ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
روز یکشنبه دوستی که هر روز به من سر می زنه، پرسید که: ببینم تو خبر داری اوضاع جوی توی چند روز آینده چطوریه؟ من بلافاصله کارشناس هواشناسی شدم
و با به نگاه مختصر به اینجا چون اثری از بارش طی روزهای آتی ندیدم و دمای هوا هم پانزده شانزده درجه روی صفر بود به اون گفتم تا سه شنبه چهار شنبه بارون نخواهیم داشت!!
اما آخرای روز دوشنبه بارون مختصری اومد
و دیروز هم به تناوب، باران
و رگبار
زد و دست آخرم تگرگ مفصلی
بارید و امروز هم که برف شروع به باریدن کرده و بارش همچنان هم ادامه داره!
برودت هوام که رسیده به منفی دو درجه زیر صفر!!
انگار که ننه سرما تازه از خواب بیدار شده و می خواد یک حالگیری اساسی راه بندازه و داره جبران کم کاری های خودشو می کنه!
شاید می خواد بهار ما رو که یک هفته ده روزی هست، ناغافل و بی سرو صدا اومده، دوباره به زمستون تبدیل کنه!
اما زهی خیال باطل!
القصه دیشب که دوستم را دوباره دیدم، با خنده گفتم: هان چه خبر؟ چکار کردی؟! گفت: بابا! با این راهنمایی و کارشناسی تو که، حسابی دخلم دراومد
و بیچاره شدم
از بس که فرشها را دوباره و دوباره شستم تا سیاهی های ریخته شده ی بارون رو، از روی اونا دوباره شستمش!
از این موضوع سریع بگذرم که اصلا به نفع من نبود و نیست.
ده پانزده روز قبل موقع تمیز کردن مغازه یا همون فنگ شویی که خودتون درجریانش هستید، متوجه شدم که یک قمری ( یاکریم ) فضای تنگ و باریک بین دریچه ورودی کانال کولر، با کولر مغازه رو جای مناسبی برای لونه سازی خودش تشخیص داده و توی اونجا لونه ساخته و تخم هم گذاشته و روی اونا نشسته. هر روز موقع باز و بست کردن مغازه می بینمش.
اما نمی دانستم چند روز از تخم گذاشتن یاکریم باید بگذره تا تخمهاش جوجه شه.
پریروز با افتادن پوست تخم ها روی زمین جلوی مغازه، متوجه شدم که جوجه ها، سر از تخم درآورده اند.
الان به فکرم رسید با توجه به سردی هوا برم و مقداری ارزن براشون بخرم و شبها، توی پیاده رو، پای لونه شان بریزم تا صبح زود، پدر و مادر جوجه ها بتونند با خوردن اونا به راحتی، شکم جوجه ها رو سیر کنند.
تو همین حین فکر جالبی به سرم زد
که چطوره قدری گندم و ماش و شاید کمی تخم شاهی و کوزه هم بخرم و برای سفره ی هفت سین امسال، به جای خرید سبزه، خودم سبزه سبز کنم!
چندین سال قبل، درست وقتی که کلی برای سفره ی هفت سین و پختن سمنو سبزه سبز کردم ، دو سه روز مونده به عید پدرخانمم فوت کرد
از همون موقع، اینکار به دل همسرم بد اومده و از اون به بعد، مرا از انجام اینکار منع کرده
اما اینبار می خوام قایمکی و یواشکی هم که شده اینکار رو انجام بدم
بالاخره یه روز که باید از این عقیده غلط دست بکشه یا نه؟!
به هر حال این فکر بهانه ای شد، برای یک پیشنهاد و فراخوان وبلاگی.
بله می خواستم پیشنهاد کنم که اگر موافقید امسال یک مسابقه ی وبلاگی برای سبز کردن سبزه و چیدن سفره ی هفت سین راه بندازیم و همگی در یک اقدام هماهنگ ضمن زدن پس گردنی جانانه به ننه سرما
و کسانی که گرما و نشاط را از خانه و زندگی ما دزدیده اند
خودمان به فکر بیفتیم و شادابی و طراوت را به خونه هامون و به تبع آن به وبلاگهای خودمون برگردانیم
مطمئنا توی سلامت روح و روان هر ببیننده ای موثره و تو شادابی وبلاگستان هم قطعا بی تاثیر نیست
حــــالا هر کس با این فراخوان وبلاگی موافقه دســــتها و پاهاشو بــــلــــنــــد کـــــنـــــه
و برای شروع فکر می کنم که بد نباشه که هرکی یه مطلبی در این مورد بنویسه و لینکش رو بگذاره تا اسمش توی این فراخوان ثبت بشه.
یا چمدونم، هر نظر، طرح یا پیشنهادی که داشته باشید خوشحال میشم بشنویم.
خلاصه اش اینکه تا عید دیگه خبر بد و غم و غصه رو می خایم بریزیم دور و همین برنامه رو دنبال کنیم
....
پ ن ۱
این متن رو بنا بود ساعت هشت صبح پست کنم اما از من به شما نصیحت که برای نوشتن مطلب از آفیس ورد استفاده کنید. چون من همین مطلب را یکبار توی میز کار وبلاگم نوشتم و همه اش موقع ارسال پرید و الان مجبور شدم که دوباره بنویسمش!
بار دوم هم که خواستم مطلب رو بفرستم! چون برق رفت و من که با لپ تاپم می نوشتم، واقعا شانس آوردم که باطری لپ تاب اجازه نداد که کامپیوتر ناغافل خاموش بشه. و سیوش کردم تا ببینم که برق کی دلش می خواد بیاد!
بالاخره برق ساعت دوازده اومد و من توی این فاصله چون برق نداشتیم و در پارکینگ هم باز نشد بالاجبار پای پیاده راه افتادم و زیر بارش برف رفتم و بعد از کلی جستجو کردن، بالاخره تخم شاهی و گندم و ارزن و باقالی و منداب و خورفه و پنبه و تنظیف خریدم و فعلا نتونستم کوزه گیر بیارم، اما امروز هر طور شده کوزه هم خواهم خرید! خلاصه که حسابی الان مشغول شدم و عکسها و خبرهایی هم دارم که ان شاءالله تا غروب براتون زیر همین مطلب و بطور پی نوشت می گذارم.
پ ن 2
اینم عکس یاکریم که با جوجه هاش برام مهمون اومده
کسانیکه تا به حال خودشون سبزه درست نکردند می توانند از اینجا و یا جاهای دیگه، اینکارو یاد بگیرند یا اینکه ایده بگیرند
پ ن 3
برای یاد گرفتن سبز کردن ترتیزک یا شاهی روی کوزه به اینجا و اینجا یک نگاهی بکنید.
درود بسیار بر داداش مصطفی عزیز
بسیار جالب و زیبا بود این فراخوان شما
ای کاش ما هم بتوانیم کاری بکنیم درجهت
فراهم شدن موجبات شادی و خنده
ان شاالله اگر فر صتی دست دهد .
درضمن آقا مواظب گربه های محل باشید
و ارزن را در محل مناسبی قراردهید .
حالا کی جوجه طلب کرد ما فقط گفتیم حساب را نگه داریم
والا که وقط بسیار است ازقدیم گفته اند جوجه را آخر پاییز
می شمارند انشاالله کی تا اون موقع هیاتی خدمت می رسیم
سلام بر داداش شنگ


کاری در جهت موجبات خنده و شادی!
ان شاءالله که فرصت کنید و ببینیم چطوری؟!
از این یاکریمها تنبل تر خودشونن اما بلدند درست سر ثانیه چطور فرار کنند
جوجه را هروقت شما بفرمایی من درخدمتم. اول پاییز. آخر زمستون ده سال دیگه و ...
سلام عموجان
چرا اسکای باز نمیشد؟؟؟
سلام
ناهار خونه ی داداشم بودم و تازه رسیدم و از همه جا بی خبر! دیشب هم یکی دو ساعت باز نمی شد!
والا من بی تقصیرم
استاد هواشناس بی زحمت ط.ن.ب سبزه ها را برای من کنار بگذارید.چون امثال می خواهم کاری کنم کارستان...البته اگر وقتش پیدا شود
سلام

به قول مریم خانوم این خط ــــــــــ و اینم نشون +
استاد هواشناس!!
آهان جناب مهندس با اطمینان خاطر و روحیه ی بسیار بالا و با اعتماد به نفس کامل اعلام آمادگی کردند. اما می بی نیم
سلام


منم حاضر
.
ما مشهدی ها می گوییم "موسی کو تقی" به این قُمری
و
تا بوده عدس و گندم سبز نموده بیدیم تا ببینیم امسال چه خواهد شد با این برف و سرما
.
درباره مطلب و شرح به گمونم توضیحات گرامی همشهری - سهیل خان- که البته مریم بانو زحمت نشرش را کشیده بیدند برایتان کافیست دیگر نه
.
برقرار بمانید و سبز
سلام

آهان یک حریف قدر دیگه اضافه شد! قابل توجه شرکت کنندگان محترم و محترمه
انگار برای " یاکریم " بیچاره هر کس هر طور دلش خواسته براش اسم گذاشته "موسی کو تقی" "قمری" " فاخته " دیگه نبود؟!
بله توضیح مبسوط و خوبی بود
ممنون
سلاممممممممم
آجی؟
میگمااااااا تهران منتظر بود من برم بعد برف بیاد؟؟؟؟؟؟





آخی خواهر من چه فداکارانه شماره 13 رو به خودش اختصاص داده
یعنی از این فداکاری من این شکلی شدم الان
خب خوبین بزرگوار؟
ولی جایی که پادگان ما هست که توی این یک هفته هوا عاااالی بود
ما اقدسیه هستیم. نزدیک دوتا کوه خیلی خوشگل که دورتادور قله کوه رو ابر میگیره و روی قله اش برف میشینه و کلی خوشگل تر میشه.
راستی اون هواشناسیتون منو کشته
این پرنده یا کریم هم چندتا اسم داره فکر کنم
ما اصفهانی ها بهش میگیم فاخته که عوام معمولا بهش میگن پاختر
قمری هم شنیدم که بقیه شهرا میگن. و خب یا کریم هم که هست
پرنده با حالیه. چندباری توی خونه قدیمی ما بچه گذاشت.
مامانم میگفت وقتی بچه هاشون بزرگ بشن پرنده برامون دعا میکنه و میریم مشهد. خب هر بار هم میرفتیم مشهد بعدش.
در مورد سبزه هم شرمنده توی پادگان شدنی نیست
یعنی ها این شکلک های بلاگ اسکای منو کشته
به به! ســـــــــــــــــــــــــــــــــلام آقا مهرداد



اما راستش نمی دونستم که فاخته همین یاکریم خودمونه

چطوری آقا. رسیدن بخیر
یله سیزده مبارکشون باشه
پس تهران بودید؟! فکر کردم انتقالی گرفتید به اصفهان!
اما خب همین دیگه، چون شما از تهران رفتی این بلا سرمون اومد
حالا ایشالا اومدید تهرا خبرم کنید ببینیم همدیگرو
انگار همه با یاکریم یک خاطره دارند الا من!
آقا بالاخره خانواده که عید میگیرند و سبزه و هفت سین هم برقراره! عکسای همونا هم از شما قبوله، اگر شب عید پیش خانواده باشید
به کسی نگید ها! شکلکهای اینجا واقعا واقعا بیخوده
سبذ=سبد

چهاروش=چهارگوش
دودور= و دور
راستی این سبزه روی سبذ پلاستیکی ومامانم پارسال درست کرد خیلی قشنگ شد
بنظر من بجای پنبه میشه از خاک اره هم استفاده کرد البته در ظرفی که گود باشه مثل سبذ حصیری
البته بگما من این تنظیف روی کوزه رو ده سال پیش کشف کردماااااا
یه تیکه چهاروش ازش ببرین دودور کوزه بدوزین
اگه میخواین از کوزه استفاده کنین البته
اینطوری نمی شه و همه ی این تجربیات رو باید عملی نشون بدید
راستی ممنون از احوالپرسیتون
الحمدلله مادر خوب بودند وامروز خیلی از کارها انجام شد
خیلی خسته ام ولی دیدن لبخند رضایت مادر همه ی خستگیهارو رفع میکنه
شکر خدا و الحمدلله
بله همینطوره و شما هم خسته نباشید ان شاءالله
چند سال پیش یه یاکریم اومد توی بالکن ما تخم گذاشت جوجه هاش مثل یه تیکه پشم بودند
بزرگ شدنشون وهر روز میدیم
یه روزهم بهشون پرواز یاد داد وباهم رفتند
دیدن زندگی حیوانات هر چی که باشن لذت بخشه
سلام مجدد عموجان



شبتون بخیر وشادی
راستش من هر سال خودم سبزه سبز میکنم وبه کوزه شاهی میاندازم
از قدیمیترها شنیده بودم بیاد جوراب به کوزه بکشیم ولی تجربه ای که من داشتم برای لیز نخوردن شاهیها از روسی کوزه استفاده از پارچه ی کرباس بود(همون تنظیف)اینجور هم یکم دیرتر رشد میکنند وزود بلند وزشت نمیشن هم پارچه آب وبخودش میگیره وسبزه تپل مپل وقشنگ میشه
عموشما که میدونین من با این سیستم نمیتونم عکس سبزه مو بذارم
همش تقصیر شماست
عوضش از دست وپنجه ی دوستان عزیز وهنرمندم کلی کیفففففف میکنم
سلام و شب به خیر
حالا اگرم مشکلی داره شما با کامپیوتر در و همسایه ای، یا فک و فامیلی و یا از کافی نتی چیزی دو تا عکس نمی تونی آ پلود کنی؟!
مادر من هم همیشه چند لایه جوراب زنانه می کشید هم خیس می موندند و هم به قول شما از روی کوزه لیز نمی خوردند.
من که بالاخره کوزه گیر نیاوردم و چون غروبی تخم شاهی و بقیه ی بدرها رو خیس کردم بودم مجبور شدم از مغازه که اومدم با کمک دخترم با یونولیت یک شکلی درست کنم و کار رو تموم کنم.
چرا نمی شه؟!
خب ما هم می خوایم هنر شما رو ببینیم و کیف کنیم. پس از زیر سنگم شده یکی دوتا عکس باید بگذارید
- ممنون برای عکس یاکریم ...یاکریمها واقعا پرنده های زیبایی هستند


چه خبره که می خواید شونصد جور سبزه سبز کنید ؟! اونم تو کوزه !
- کامنتهایی رو که دوست دارم یک جایی برای خودم قایمشون می کنم !
- بعضی کارها هر چقدر هم تکراری باشند باز نو و تازه اند. یکیش همین سبزه سبز کردنه .
- من که از همین الان می دونم شما برنده اید خودتون گفتید اگه چوب خشک هم بکارم سبز می شه ! ببم جان یک کم هوای ما تازه کارها رو داشته باشید
نه بابا! من برای اینکه تویدل شما رو خالی کنم یک چیزی گفتم.


راستش هدفم این هست که سنت ها زنده بشه و هم اینکه حالا با سبز کردن گندم، عدس، ماش، یا هر چیزی که سبز می کنیم، از کسالت و دلمردگی بیرون بیاییم. برای عید هفت سینی تهیه کنیم و عکسی بگیریم و این عکس رو به مشارکت بگذاریم و خلاصه یک حرکت حمعی بکنیم و ببینیم اصلا اینکار میشه یا نه؟!
مهم اون هفت سین آخره که همگی بالاخره یک طوری می چینیمش اما چه بهتر که اینکارو تو معرض دید خانواده و دوستانمون بکنیم
راستی مریم خانوم با توجه به ارتباطات زیادی که شما و کوثر خانوم با وبلاگها دارید، بنظرم حتما بهتر از من بتونید این قضیه رو به سرانجام برسونید ها! نظرتون چیه؟!
این کامنت رو پارسال آقا سهیل تو وبلاگ بزرگ عزیز گذاشتند :
آقا از دیروز که من این متن شما و بخصوص شماره پنج را خواندم . این ذهن پریشان ما تراوشاتی ایراد فرمودند. میگم نگاه کنید ایرانیان باستان و گذشتگان این مرز و بوم چقدر با طبیعت مانوس و چقدر از راز و رمز آن با خبر بوده و از خیلی از اطلاعات و معلوماتی که الان به صورت درسهایی در دانشگاهها به ما داده می شود با خبر و آگاه بوده اند . نمونه اش همین سبزه انداختن . اگر ذهنم یاری کند و اگر قلمم توانایی بیان افکارم را داشته باشد میخواهم درموردش صحبتی داشته باشم . حتما از دوران دانشجویی خوب به یاد دارید که برای اینکه بذری جوانه بزند باید رطوبت به میزان لازم در اطرافش باشد تا باعث شود انزیم های آن فعال شده تا مواد ذخیره شده فشرده شده در بذر آزاد شود و مواد و ترکیبات لازم برای رشد جوانه بوجود بیاید . مهمترین اصل در اینجا رطوبت و آب هستش . که باعث ازاد شدن آنزیمها و مواد موجود در بذر می شود .خب این مرحله را ما در سبزه سبز نمودن با قرار دادن دانه ها(بذرها) در آب به مدت یک تا دو روز به خوبی انجام می دهیم . به عبارتی کاری را که در خاک و در طبیعت شاید به مدت پنج تا یکهفته صورت میگیرد ما در اینجا در این یکی دو سه روزه انجام میدهیم . بعد بذر جوانه می زند . اولین قسمتی که از بذر خارج می شود ریشه است . ریشه به جهت دریافت مواد غذایی و آب و همچنین به جهت استقرار و استحکام بذر در گیاه ، اولین قسمتی از بذر است که از آن خارج می شود . برای رشد ریشه به تاریکی نیاز است . ریشه در تاریکی رشد و نمو بیشتر و بهتری دارد . خب ما هم در سبزه انداختن بعد از خیس نمودن بذرها بر روی آنها پارچه نمدار می اندازیم . یعنی محیطی مرطوب و تاریک برایشان فراهم می کنیم تا رشد ریشه سریعتر و بهتر انجام شود .
بعد از دو سه روز که از رشد ریشه گذشت ، ساقه و برگهای کوچک گیاه شروع به رشد می کنند . این قسمت از بذر بر عکس ریشه ، احتیاج به نور دارد . میخواهد هوا و نور از محیط بگیرد و شروع به ساختن مواد غذایی برای خودش و ریشه کند و همچنین میخواهد رشد کند و قد برافرازد . در این مرحله است که ما باید پارچه را از روی گیاه برداریم . یعنی اجازه بدهیم که نور و هوا به گیاه کوچک در حال رشد برسد و همچنین سنگینی آن را کم کنیم تا رشد آن سریعتر و بهتر انجام وشود . از طرف دیگر با این کار رشد ریشه را هم کمی تا قسمتی کاهش می دهیم . خب باید اینگونه باشد . فضای کوچک ظرفهای سبزه و تراکم بیش از حد آنها به حدی نیست که اجازه بدهد ریشه ها رشد زیادی انجام بدهند و ما هم همین را میخواهیم . گیاهی که در این حالت رشد میکند یک گیاه تیتیش و نازک نارنجی هستش . این گیاه همانطور که در رشدش سریع عمل میکند برعکس در دوامش چندان قدرتی ندارد . این سبزه خاکی ندارد تا بتواند مستحکم باشد و مواد غذایی از آن جذب کند . و همچنین تراکم زیاد آن و فشردگی سبزه های سبز شده اجازه رشد آنچنانی ای به آن نمی دهد . این سبزه خیلی هنر کند تا سیزدهم پایدار باشد و بعد از آن حضور و وجودش هیچ نفعی ندارد .
و اینگونه است که ما به خوبی می توانیم اوج علم و دانش را در نیاکان این سرزمین کشف کنیم . اینکه آنان خیلی از علمی را که من خودم در دانشگاه آنها را خواندم با یک سبزه سبز نمودن سینه به سینه به نسل های این سرزمین منتقل نموده اند و شاید خیلی از مردم این سرزمین بدون اینکه خود از چگونگی و علت این اعمالشان با خبر باشند تنها بر اساس تجربه سبزه ها سبز نموده اند و طراوت و شادابی و خنده را بر لبان خویش و اطرافیانشان نشانده اند و شاد بوده اند و شادی افریده اند . برای مردمانی که لایق شادی هستند .
چه جالب و خیلی هم ممنون برای نقل این مطلب
شما از کجا به این فوریت هرچیزی رو بلافاصله پیدا می کنید و همونجا که باید، می گذارید؟
برای من هم جالب بود که هیچ کدوم از این چیزها رو نخونده بودم اما همیشه هم درست انجامش داده ام مثل همین که آقا سهیل هم نوشته " این سبزه خیلی هنر کند تا سیزدهم پایدار باشد و بعد از آن حضور و وجودش هیچ نفعی ندارد ." همون که قبلا به شما گفتم
یادم رفت بگم : قرار بود من هفته ی پیش فرشها رو بدم بشورند همسرم گفت بذار هفته ی دیگه !
اینم از هفته ی دیگه !
حالا چه کارررررررررررررررررررررر کنم ؟
ما هر سال این تجربه رو داریم و می دونیم که پانزده اسفند به بعد تازه هوا سرد می شه. برای همین غافلگیر نمی شیم
اما نگران نباشید هوا چند روز دیگه خوب میشه
حتما همسر گرامی هم مثل من به سایت هواشناسی مراجعه کرده بوده
سلام

پارسال این جنبش وبلاگی رو بزرگ عزیز راه انداخت
راستشو بخواید من هیچ وقت سبزه درست نکرده بودم اما وقتی دیدم بزرگ عزیز تو اون ور دنیا به فکر سبزه درست کردنه ، به رگ غیرتم برخورد و منم عدس سبز کردم .
چون آقا سهیل و بزرگ عزیز هر دو مهندس کشاورزی اند من تا می تونستم از تجربیات گران سنگشون استفاده کردم .
نزدیک عید هم که شد عکس سبزه م رو گذاشتم و کلی مورد تشویق قرار گرفتم !
سبزه م خیلی خوب شده بود فکر می کنم عکسش تو وبلاگم باشه اگه نباشه دوباره می ذارمش ولی .... نمی دونم چرا دو سه روز مونده به سیزده به در ، شل و ول شد و نصفش پلاسیده و خشک شد ! ...گمون کردم خودم چشمش کردم !
و اما یا کریم ! (جالبه که من در باره ی همه چی پست زدم ) روزی که تو وبلاگم نوشتم دیگه نمی تونم تو بالکن خونه مون برم چون یک یاکریم تخم گذاشته همه گفتد : به به ! یاکریم آمد داره !
راستی من حوصله ی کوزه و تخم شاهی و ترتیزک رو ندارم . تو خونه مون عدس داریم برای همین عدس سبز می کنم خووووووووووووفه ؟
سلام





چه جالب! فکر می کردم که احتمالا قبلا اینکار شده باشه، اما نه توی این نزدیکی ها و بین دوستان خودم
فکر کردم کار نو و تازه ای رو پیشنهاد دادم
اما خب بدم نیست و با یک عده سابقه دار مسابقه هیجانش بیشتر تر میشه
اوه اوه پس بعضی از رقبا مهندس کشاورزی هستند؟
خب سبزه ی عید همین که به سیزده بدر برسه کارش تموم میشه و عمرش به پایان می رسه دیگه
اهان یادم افتاد که از یاکریم پریشب عکس گرفتم و قرار بود بگذارمش. الان میگذارمش توی پی نوشت.
دیگه مسابقه است و هر گلی زدید به سر خودتون زدید. من که چند جور سبزه می خوام سبز کنم. بعدا نگید چرا نگفتی ها؟!
منداب و خورفه تابحال سبز نکرده بودم و عطاری برای اولین بار بود که بهم معرفی کرد. منم جستجو کردم و طرز سبز کردنش رو یاد گرفتم.
سلام
کار بسیار خوبی میکنی ولی اگر اینبار اتفاقی افتاد خودم میام همه چیزو به خانواده میگم و جای سبزه هارو نشون میدم
سلام

خب شما خودت نمی خوای از این کارای خوب بکنی؟!
شما زحمت نکش. وقتی شروع کردم به شستن و خیسوندن و سینی ببر و بیار و این حرفها، حتا همسایه های چهار تا کوچه اون ورتر هم فهمیدند که دارم چکار می کنم
ولی خداییش کار قشنگیه بعدا مفصل خدمت میرسم.فعلا برم که مامانم کلی کارداره
خعععععلی خیلی کار قشنگی میشه البته اگه استقبال بشه.
حالا اینهمه مدال وکجا بذارم

فراخوان هم خوبه سبزه سبز کنیم مطلبم بذاریم دیگه؟؟؟
باید فکر کنیم وپیشنهادات جالب هم ارائه بدیم
عموچقدر کار سخت سخت ازما میخوای
خب منم همینو میگم دیگه

بله من که استارت زدم و منتظر شماها هستم
ببینم چکار می کنید دیگه
سلام وبازهممممممممم
ط
ن
ب
سلام و بهههههله بازم
مبارکه