ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
طبق صلاحدید و دستور نهایی خواهر خوبم ناهید عزیز و با پیشنهاد اولیه ی خواهر خوب دیگرم مریم خانم و دوستان دیگری که به شورای نامگذاری متخلص شدند، این وبلاگ از امروز به بعد با اسم " کویرسبز " شناخته خواهد شد. و علت انتخاب و مرحمت کردن این اسم به این وبلاگ رو خواهرم خوبم ناهید اینطور نوشته:
بعد از چند روز فکر کردن در این مورد نمی دونم چرا اسم کویر سبز از بین این اسامی میاد تو ذهنم پررنگ می شه ، آخه کویر آسمونش خیلی زیباست ، شبهاش هم که پرستاره است ، کویر خیلیییی برکت داره ، کویر بکره ، دور از همه ی ناخالصی ها ...
باید کویری باشی تا صداشو بشنوی ، گوش کنید آهنگ شب سکوت کویر شجریان رو ...ببار ای بارون ببار ...
راستی صدای ساز دوتار هم که صدای کویره از جناب سهیل بپرسین خب ...
تازه داداش هم که می خواد کویر رو سبز کنه مثل گلدونای قشنگش ، مثل اون باغچه ای که داشت ، اصلا داداش وجودش سبزه ...
مریم عزیز کلیدر رو که خوندی ، کیمیاگر هم که همینطور ...
برو در این بیابان جستجو کن
ز هر خاکی کفی بردار و بو کن ...
کویر همیشه بوی عشق میده ...و کویر سبز یعنی کویری که همیشه زندگی در اون جریان داره ...
....
خب ملاحظه فرمودید؟ بله با این همه لطفی که ایشان به من دارند مگر می شود امرشان را به دیده ی منت نگذارم و اطاعت امرشان را نکنم؟
ممنونم از خواهر خوب و گلم ناهید خانم برای اسمی که برای وبلاگ من انتخاب کردند
دوستان لطفا لینک وبلاگ مرا به این اسم تغییر بدهند. خیلی از همگی ممنونم
پ ن:
داداش خوبم جناب آتش زحمت کشیدند و تندیس صلح را تهیه کردند که به داداش و شریک خوب دیگرم جناب محمد مهدی سامع عزیز و گرانقدر، با افتخار تقدیم می کنیم
داداش زودتر این تندیس صلح را از اینجاخارج کن
برسون دست داداش سامع . میترسم اینجااوضاع قمردرعقرب بشه
خوبیت نداره . یک دفعه مریم بانو میزنه این تندیس رامیشکونه
ماشرمنده داداش میشیم .
http://up.shamsipour-ac.ir/uploads/images/1393/ordibehesht/3e936aaa43c61.jpg
دستت درد نکنه داداشعجب تندیسی!برای داداش سامع نوشتم:سلام به داداش و شریک خوبم. مرد سال صلح وبلاگستانآقا دیشب طی مراسمی رسمی از شما به عنوان مرد سال صلح تقدیر و تشکر به عمل آمد و تندیس صلحی که توسط اسپانسر و پشتیبان خوب برنامه داداشم جناب آتش برای همین منظور تهیه و تدارک دیده شده بود و قرار بود توسط ای کیو سان به شما تقدیم بشه به علت عدم حضور شما به دستتان نرسید. لذا بنده ی سراپا تقصیر مامور رساندن آن به شما شدم. با تقدیم احترام و گل:http://up.shamsipour-ac.ir/uploads/images/1393/ordibehesht/3e936aaa43c61.jpgپس خیالت راحت دست هیچ شریره ای دیگه بهش نمی رسه که بخواد بشکونه
....
اصلا خیالتون راحت راحت که گذاشتمش توی همین پست
ایناها ! اینم کامنتشون :
(ببم جان شما که میدونید من گوشام آهنگ هیچ وبلاگی رو نمیشنفه! بگید ببینم الان شما داری چی مشنفی؟!)
باور کنید وقتی کامنت داداش مصطفی تونو خوندم دلم می خواست زار زار به حالشون گریه کنم
بله دیشب نمی شنیدم بس که شما شرارت کردی و سر و صدا و داد و هوار راه انداخته بودی!!
اما الان همین آهنگ ِ که به لطف داداش خوب و گلم توسط گروه سازگان و با همراهی استاد شجریان توی محفل دیشب خوندند شده آهنگ زمینه ی مغازه و مدام داره پخش میشه و هر کی هم از راه میرسه میگه به به! عجب آهنگی!! به به!!
هواشناسی کویر سبز !!!
شتر افسار گسیخته کویر سبز
سر آشپز کویر سبز
انتظامات کویر سبز
آقای ستاریان این رفیق تون پارسنگ می زنه ها ! می دونستید ؟
جناب آتش ! اونی که دچار ثقل سامعه ست داداش جونتونه
باور ندارید برید کامنتهاشونو بخونید خودشون نوشتند من آهنگ هیچ وبلاگی رو نمی شنوم
بابا بگذارید از جواب کامنتها فارغ بشم مطلب رو عوض کنم شر بخوابه!!
با سلام حضور ساکنان عزیز کویری
امشب خبری از جشن و آشتی و شیرینی نیست
ابرهای باران زا در نواحی مختلف کویر مشاهده می شوند
تقویم نجومی کویر در شرف شروع قمر درعقرب است
لذا توصیه می شود از خانه های خودخارج نشوید و تا حد امکان
از گیردادن و تیکه پرانی به اطراف خودداری نمایید . بالاخص
رهگذران اناس توصیه های ایمنی را جدی بگیرند !
شعله های آتشفشانی از دور نمایان است و مستعد فوران
ایستگاه هواشناسی قلب سبزکویر، شب خوشی را برای همگی آرزومنداست .
قربان داداش
شما لطف داری اما وضع جسمانی من هنوز اینقده خوب نشده که از این همه ملوک و بزرگان و عزیزانی که برای جشن و تتمه ی جشن تشریف میارند، پذیرایی شایسته و بایسته رو به جا بیارم. خب امکانات کویریِ این کویر نشین این اجازه رو بهش نمیده، و من هنوز کلی شرمنده ام از شما.
خدا به خیر کنه با این اوضاع و احوال آینده ای که " هواشناسی کویر سبز " گزارشش رو داد
مریم بانو گرامی
خیلی ممنون از اطلاع رسانی و شاباشتون . همینطوری کپی برداری از رفتار آتش را دنبال کنید و ترشی هم زیاد نخورید قول میدهم بزودی شماهم اسمتون بره تو لیست فرهیختگان و نوابغ . بارک الله .
حالا داداش ما اینهمه دوست و رفیق داره شما حسودیتون شده ؟
تازه آمارگیریتون غلطه . یک عده ای هم آمده بودند بی سرو صدا نشسته بودند اطراف ازجمله خواهر مهربان وگرامی من که زمین تا
پشتبوم با شما فرق داره نه حسوده ، نه غذاهاش سمی هستند
نه اینقدر با جماعت اخوان دشمنی ذاتی و بالفطره داره و نه اینقدر
آمار غلط منتشر میکنه . یک حدس هایی زده شده بود در انتخابات ریاست جمهری قبلی دست شما هم درکار بوده . حالا بگذریم .
اصلا چرا شما فکر میکنید من پشت این افراد متشخص بوده ام ؟
فلینستون و ویلما هم اومده بودند اصلا ً شما اونها رامیشناسید ؟ مطمئنم که به سن وسالتون قد نمیده یک خورده پوشششون مورد داشت داداش گفتند بشینند تو سالن کلی مهمانان خارجی هم اومده بودند . تاراس عزیز هم بود . تازه شما استاد شجریان راهم
از قلم انداختید این همه که همه گفتند ناز نفس استاد شما نشنیدید ؟ یا از زورحسادت گوشهاتون هم دچار ثقل سامعه
شده بود؟ برم برای داداش مصطفی اسپند دود کنم . تا
کورشه چشم وچار هرچی حسود بدخواهه . البته این تلاشهای
مذبوحانه نتیجه ای نداره شکر خدا روز به روز دادش دارن رو میان
وضعیت جسمانیشون هم رو به بهبوده . خدارا صد هزارمرتبه شکر
خدارا صد هزارمرتبه شکر
خدارا صد هزارمرتبه شکر
خدارا صد هزارمرتبه شکر
خدارا صد هزارمرتبه شکر
خدارا صد هزارمرتبه شکر
دوباره یک نگاه سرسری به کامنتها کردم
موندم جناب آتش این اسمها و این شخصیتها رو از کجا آوردند ؟!
رهبر سازگان (ارکستر) والله به خدا من نمی دونستم اسم ارکستر رو گذاشتند سازگان !!!
مسئول آتش بازی
کامی شکمو اما چرا کامی ؟!!!
فامیل دور
جیگر
پسرخاله
پروفسور بال بالتازار
جیگر
شو من کویر
پسرخاله
شفاف ساز سبز کویری آدم یاد اسم شرکتها می افته !!!
شتر افسار گسیخته کویر !!!
ایکیوسان
سرآشپز کویر سبز
بعبعی
دیوی
انتظامات کویر
نماینده جمعیت حمایت از جانوران اهلی
نماینده جمعیت حمایت از اشرار
نماینده خزانه داری کویر
و این آخری ندای الهی از آسمان هفتم
آقای ستاریان این دوستتون نابغه ست اما فکر نمی کنم خودش خبر داشته باشه
این بهترین و درست ترین اعترافی بود که توی این مدت آشنایی از شما شنیدم:
آقای ستاریان این دوستتون نابغه ست
ممنونم بابت این اقرار و البته بابت آنالیز کردن و لیست کردن مهمونای جشن دیشب
فخلع نعلیک
در این کویر مقدس قدم ننهید مگر کفشها را از پای
درآورده باشید . باشد که پند گیرید بالاخص جماعت نسوان !
صدق الآتش السوزان و النوران
خوب بالاخره ظرف ها تموم شد
همه جاراهم مرتب کردم
جاروکشی و گرد گیری هم کردم
اون شتره راهم که بستم نره وسط کرت ها
دیگه کاری نیست
ای بابا . اینها دیگه کییند سر صبحی اومدن بجای کمک
باز همه جارا کثیف کردن حالا باز باید از اول فرشها را تمیز
کنم خوب خانم های محترم کفشتون را در بیارین میایین
روی قالی کرمون . مگه چیه ؟
عیب نداره اینها م بالاخره مهمون های آقا مصطفی بودن
دیگه باز دوباره تمیز می کنم .
آهای جناب فاطمی شما دیگه مواظب باشید
کثیف کاری نکنین ها تازه تمیز کردم
سلام داداش
خسته نباشی. دیشب خیلی خسته ات کردم ها. صبحی هم که حسابی شرمنده کردی. این پسر خاله گفت شما فرستادیش تا همه جا رو رفت و روب و تر و تمیز کنه.
وقتی اومدم و همه جا رو عین دسته ی گل دیدم پیش بعضی از این شریره ها کلی قیافه گرفتم که ببین ما جماعت اخوان اینیم ها! !
سلام
عنوان جدید مبارک سردار
چه جنگی بشه جنگ چایدرانی که در اعماق یک کویر سبز اتفاق بیافته
سلام
رسیدن به خیر قربان. ممنونم و البته دیدن داره این جنگی که بهش اشاره کردید
سلام نی جان
شب داداش خوب و عزیز و گلتون تشریف میارن و به جای کاسه ای که براشون پر از مهر و محبت و صفا کردید ، قدحی از عشق و محبت و عاطفه تقدیمتون می کنند
ناهید جان خوابم کمه این که هنری نیست و نیاز به اسپند دود کردن نداره تو اکثر مقاله های پزشکی از مضرات کم خوابی می گه
کاش شب زنده داری هام از جنس شب زنده داریهای تو بود و لااقل یک فایده و ثمری برام داشت
سلام
شب شما اگر براتون منافعی نداشته باشه لااقل از مضرات پزشکی هم به دوره بیداری های من که اصلا معلوم نیست نفعی برام داشته باشه و شاید خسر الدنیا و الاخره باشم
ساعتهای کامنتهارو که می خوندم ، گویا مریم بانو تا ساعت 2 بیدار بوده !
در عجبم که این شیرزن شجاع و دلیر وبلاگستان که هزاران درود بر او باد ، چگونه یک تنه همه ی جبهه ها را مدیریت می کند ؟
هر چند برایش اسپند دود کرده ایم ، خدا سلامتش بدارد همشا
این " شیرزن شجاع و دلیر وبلاگستان " رو نمی شناختم والا منم براشون درود می فرستادم
سلام سلام صد تا سلام داداش خوب و عزیز و گلم
مریم جان منو نیگا
راستی مریم جان کامنت 100 رو بهت تبریک میگم
سلام سلام هزار و شونصد میلیون تا سلام به خواهر گل و خوب و نازنینم ناهید خانوم ِ شب زنده دار
مریم خانوم
بله بله منم به مریم خانوم تبریک میگم
کسب ط.ن.ب در صفحه ی مهم و استراتژیک سوم رو به خودم تبریک می گم
مباررررررررررررررررررررک باشه
جای کوثر خانوم این طور موقع ها چقدر خالیه
و 100 !
ممنون و سپاسگزار از جناب ستاریان جناب آتش و تاراس عزیز
شبتون بخیر خوب بخوابید
مبارررررررررررررررک باشه
باورم نمیشه که کامنتهای این پست از 100 رئ شد و من چقدر مدیون شما و دوستانم و به خصوص برادر خوبم آتش هستم. از همه ی شما خیلی خیلی ممنونم. ان شاءالله که همیشه دل همگی شما دوستان خوبم سرشار از شادی و نشاط و خنده باشه و غم نبینید هیچ وقت ِ هیچ وقت
امام اسعد می گوید:
از ابوحامد محمد غزالی شنیدم که می گفت:
«در راه بازگشت از جرجان دچار عیاران راهزن شدیم. عیاران هرچه را که باخود داشتیم گرفتند. من برای پس گرفتن تعلیقه (جزوه، یادداشت درسی) های خود در پی عیاران رفتم و اصرار ورزیدم. سردسته عیاران چون اصرار مرا دید گفت: "برگرد، وگرنه کشته خواهی شد"
وی را گفتم:" ترا به آن کسی که از وی امید امینی داری سوگند می دهم که تنها همان انبان تعلیقه را به من باز پس دهید، زیرا آنها چیزی نیست که شمارا به کار آید"
عیار پرسید که" تعلیقه های تو چیست؟"
گفتم: "درآن انبان یادداشتها و دست نوشته هایی است که برای شنیدن و نوشتن و دانستنش رنج سفر و دشواریها برخویشتن هموار کرده ام."
سردسته عیاران خنده ای کرد و گفت: "چگونه به دانستن آنها ادعا می کنی، در حالی که چون از تو گرفته شد دانایی خود را از دست دادی و بی دانش شدی؟"
آنگاه به یارانش اشارتی کرد و انبان مرا پس دادند.»
غزالی گوید: «این عیّار، ملامتگری بود که خداوند وی را به سخن آورد تا با سخنی پندآموز مرا در کار دانش اندوزی راهنما شود. چون به طوس رسیدم سه سال به تأمل پرداختم و با خویشتن خلوت کردم تا همه تعلیقه ها را به خاطر سپردم، و چنان شدم که اگر بار دیگر دچار راهزنان گردم از دانش اندوخته ی خود بی نصیب نمانم.»
این رو شنیده بودم اما حقیقتا که به قول ناهید خانوم باید به ذهن و حافظه ی شما آفرین گفت و هر روز و هر لحظه براتون بابت این حافظه ی قوی و آن لاین اسپند دود کرد. عالی بود ممنون
پروردگارا
تو را دیده ام
همانند کودکی نیمه بیدار
که مادرش را در تاریکی سحری می بیند
و آنگاه لبخند می زند و باز به خواب می رود
تاگور
خدا که حقیقتا از مادر برای ما دلسوزتره و همیشه ی همیشه مراقب ماست
آقای ستاریان این قسمت از شعر سید علی صالحی رو که خوندم یاد شما افتادم :
... و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
این کامنتتون هر چند خارج از این برنامه ی طنز و شوخیه. ولی واقعا چسبید و انگار که از زبان من گفته شده
دلم می خواد بمونم و تعداد کامنتها رو به 100 برسونم
قدیما تو وبلاگ گروهی آقا سهیل دغلی می کرد و می نوشت
95
96
97
.
.
100
اما من دوست ندارم اینجوری کامنت بذارم
هر چند اینجا مال علیرضا نیست که دلمون بسوزه و ملاحظه کنیم که کامنتها حیف و میل نشن !
همه ی خصوصیات شما برعکس همه است. همه رفتند خوابیدند تازه شما برگشتی و اومدی
خدا رو شکر که اینجا مال علیرضای کچل گردن شکسته نیست
لابد منم باید از شما تشکر کنم اما برای چی ؟
من که جرات نکردم لب به هیچی بزنم
به نظر شما ما آشتی کردیم ؟ من که مطمئن نیستم
بله خب! چی میشه تشکر کنید؟ شرارت ذاتی اجازه نمیده
غیر از فسنجون که شما به زهر مار آغشته کرده بودید همه چی عالیه عالی بود به خصوص جوجه ها و کمپوت های گیلاس و آلبالو که داداش از صبح خنثی کرده بود و یخ مال شده هم بود
بله خب آشتی کردیم والا من کلی گلگی داشتم از رفتار نسوانانه ی بد شما
چه ریخت و پاشی ! شما که همه جا رو شخم زدید !
همین جوریه دیگه ! مهمونی مردونه از این بهتر نمی شه :مسخره
جناب آتش می موندید اینجا رو یک کم جمع و جور می کردید بعد می رفتید [زبان]
به من چه ؟ مگه من کلفت شماهام !
سلام
خیلی خوب شد شما وقتی اومدید که من رفته بودم توی چادر! راستش صداتون رو شنیدم اما حس و حال و توانش نبود که برگردم بیرون و جواب بدم!
شتر فرستادم که باهاش برید خونه! چی شد برگشتی شما؟!
خب کمی از کارها مونده بود که صبح داداش خوب و گلم که از جماعت نازنین اخوان هم هست یکی دیگه از جماعت نازنین و خوب ِ اخوان رو فرستاد و همه چی روبراه ِ روبراه کرد مثل دسته ی گل