بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز قبل سالگرد ۳ خرداد ۱۳۶۱و آزاد سازی خرمشهر بود.
به گزارش مهر، امروز وضع خرمشهر چنگی به دل نمیزند و اثری از آن هیبت و جلال در بزرگترین بندرگاه خاورمیانه در قبل از وقوع جنگ در شهر دیده نمیشود.
http://www.hamshahrionline.ir/news-171517.aspx
فارس
سید حسن نصرالله:
من قبل از پایان جنگ با برادران ایرانی تماس گرفتم و به آنها گفتم که ما می خواهیم ویرانی های این جنگ را بسازیم، چرا که دشمن در مورد نحوه تعامل مقاومت با شرایط انسانی و اجتماعی بعد از جنگ سخن می گوید، امام خامنه ای نیز با بخشش فراوان با این درخواست تعامل کرد و احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیز همین گونه برخورد کرد، کار به صورتی ادامه یافت که از همان روز اول توقف جنگ، کار بازسازی نیز آغاز شد
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13910223000002
جوان
دبیرکل حزبالله: همه نقاط اسرائیل در تیررس ماست
دبیر کل حزب الله لبنان با تقدیر از رهبری، ملت و دولت جمهوری اسلامی در بازسازی لبنان با اشاره به توانمندیهای جدید این حزب تصریح کرد که هر جایی از رژیم صهیونیستی در تیررس مقاومت است و پایان صهیونیستها فرارسیده است
http://javanonline.ir/vdch-qnkw23n-6d.tft2.html
.....
عکسها از :
http://www.airliners.net/aviation-forums/non_aviation/read.main/2056621/
بقیه را هم خودتان ببینید!
بله بی هیچ گفت و گویی حکایت همچنان باقی است و همچنان هم باقی خواهد ماند و لابد باید هم باقی بماند !
میدانید که اگر« بازسازی خرمشهر » را در تصاویر گوگل جستجو کنید تقریبا تمام عکسها فیلتر است؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
حتما از آپولو و سفر به کره ی ما و نیل آرمسترانگ چیزهایی شنیده اید اما آیا شنیده اید که در کره ی ماه نه اتمسفری هست و نه ملکولهای هوا ؟
بله در کره ی ماه هوا وجود ندارد در نتیجه جریان هوا و باد هم وجود ندارد. آیا کسی برای تکان خوردن و به اهتزاز در آمدن پرچم امریکا در اثر وزش باد در سطح کره ی ماه توضیحی داده است و یا دارد؟
این تنها یکی از دهها سوالی است که در باره ی سفر به ماه بی پاسخ مانده است . و دلایل ساختگی بودن سفر به کره ی ماه را تولید کرده است. بخصوص که فیلم گرفته شده از راهپیمایی نیل آرمسترانگ بر روی سطح ماه هم گم شد! البته بغدا پیدا شد با کیفیتی بهتر!
برای خواندن تعدادی از سوالات بیشمار در اینباره به آدرسهای زیر مراجعه کنید
اینجا
فیلم سفر به ماه گم شد!
بازگشت از ماه یا پایان مأموریت در هالیوود؟
http://www.spacescience.ir/showpost.aspx?Post=0000177
و اینجا
ما به ماه رفتهایم٬ ما به ماه نرفتهایم٬ ما به ...
http://www.spacescience.ir/showpost.aspx?Post=0000178
و اینجا را هم بخوانید
آپولو ۱۱ ... حقیقت...دروغ...؟؟؟
http://come-on.blogfa.com/post-21.aspx
این مطلب را بطور مفصلتر و کاملتر و چند بار پست کردم اما با وجود اینکه با اپرا و گوگل کروم و فایرفاکس بدون مشکل باز می شد اما در تمام موارد و فقط در اینترنت اکسپلورر , فونتها و خطوط در هم فرو می رفت .پس بناچار همه ی پستها را حذف کردم و مطلب به صورت فعلی درآمد که می بینید! بیخود نیست گوگل کروم در میان موتورهای جستجوگر و در رقابت با اینترنت اکسپلورر از آن پیش افتاده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگو با «سیدرحیم میریان»، مردی 66 ساله مرد اول حفاظت از امام
عینا با کمی تلخیص به نقل از :
http://www.asriran.com/fa/news/217530/روایت-8-سال-همراهی-از-زبان-محافظ-ویژه-امام
[ عکس ها تزئینی است و در متن اصلی نیست ]
...من دفتر آیتالله طاهری رفتم و ایشان گفتند، حاضر هستی به تهران بروی؟ پرسیدم کجا؟ گفت: جماران.
گفتم، از خدایم هست که بروم و ایشان بلافاصله یک نامه داد و همراه چهار نفر از محافظهای خودش گفت، این نامه را پنج نفری به حاج احمد آقا بدهید؛ هرچه ایشان تصمیم گرفتند، عمل کنید. شب حرکت کردیم و به تهران آمدیم. نامه را به حاج احمد آقا دادیم. ایشان گفتند: همین جا بمانید تا بگویم چه کار کنید، اما کسی نفهمد که شما برای چه اینجا آمدید و به صورت نیروی مخفی باشید.
باید بگویم انتخابم به عنوان محافظ امام فقط لطف خدا بود. البته بعدها که حاج احمد آقا تعریف کردند، علت آن را فهمیدم. آن زمانترورها افزایش یافته و گروه فرقان فعال شده بود، گروههای دیگر هم بودند و آن ترورها انجام میشد و بعد ساختمان حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری منفجر شد؛ لذا احساس خطر بود که خدای ناکرده اینجا مشکلی به وجود نیاید. حاج احمد آقا به آیتالله طاهری گفته بودند که ما یک عده نیرو از شما میخواهیم که از آنان خاطر جمع باشیم و دور امام و حتی شبها بالای سر امام باشند. حاج احمد آقا حدود 20 نیرو از آیتالله طاهری خواسته بودند که ایشان گفته بود برای این تعداد نمیتوانم؛ یعنی نیرو هست اما من با همه آنان آشنا نیستم و بعد 5 نفر از نیروهای خودش، از جمله مرا که در پادگان بودم و با آیتالله طاهری رابطه مستقیمی داشتیم، فرستادند پیش حاج احمد آقا.
....
یکی از چیزهایی که امام اصلاً نگران آن نبودند، همین بود که هرگز به این فکر نبودند که بخواهد اتفاقی بیفتد. امام میدانست و به این یقین رسیده بود که همه چیز دست خداست، همه اتفاقات دست خداست، یعنی اگر خدا بخواهد، میشود و اگر نخواهد، نمیشود ولو این که همه جمع شوند.
این را امام به یقین رسیده بود لذا در زندگیاش یکی از موفقیتهای امام این بود که به عین الیقین و حقالیقین رسیده بود، چون به این حالت رسیده بود و نگران نبود.
یک نمونهاش را برای شما بگویم. وقتی صدام موشک میانداخت، خب همه در پناهگاه بودند و اضطراب داشتند، اما امام ذرهای اضطراب و ترس نداشت که حالا هواپیما بمب میاندازد. در صورتی که مدتی هواپیماها از کوههای جماران حرکت میکردند و میآمدند تهران و بمب میانداختند و هدف این بود که جماران را بمباران کنند. حتی در ولنجک و قیطریه بمبها و موشکها پایین افتاد. همه از اینترس داشتند که اگر خدای ناکرده جماران بمباران شود و به امام آسیب برسد، چه اتفاقی میافتد و چه جوابی داریم که بدهیم لذا همان زمان دکترها پیشنهاد کردند که برویم به حاج احمد آقا بگوییم از امام بخواهد که ایشان را موقت به پناهگاه و جایی ببریم. وقتی به حاج احمد آقا گفتیم، ایشان گفت که من نمیروم به امام بگویم. سؤال کردیم چرا و حاج احمد آقا گفت: من این موضوع را یک روز به امام گفتم و ایشان فرمودند که آیا شما برای این بچههای بیت، پناهگاه درست کردهاید؟ مرحوم حاج احمد آقا گفت که جواب دادم نه آقا، درست نکردیم و امام فرموده بودند اگر بناست شهید و کشته شویم، بگذار با هم کشته شویم.
مرحوم حاج احمد آقا به ما گفت بروید از امام بخواهید و درخواست کنید. آقای دکتر پورمقدس، چون یکی از دکترهای امام بود، به اتفاق آقای طباطبایی خدمت ایشان رفتند و به امام گفتند که آقا جان، میدانید هواپیماها میآیند، موشک و بمب میاندازند حتی بمب نزدیکی جماران خورده زمین؛ اجازه دهید موقتاً شما را به جایی و پناهگاهی ببریم که امن باشد. امام در پاسخ فرموده بودند، هیچ جا بهتر از اینجا امن نیست، من همینجا میمانم. شما اگر کاری دارید بروید برای خودتان انجام دهید. آقای دکتر پورمقدس گریه کرده و گفته بود: آقا جان بالاخره ما یک وظیفهای داریم، اجازه دهید و امام وقتی دید آقای دکتر پورمقدس دچار این حالت شده و گریه میکند و اشک میریزد، فرمودند بروید و طرحتان را بیاورید. همه آمدند در دفتر نشستند که امام را کجا ببریم؛ چون فکر کردند که امام راضی شده است. امام بیرون نمیرفت، به همین خاطر فکر کردند که بهترین جا زیرزمین حسینیه است و از همه جا محکمتر است. وقتی امام ملاقات داشت و آن جمعیت در آن جای کوچک میآمد و روی پای هم مینشستند، سقف لرزش داشت و امام احساس خطر کرده بودند و گفتند که من میترسم خدای ناکرده سقف استقامت نداشته باشد، فرو بنشیند و به مردم آسیب برسد، یک فکری کنید.
ما موقت اسکلتبندیهایی ایجاد کردیم و از زیر هم تقویتهایی به ستونها جوش دادیم که محکم باشد. به همین دلیل فکر کردیم اینجا از همه جا محکمتر است بعد بچهها را بسیج کردیم شست و شو دادند و مکان را آماده کردند.
.....
و منزل امام را هم ببینید اینجا :
http://www.imam-khomeini.ir/3d_house_imam/virtualtour.html
بسم الله الرحمن الرحیم
الان در فیسبوک مطلبی دیدم و به نظرم جالب آمد. گفتم نظر دوستان را در این مورد بدانم:
بخشی از یک نوشته انتقادی قدیمی
.... (رئیس امور مشاوران حقوقی قوه قضاییه) گفته است نظارت قوه قضائیه بر وکلا، نافی استقلال کاری آنها نیست. ...
اجازه بدهید یک برخورد قیاسی غیرسیاسی کرده و بگوئیم واژه پراستعمال و منظوردار "نظارت" در زمان ما، مانند عبارت "قحط الرجال" در روزگار مشروطیت است که حسب مورد، هریک در زمان خود معضل شناخته شده ی ملی بود و اولی الان هست.
به نقل از کتاب کوچه می گویند حاج علی اکبر ده دشتی، از نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره های ابتدایی مشروطیت، مردی عامی بود. روزی در شکایت از این که آبلیمو در بازار به دست نمی آید گفته بود " قحط الرجال آبلیمو است"
تفاوت این با آن دوجا است :
یکی اینکه - دوستان مطلقا، نظارت را به معنی ریاست و سیادت و دولتی کردن گرفته اند و خدابیامرز ده دشتی قحط الرجال را به مفهوم کلی "نایابی" می دانست.
دو اینکه - اینان تجاهل العارفین می فرمایند و آن بیچاره به درستی از معنای عبارت سر در نمی آورده است.
...
بله امشب شب رحلت امام است از او یاد بکنیم یا جمله ای از سخنرانی اش در بهشت زهرا:
ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.
بسم الله الرحمن الرحیم
خواستم از رنج انسان بنویسم اما دیدم "رنج" کلمه ای گویا برای "رنج" نیست و انسان برای بیان آن چه کلمات و واژه هایی که نساخته است!
pain | درد, رنج, زحمت, تیر |
toil | رنج, محصول رنج, محنت, کار پر زحمت, مشقت, کشمکش |
affliction | رنج, مشقت, رنجوری, مصیبت, شکنجه, درد |
agony | عذاب, درد, رنج, جان کندن, سکرات مرگ, تقلا |
tribulation | رنج, محنت, عذاب, ازمایش سخت, اختلال |
labor | کار, کارگر, زحمت, درد زایمان, کوشش, رنج |
discomfort | ناراحتی, رنج, زحمت, سختی |
bale | عدل, محنت, لنگه, رنج, تاچه, مصیبت |
discomfiture | رنج, ناراحتی, زحمت |
difficulties | مشکلات, رنج |
fatigue | خستگی, فرسودگی, کوفتگی, ستوه, رنج, فروماندگی |
teen | اسیب, رنج, غصه, درد, خشم, اندوه |
throe | زایمان, رنج, گیرودار |
trial | محاکمه, امتحان, کوشش, ازمایش, مرافعه, رنج |
mortification | ریاضت, خجلت, رنج, فساد, سرافکندگی |
اما فقط رنجور میداند معنای واقعی رنج چیست؟ هر چند نداند که مسببش کیست؟