فراخوان وبلاگی سبز کردن سبزه برای آوردن بهار ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

روز یکشنبه دوستی که هر روز به من سر می زنه، پرسید که: ببینم تو خبر داری اوضاع جوی توی چند روز آینده چطوریه؟  من بلافاصله کارشناس هواشناسی شدم و با به نگاه مختصر به اینجا چون اثری از بارش طی روزهای آتی ندیدم و دمای هوا هم پانزده شانزده درجه روی صفر بود به اون گفتم تا سه شنبه چهار شنبه بارون نخواهیم داشت!! اما آخرای روز دوشنبه بارون مختصری اومد  و دیروز هم  به تناوب، باران  و رگبار  زد و دست آخرم تگرگ مفصلی  بارید و امروز هم که برف شروع به باریدن کرده و بارش همچنان هم ادامه داره!  برودت هوام که رسیده به منفی دو درجه زیر صفر!!  انگار که ننه سرما تازه از خواب بیدار شده و می خواد یک حالگیری اساسی راه بندازه و داره جبران کم کاری های خودشو می کنه!  شاید می خواد بهار ما رو که یک هفته ده روزی هست، ناغافل و بی سرو صدا اومده، دوباره به زمستون تبدیل کنه!  اما زهی خیال باطل!  

             بارش برف تهران 

القصه دیشب که دوستم را دوباره دیدم، با خنده گفتم: هان چه خبر؟ چکار کردی؟!  گفت: بابا! با این راهنمایی و کارشناسی تو که، حسابی دخلم دراومد  و بیچاره شدم  از بس که فرشها را دوباره و دوباره شستم تا سیاهی های ریخته شده ی بارون رو، از روی اونا دوباره شستمش!

از این موضوع  سریع بگذرم که اصلا به نفع من نبود و نیست.

ده پانزده روز قبل موقع تمیز کردن مغازه یا همون فنگ شویی که خودتون درجریانش هستید، متوجه شدم که یک قمری ( یاکریم ) فضای تنگ و باریک بین دریچه ورودی کانال کولر، با کولر مغازه رو جای مناسبی برای لونه سازی خودش تشخیص داده و توی اونجا لونه ساخته و تخم هم گذاشته و روی اونا نشسته.  هر روز موقع باز و بست کردن مغازه می بینمش.  اما نمی دانستم چند روز از تخم گذاشتن یاکریم باید بگذره تا تخمهاش جوجه شه.  پریروز با افتادن پوست تخم ها روی زمین جلوی مغازه، متوجه شدم که جوجه ها، سر از تخم درآورده اند.  الان به فکرم رسید با توجه به سردی هوا برم و مقداری ارزن براشون بخرم و شبها، توی پیاده رو، پای لونه شان بریزم تا صبح زود، پدر و مادر جوجه ها بتونند با خوردن اونا به راحتی، شکم جوجه ها رو سیر کنند.  تو همین حین فکر جالبی به سرم زد  که چطوره قدری گندم و ماش و شاید کمی تخم شاهی و کوزه هم بخرم و برای سفره ی هفت سین امسال، به جای خرید سبزه، خودم سبزه سبز کنم!  چندین سال قبل، درست وقتی که کلی برای سفره ی هفت سین و پختن سمنو سبزه سبز کردم ، دو سه روز مونده به عید پدرخانمم فوت کرد از همون موقع، اینکار به دل همسرم بد اومده و از اون به بعد، مرا از انجام اینکار منع کرده اما اینبار می خوام قایمکی و یواشکی هم که شده اینکار رو انجام بدم  بالاخره یه روز که باید از این عقیده غلط دست بکشه یا نه؟!

به هر حال این فکر بهانه ای شد، برای یک پیشنهاد و فراخوان وبلاگی

                       سبزه گندم 

بله می خواستم پیشنهاد کنم که اگر موافقید امسال یک مسابقه ی وبلاگی برای سبز کردن سبزه و چیدن سفره ی هفت سین راه بندازیم   و همگی در یک اقدام هماهنگ ضمن زدن پس گردنی جانانه به ننه سرما و کسانی که گرما و نشاط را از خانه و زندگی ما دزدیده اند خودمان به فکر بیفتیم و شادابی و طراوت را به خونه هامون و به تبع آن به وبلاگهای خودمون برگردانیم  مطمئنا توی سلامت روح و روان هر ببیننده ای موثره و تو شادابی وبلاگستان هم قطعا بی تاثیر نیست

حــــالا هر کس با این فراخوان وبلاگی موافقه  دســــتها و پاهاشو بــــلــــنــــد کـــــنـــــه  و برای شروع فکر می کنم که بد نباشه که هرکی یه مطلبی در این مورد بنویسه و لینکش رو بگذاره تا اسمش توی این فراخوان ثبت بشه.  یا چمدونم، هر نظر، طرح یا پیشنهادی که داشته باشید خوشحال میشم بشنویم.  خلاصه اش اینکه تا عید دیگه خبر بد و غم و غصه رو می خایم بریزیم دور و همین برنامه رو دنبال کنیم  

.... 

پ ن ۱

این متن رو بنا بود ساعت هشت صبح پست کنم اما از من به شما نصیحت که برای نوشتن مطلب از آفیس ورد استفاده کنید. چون من همین مطلب را یکبار توی میز کار وبلاگم نوشتم و همه اش موقع ارسال پرید و الان مجبور شدم که دوباره بنویسمش!

بار دوم هم که خواستم مطلب رو بفرستم! چون برق رفت و من که با لپ تاپم می نوشتم، واقعا شانس آوردم که باطری لپ تاب اجازه نداد که کامپیوتر ناغافل خاموش بشه. و سیوش کردم تا ببینم که برق کی دلش می خواد بیاد!

بالاخره برق ساعت دوازده اومد و من توی این فاصله چون برق نداشتیم و در پارکینگ هم باز نشد بالاجبار پای پیاده راه افتادم و زیر بارش برف رفتم و بعد از کلی جستجو کردن، بالاخره تخم شاهی و گندم و ارزن و باقالی و منداب و خورفه و پنبه و تنظیف خریدم و فعلا نتونستم کوزه گیر بیارم، اما امروز هر طور شده کوزه هم خواهم خرید! خلاصه که حسابی الان مشغول شدم و عکسها و خبرهایی هم دارم که ان شاءالله تا غروب براتون زیر همین مطلب و بطور پی نوشت می گذارم. 

پ ن 2

اینم عکس یاکریم که با جوجه هاش برام مهمون اومده

لانه ی یاکریم یا قمری 

کسانیکه تا به حال خودشون سبزه درست نکردند می توانند از اینجا و یا جاهای دیگه، اینکارو یاد بگیرند یا اینکه ایده بگیرند 

  

پ ن 3 

برای یاد گرفتن سبز کردن ترتیزک یا شاهی روی کوزه به اینجا و اینجا یک نگاهی بکنید.

نظرات 38 + ارسال نظر
اشکان - غریبه سابق چهارشنبه 23 اسفند 1391 ساعت 11:28 http://ashteroh.blogspot.com/

سلام جناب ِستاریان
اسده ی جالبیه
سال ِ نو ی ِشما پیشاپیش مبارک
همیشه شاد باشید

سلام آقا اشکان.
حال احوال؟ خوبی شما؟
ممنون که سرزدی و سال نو بر شما هم مبارک ان شاءالله

سلام دلاور ممنون که سنتها را حفظ می کنی وبه انها بها می دهی یادش به خیر جزیره مجنون بودیم برای هفت سین2تا سین کم داشتیم مجبور شدیم از سجاده وسرنیزه استفده کردیم وسیرهم از داخل خیارشور برداشتیم.وخلاصه توخط مقدم هم ما به این مهم اهمیت می دادیم.پیشاپیش سال نو بر شما مبارک جات سبز ما ایام تعطیلات در مشهد مقدس هستیم ونایب الزیاره ایم

سلام حاجی خیلی مخلصم
راستش این چند روز، پیش شما آفتابی نشدم، چون پیش خودم گفتم شاید از نوشته ام خوشت نیاد!
با چیزهایی که گفتی، چه روزهایی یادم افتاد! یکبار نزدیکای عید به مادرم گفتم دلم بدجور هوای جبهه کرده، تعطیلات عیدیه اجازه میدی برم؟! گفت دید و بازدید و این حرفها چی میشه؟! حلاصه راضی اش کردم و رفتم. جای شما خالی، که چه عید باصفایی شد. با بچه های جبهه و بچه محلهایی که اونجا جمع بودند، حسابی حال کردیم و خوش گذشت و یک سفره ی هفت سین جنگی هم مثل مال شما درست کردیم و شیرینی و اجیل و این حرفها گرفتیم و صفا!
هععععی! اینهایی که به بچه های جانباز ما نمی رسند ندیدند اونروز ها رو والا اینطوری بی مرام نبودند.
بگذریم بابا، اینها گوشهاشون بسته است!
بغضم رو ترکوندی که!! دلم پرکشید به صحن و سرای امام رضا. خیلی دلم هوای مشهد رو کرد. اگر یادی هم از من روسیاه بکنی که یک دنیا ازت ممنون میشم.
سفر بی خطر و پر از خاطره باشه برای شما و خونواده
عید بر شما هم پیشاپیش مبارک باشه حاجی
یاعلی و خدا بهمراهت.

مریم شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 17:58

آقای ستاریان دعوت هستید به " فراخوان وبلاگی سبز کردن سبزه برای آوردن بهار "
راستی چه معنی داره از کلمه ی بهار برای فراخوان استفاده کردید و همسو و همنوا با منحرفین شدید ؟!

من از وبلاگهای بروز شده بلاگفا فهمیدم که مطلب جدید گذاشتید و کامنت گذاشتم و وقتی مطلب جدیدم رو گذاشتم دیدم که برای من کامنت گذاشتید. اما نفهمیدم که زحمت مسابقه را هم با توجه به درخواستم قبول کردید یا نه؟!
اگر اینطوری است مطلبم رو حذف کنم

جریان انحرافی اصلا وجود نداره. اصولگراها با علم کردنش می خوان همه چیزو بندازن گردن اون

مریم شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 15:04

شکلکهایی که گذاشته بودید رو دیدم بیشتر از همه ذوق شکلک گل رو کردم اما خب نشد که بشه !
دستتون درد نکنه همینا هم خیلی خوبه

پس شما شاهد هستید که چقدر تلاش کردم و ثابت شد همیشه هم شعار" ما می توانیم " درست نیست!

کوثر شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 14:50



شکلکعقده ای=شکلک عقده ای

کوثر شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 14:49

ایشششششششششششششششش بعضیهاش نصفه اومده
از بس این وبتون مارو تو شکلکعقده ای کرده اینجور میشه ها

کوثر شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 14:47

[:S001:]


آخی یکم عقده هام خالی شد

کوثر شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 14:45

سلام عموجان
خداروشکر درستش کردین
یه ساعت پیش اومدم کامنت بذارم خودم وکشتمممم نمیشد
شکلکهاهم سر بسر ما میذاشتند
ولی همین قدش خوبه!این شکلکها برای اسکایه ولی بقیه بدرد اینجا نمیخورد وکامنتدونی خراب شده بود
ولی حالا متوجه شدین منظور من از تعداد کم شکلکها چی بود وخان عمو جان قاصدکم شکلکهاشون بیشترترتربود

سلام
بله متوجه شدم چه جورم آخه دو سه ساعت درگیرش شدم آخرم هیچی به هیچی

مریم شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 10:31

سلام
آفـــــــــــــــــــــــــــرین !
باورم نمی شه که به این راحتی شکلکها رو درست کردید ! باریکلا !
با اینکه اصلا دوست ندارم از جمعیت اخوان تعریف کنم اما این بار چاره ای نیست !
کلی کار ما رو راحت کردید(گاهی وقتا یک شکلک کار چند تا جمله رو انجام می ده مثلا این شکلک ...تنکس

سلام
تشویق شما باعث شد بگردم و تعداد بیشتری کد از جاهای دیگه پیدا کنم و بگذارم. شکلکهای آقای سامع رو هم گذاشته بودم. کلی شکلک داشتیم، اما کامنتدونی خراب شده بود

مریم شنبه 19 اسفند 1391 ساعت 01:15

سلام
- آقای ستاریان واقعا که !!!!
تعداد شکلکهای کامنت دونی شما 15 تاست
در حالی که تعداد شکلکهای کامنت دونی قاصدک 36 تا !

قاصدک به من گفت بیشتر شکلکها رو خودش دانلود کرده ( می دونید چرا ؟! بس که ما بهش به خاطر شکلکهای کج و کوله ی اسکای غر زدیم )
می خواید بهش بگم یه شما هم یاد بده این شکلکها رو دانلود کنید ؟

- راستی من کشفیدم که درست کردن سبزه با کوزه خیلی راحت تر از سبزه بشقابیه !

سلام
چه جالب؟!
باور کنید که الان تعداد شکلکهای کامنت را دیدم! فکر می کردم آنچه من تو قسمت مدیریت دارم را شماها هم دارید
پس اینجا هم یک امتیاز ویژه برای مدیران در نظر گرفتند.

اگر قاصدک تونسته من هم باید بتوانم. درستش می کنم. حالا می بی نید

اره بابا، خب شما فکر میکردی قراره غول چراغ جادو از کوزه دربیاریم. نه بابا! سبزه سبز کردن آاسونترین کار عیده

....
دیدید حالا! یکربع هم نشد که درستش کردم!
مساوات برقرار باید گردد!

مهدی نادری نژاد جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 23:05 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب ستاریان
توجه کردید که تمام تابلوهای سطح شهر تهران نامی از واژه بهار نیست؟! کاشف به عمل امد که جناب شهردار دستور فرمودند نامی از واژه بهار نباشد و بجای آن از واژه نوروز استفاده شود. آن هم بخاطر به کاربردن واژه زنده باد بهار توسط رئیس جمهور

سلام
مصادره به مطلوب کردن واژگان و از میان تهی کردن انها، و ناهنجار کردن اسامی بهنجار، کاری است که در طی این سالیان فراوان صورت گرفته. اصلا کدام واژه از واژگان ما و کدام اسم از اسامی از دستبرد اینان در امان مانده؟!

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 21:53

میگما پس آتیش سوزوندن من تو باشگاه به شما رفته!!!

خب من ورژن بالاتری از شما هستم چون غیر از باشگاه جاهای دیگه هم آتیش می سوزندم

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 21:37

جام=جان

جام=جان؟!!!

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 21:36

سلام مجدد
بله شکلکهارو شمردم
وب عموجان اوه نه ببخشین خان عموجام قاصدکم وسمانه جون شلکهاش بیشترتره
آخی داداشمم اینجاست وامشب داره میره باز
راستی شما با نوشتن اون شعر تو وبم نفر سوم بودین که برام فرستاده

سلام
پس واجب شد برم وبلاگ قاصدک رو دوباره سر این موضوع شخم بزنم ببینم موضوع از چه قراره آخه؟!
اون شعر خب با موضوع وبلاگ شما هماهنگ بوده و این اس هم تازه پخش شده همه دیدن کجا بهتر از وبلاگ شما برای خرج کردنش

......
رفتم وبلاگ عمو قاصدک و کل شکلکهاش ایناست:


و اینم شکلکهای اینجا:


حالا شرکت کننده های محترم و محترمه قضاوت کنید که خان عمو جان قاصدک، شکلکش بیشتر یا این بنده ی حقیر!

مهرداد جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 21:01 http://liveforlove.blogfa.com

عرض سلام مجدد
بله تهران بودم و فردا هم میرم باز ولی قراره تقسیم بشیم دوباره.
الان اقدسیه هستیم. ولی فکر کنم یکی دو روز دیگه فقط اونجا باشم.
شماره تلفنم رو خصوصی میذارم. اگه فرصت شد و بیشتر تهران بودم چشم حتما :)

سلام اقا مهرداد
خب به سلامتی ان شاءالله
شماره تلفن شما رو دیدم و اما گوشیم باطری نداره و کم مونده خاموش بشه. الانم دیر شده و فردا تماس می گیرم به امید خدا.

سلمان محمدی جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 17:53 http://salmanmohammadi2.blogsky.com/

سلام. ما شاء الله شما با این همه حال و حوصله و انرژی که دارید، پیر نخواهید شد.
خوش به حال تان!
من اصلا از این حالها ندارم. خانمم یا سبزه فروشها اگر سبزه نگذارند، من کارم زار است.
واقعا خوش به حال شما و خانم تان که همچه شوهر بادل و دماغی دارد!

سلام
حالا کجاشو دیدی آقا سلمان؟!
من یکی دو سال قبل رسما هر جا وارد می شدم کوچیک و بزرگ جیغ و هورا می کشیدند! بس که اتیش می سوزوندم

بابا! یک مشت گندم خیس کردن که دیگه کاری نداره اقا سلمان!
همچی میگی که انگار رفتم قله ی قاف!
خدا وکیلی بیا امسال درست کن ببین چه حالی میده

ریحانه جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 17:08 http://chadormeshki.blogfa.com

لینکتون خیلی مفید بود ممنون
شاید باعث بشه من امسال برای اولین بار سبزه بکارم

سلام
بله آدم با دیدنش انگیزه پیدا می کنه
پس روی شما هم حساب می کنیم

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 16:55

میگما عموجان چرا شکلکهای کامنتدونی شما از بقیه اسکایی ها کمتره؟؟؟

شما مگه رفتی شکلکها رو شمارش کردی؟ از شکلکهای کجا کمتره؟!

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 13:07

تعداد کامنتا ۱۹ تاست وتعدادی که نشون میده بیستتتتتتتتتتتتت
اینم برا محکم کاری

حساب نیست! قبلی بیست بود و شما با ۱ ۲ ۳ حرومش کردی

کوثر جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 13:06

۱ ۲ ۳ امتحان میکنیم

آهان این مدل جدیده؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد