تجدد مدرنیته نظرات مقالات گفت و گوها و نقدها

بسم الله الرحمن الرحیم

پیش از راه اندازی این وبلاگ من پیگیر بحثی بودم و به مقاله ی دراز دامنی رسیدم در این آدرس: 

http://www.porsojoo.com/fa/book/print/8368  

و همان زمان دوستانی را از طریق کامنت به خواندن آن دعوت کردم، امروز به دلایلی مجددا تصمیم گرفتم که برای علاقمندانی که آن را ندیده و نخوانده باشند، معرفی کنم. اینگونه مباحث شاید بتواند برای آن دسته از کسانیکه، خوانده یا نخوانده، دانسته یا نادانسته، به نظر و اعتقادی رسیده اند و هر مخالفتی با رای و نظر خود را نفهمی و نادانی و یا حتا عقل ستیزی می خوانند، به درنگ و تامل بیشتری وادارد.

مجموعه بحثهایی جمع آوری شده در خصوص مباحث مختلف و متنوع، از آرا و نظرات مختلف اندیشمندان ایرانی از نویسندگان صاحب نام و صاحب رای گرفته تا وبلاگ نویسانی که در مواجهه با این آرا و نظرات به ابراز رای و نظر پرداخته اند. این سلسله نوشتار بخشهای دیگری هم دارد که یکی از آنها بیش از چهارصد صفحه است و در صورتی که کسی علاقه مند باشد می تواند پیگیر شده و بخواند. من قسمت بسیار کوتاهی از این مباحث را انتخاب کردم از آقای مهدی جامع نویسنده ی وبلاگ سیبستان که به بحث تجدد و مدرنیته و پیش نیاز و لوازم آن در بومی سازی مدرنیسم سخن رانده است. این بحث از آن رو اهمیت دارد، که ما با کسانی مواجه هستیم که دارای طیف وسیعی از عقایدی هستند که گاه به شدت متضاد است و یک سرش را آنهایی تشکیل می دهند که می پندارند ما را راه گریزی جز تقلید محض از غرب از طریق وارد کردن همه ی ابزار و لوازم مدرنیته نیست. و در مقابل گروهی هم هستند که ما را به چشم پوشی کامل از آنچه مدرنیته خوانده می شود، فرا می خوانند. البته همانطور که گفتم نظرات بسیار متعدد و متنوعی در این خصوص مطرح شده و می شود و این بحث بدون کم شدن از شدت و حدتش سالیانی است که همچنان ادامه دارد و هر نظر و عقیده ای، با دلایل خاص خود سعی در مجاب کردن مخالفینش دارد. آنچه نقل می کنم را مطلعی برای ورود به این بحث بگیرید و دریچه ای که افق دید ما را به دنیایی پر از دلایل بسیار در تایید و رد نظرات متفاوت و متضاد و حتا متاقضی در خصوص مدرنیسم، می گشاید. آقای جامی در این مقاله که من قسمت کوتاهی از آن را نقل می کنم در پی نقد گفت و گویی از آقای ملکیان به اسم تجدد ایرانی بوده است.  

..... نگاه جامع
اهالی فلسفه اگر به "نگاه جامع" گرایش نداشته باشند و دنیا را تنها از چشم احکام انتزاعی بنگرند معمولا به مغالطه عظیمی دچار می شوند که ناشی از حذف عامل جامعه شناختی در بررسی پدیدارهای انسانی است. یک مثال روشن و کلاسیک در این زمینه مساله اسلام و قرآن است. از نظر تاریخی ثابت می شود که بازتاب اسلام و قرآن در جوامع گوناگون مسلمان یکسان نبوده است. اسلام ایرانی از اسلام مراکشی متمایز است، اسلام شیعی از اسلام سنی، اسلام بن لادنی از اسلام فلاطوری، اسلام عصر ما از اسلام عصر مشروطه و جدیدا به اذعان بعضی اهل نظر اسلام قوم از اسلام قم!
درست است که قرآن و اسلام یکی است. برای فیلسوف به اعتبار این "یکی" بودن شاید معنا نداشته باشد که از اسلام های مختلف سخن بگوییم اما واقعیت این است که اسلام و قرآن تا زمانی که روی کاغذند "معنا" ندارند.
درست وقتی که اسلام بر گروهی عرضه می شود یا قرآن را گروهی می پذیرند و می خوانند و می خواهند بر اساس آن عمل کنند است که اسلام آغاز می شود. "معنا"ی اجتماعی اسلام و قرآن از همین جا شکل می گیرد و تفاوتهای استنباط از این "واحد وحید" از همین جا سر می شود.
نگاه اجتماعی /انضمامی
همه مقولات و پدیدارهای انسانی چنین اند. یعنی هیچ اصل نظری یا مجموعه ارزشی نیست که بتوان آن را فارغ از نگاه جامعه شناختی رسیدگی کرد و سنجید. بنابرین تکیه صرف بر بحث نظری و انکار صور رنگارنگ پدیدارهای واحد نمی تواند از منظر عقلی قابل دفاع باشد و کار را به اصرار و لجاج و تنگ نظری هایی می کشد که گوینده سخنانی که آوردیم به آن در افتاده است.
برخلاف نظر گوینده، هم تجدد ژاپنی داریم و هم تجدد فرانسوی. حتی در آمریکا و کانادا هم که ظاهرا یک مجموعه واحد سیاسی اند تجدد در مناطق مختلف رنگهای مختلف دارد چنانکه آنچه در نیویورک می گذرد از آنچه در یوتا پذیرفته شده به طور محسوس متمایز است. در کانادا هم زندگی متجددانه مونترال با تورنتو تفاوت های آشکار در تاکیدها و ارزشها دارد. در همین اروپا تجدد انگلیسی بر عناصری از تجدد تکیه می کند که دقیقا همان نیست که در آلمان یا ایتالیا هست.....

ابتدای شروع بحث که از گفتگوی آقای ملکیان شروع شده و همینطور بقیه این متن را در آدرسی که در ابتدا دادم حتما بخوانید. 

پ ن  

قسمت ششم همین سلسله مباحث را هم می توانید اینجا بخوانید: 

http://www.porsojoo.info/fa/book/print/13276 

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد علی رضایی سه‌شنبه 11 مهر 1391 ساعت 11:20 http://khodashenasi.ir/post/author/471302

بسم الله الرحمن الرحیم کلما اوقدو نارا اطفئها الله والله متم نوره ولو کره الکافرون ...

به فضل الهی همه نقشه های ملحدین نقش بر آب خواهد شد

کوثر سه‌شنبه 11 مهر 1391 ساعت 07:56

سلام
راستش من فکر میکنم اینکه هر کسی سعی میکنه از قرآن تفسیری که دوست داره وبکنه ودر هایت انجامش بده میشه همین دوگانگی یا چند گانگی که میبینیم
قران آخرین کتابه !پس شامل کتابهای دیگه هم میشه!توی مسلمونها تفسیرهای گوناگونی از کتاب میشه وهر کس بنابه سواد والبته موقعیت هرجور بخواد بهش عمل میکنه!درصورتی که اگه خوب نگاه کنیم برخی از رفتارهای جوامع غربی براساس قرآنه!
همه چیز غرب بد نیست.این ماییم که بدنبال سو استفاده از فرهنگهای مختلفیم واگر به مذاقمان خوش نیامد مسلمان بودنمان را هم منکر میشویم.چنان که در جامه ی اکنون رو به قبله ایستادن ونماز خواندن بین جوونها کمرنگ وکمرنگ تر میشه

کوثر دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت 07:44

سلام بزرگوار
صبحتون بخیر وشادکامی
فعلا این حاضری ومدال نقره رو قبول داشته باشین تا بعدا خدمت برسم

شهید خرد یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 22:44 http://dinpajoohan.mihanblog.com/post/208

سلام

الان ما در یک تعارض بسیار جدی داریم دست و پا میزنیم

از سویی غرب با انهمه موفقیت و استحکام و پیشرفت و تمدن شدیدا چشم همه مان را می نوازد، در صدد صدور فرهنگ خاص خود به جامعه ی ماست

و از سوی دیگر سنت دین و فرهنگ جامعه ی ما که به هیچ عنوان ابش با تمدن اومانیستی غرب به یک جو نمیرود

اکنون این نسل امروزی جامعه ی ایرانی میان هر دوی اینها سرگردانند

اگر سنتی باشد طبیعتا برخی جایگاهها و برخی مزایا و فرصت ها را از دست خواهد داد و به برخی چیزها نیز متهم خواهد شد

همچنانکه اگر به تجدد روی اورد به نحوی دیگر همان بلاها سرش می اید

همین تعارض باعث میشود دوره ی ما را دوره ی گذر از سنت به مدرنیته بنامند

گمان نمیکنم به هیچ عنوان بتوان در برابر این اینده ی محتوم ایستاد و قد علم کرد
بهترین راه شاید برخورد معقول در ضمن شناسایی نقاط قوت و ضعف سنت و فرهنگ خود و همچنین غرب باشیم

ما گاهی در برخور با فرهنگ غرب یک قصد قربتی میکنیم و همه چیز را به یک دسته میرانیم

ما خیلی وقتا نمیدانیم باید از چه چیز غرب روی بگردانیم و از چه چیز ان استقبال کنیم

احساس میکنم حتی ال احمد هم در کتاب غربزدگی اش درست نتوانسته تشخیص دهد که باید با چه چیز غرب مبارزه کند

گاهی فکر میکنیم هرچه غرب میگوید ما یا باید عکسش را بگوییم یا انکه حرف دیگری بزنیم هرچند نادرست

الان ما برای حفظ موجودیت خودمون و گام برداشتن در مسیر موفقیت ناچار به برخی بازبینی ها در بینش و تعامل با غرب داریم

و تا این بینش و نگرش درست نشده همواره در همین دوران بلاتکلیفی خواهیم بود و این تناقض هر روز اوضاع روانی نسل امروزی با بحران بیشتری مواجه خواهد کرد.

سلام
بله کاملا درسته
از دکتر شریعتی خواندم و چه جالب و ماندگار گفته است که:
آفتاب من نه درمشرق است نه در مغرب.درمشرق نیست زیرا سالها است که ازطلوعش گذشته است.ازافق دور شده است.به اوج آسمان آمده است.درمغرب نیزنیست او اهل غروب نیست او خورشید بی غروب من است
و اقبال لاهوتی هم چه سوز و گدازی دارد از دست این وادادگان به غرب و دور شدگان از خودیت خود و این جا ماندن در نخوت و سستی
و هر دو وامدار سید جمال هستند بی شک!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد