار انسانها، از سوی کشوری که داعیه دار حقوق بشر است و خواهان دموکراسی! حال اگر داعش در سوریه این همه کشتار کرده و در عراق می کند، اینها می توانند در سایتهای وابسته ی خود و در بنگاههای سخن پراکنی خود، همچون بی بی سی، اولا داعش را نه گروه تروریستی، بلکه پیکارجویان سنی بخوانند که بر علیه شیعیان می جنگند، تا به این ترتیب جنگ فرقه ای و مذهبی راه بیندازند و از دو طرف مسلمانان عده ی کثیری بمیرند، تا انگلستان و دیگر کشورهای حامی او، در بوق موج اسلام هراسی ِخود همچنان بدمند و عده ای عوام هم همچنان کشورهای غربی را داعیه دار انسان دوستی! و حقوق بشر بخوانند! و آنها نیز رذیلانه و کماکان به منافع نامشروع خود برسند.

۱۵ عکس حیرت انگیز از جنگ جهانی دوم که شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد   

لیبرالیسم میلیتاریستی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

" کتاب روند سلطه گری " - تاریخ سیاست خارجی امریکا 1938-1983 - نوشته ی استفن آمبروز - ترجمه ی احمد تابنده  

تیتر فصل اول کتاب این است: مسیر گردش به جنگ « من از جنگ متنفرم » (فرانکلین دلانوروزولت)

در طی این کتاب 416 صفحه ای آمبروز بدلیل عدم تجزیه و تحلیل روشن از دلایل ورود امریکا به جنگ از روزولت شخصیتی عملگرا و گریزان از جنگ و آدمی صلح طلب می سازد که بنا به شرایط ناگزیر از ورود به جنگ بوده است.  

اما دکتر رضا رئیس طوسی * طی مقدمه ای می نویسد " روزولت در شرایط بحرانی اقتصادی ایالات متحده امریکا در سال 1933 قدرت را بدست گرفته است" و در طی همین مقدمه ی کوتاه چهارده صفحه ای با آمار و ارقام و ارجاعات گوناگون ثابت می سازد که روزولت نه تنها صلح طلب نبوده است ،بلکه او به همراه تیم مشاورانش،ایالات متحده امریکا را در بزنگاهی حساب شده و با اندیشیدن تمهیدات از قبل طراحی شده وارد جنگ کرده اند،نه بطور ناخواسته ،بطوریکه ، ورود در جنگ به این منظور طراحی شده که در هنگامه ی جنگ و قتل و ویرانی جهانی و از میان رفتن همه چیز ، امریکا بتواند ضمن به دست آوردن سود سرشار اقتصادی به قدرت اول جهانی نیز بدل شود .در طی کتاب با این روشهای عملگرایانه ی روزولت و تیم لیبرال او با جزئیات بیشتر آشنا می شویم!  

 در صفحه  17 از کتاب و صفحه هشتم از مقدمه ، دکتر طوسی چنین می نویسد:

...کاهش تولید در آسیا مانند اروپا معنایی جز انتقال تولید به ایالات متحده امریکا نداشت . با جذب حساب شده ی بازارهای وسیع جهان ، قدرت تولید و در نتیجه درآمد ایالات متحده امریکا بشدت افزایش یافت . 

درآمد ملی ایالات متحده امریکا که در سال 1937 ، 74،000،000،000 دلار بود در سال 1944 به 184،000،000،000 دلار رسید. علی رغم 12 میلیون نفر زن و مردی که ایالات متحده به نیروهای مسلح انتقال داده بود ، معذالک سطح تولید صنعتی آن کشور در طول این مدت 80 درصد افزایش یافته بود.تولیدات بخش کشاورزی  از افزایش 36 درصدی برخوردار بود. موج افزایش قیمت کالاهای کشاورزی در طول جنگ ، درآمد کشاورزی ایالات متحده امریکا را از 6،400،000،000 دلار به 18،200،000،000 دلار رساند. این ها همه نتیجه تدابیر و مطالعات دقیق و حساب شده و پیچیده ی گروه های مطالعاتی متعددی بود که مشاورین روزولت بدور خود گرد آورده بود.

و در ادامه و در صفحه ی 19 می نویسد:

...صلح طلبی ،برخلاف نظر پروفسور آمبروز ، چهار چوب طرح های روزولت مرافقتی نداشت. شاید آنچه سبب شده است نویسنده روزولت را صلح طلب بخواند، مماشات، احتیاط و تدابیری بوده که روزولت در اقدامات حساب شده خود نه برای صلح بلکه برای آماده کردن افکار عمومی ضد جنگ امریکا برای ورود به جنگ انجام می داده است.  

 

                                     عمو سام نماد میلیتاریسم 

دولت روزولت در حالیکه بسمت جنگ حرکت می کرد ، در عین حال می کوشید تا روزولت را در هاله ای از " انگاره ی بیطرفی " نگهدارد. این کار برای این بود که انتخابات سال 1940در پیش بود و آنها در نظر داشتند که روزولت برای دور سوم در انتخابات به ریاست جمهوری برگزیده شود. زیرا 12،000،000 نفر بیکار و گرسنه امریکایی همراه با خانواده هاشان که جمعیتی بیش از دوبرابر این تعداد را تشکیل می دادند ، هنوز اقدامات پرزیدنت روزولت را بیاد داشتند که با طرح محافظه کارانه ی نبودیل خود بدست آنها کاسه های آش داغ داده ، برای امرار معاش بخور و [ ص 20] نمیرشان برای تعدادی از آنها کاری دست و پا کرده و بدیگران چنین وعده ای داده بود. کمتر شخصیت دیگری ، جز روزولت که تبلیغات وسیعی او را بصورت رئیس جمهور محبوبی درآورده بود ، می توانست جامعه ی مخالف جنگ امریکا را با چنان سرعتی به سود هیأت حاکمه آن به جنگ بکشاند.

.... 

* از فعالین ملی و مذهبی و استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه تهران