زنده باش!

بسم الله الرحمن الرحیم

به سانِ رود

که در نشیب ِدرّه سر به سنگ می زند،

رونده باش

امید ِ هیچ معجزی ز مرده نیست 

"زنده" باش ...

هوشنگ ابتهاج 

رود و صخره   

ما تماشاچیانی هستیم

که پشت درهای بسته مانده ایم

دیر آمدیم، خیلی دیر!

پس به ناچار،

حدس میزنیم،

شرط می بندیم،

شک می کنیم،

وآن سوتر، در صحنه

بازی به گونه ای دیگر در جریان است...

حسین پناهی

حدس و گمان 

انتخاب سختی است بین قبول نقش تماشاچی پشت درهای بسته بودن و مرداب شدن و یا رود بودن و به صخره زدن.

نظرات 32 + ارسال نظر
پرستو یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 19:32

سلام
و
سکوت اجباری!!!

سلام
و سکون اجباری!

مریم یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 18:00

سلام
ما خواستیم پشت در بسته نباشیم اما راهمون ندادند آخر سر هم شدیم خس و خاشاک !
......................................................................................
این نقطه چینها رو به جای اون شونصد جمله ای گذاشتم که هی نوشتم و هی پاک کردم !
عکس اولی چقدر باحاله ...چی می شد اگه الان من وسط اون رودخونه وایساده بودم ؟

سلام
آقای غلامعلی رجایی هم دقیقا همین رو نوشته البته با عبارات و جملات بیشتر و کاملتر

بله اما اینطور که من می بینم فکر کنم این آب خیلی هم سرده

ئخا۳د یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 17:49 http://1mohse.tk

دوست دارم یه شات گان بردارم برم تو خیابون
هرکی که از این توپ ها داره که میخوره به هم صدا میده رو از زندگی خلاص کنم.

حالا شما چرا اینقدر عصبی هستی؟ جواب ترق ترق که گلوله نیست!

بزرگ یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 17:42

زمانی( جاری همچون رود) بودیم اما حالا چه هستم؟ رسم روزگار است که آن تبدیل می شود به این.زمانی در جوانی به این حقیقت تلخ رسیدم که قدرت ها همه چیز را کنترل می کنند و مردم تعیین کننده نیستند.بعد ها فهمیدم در کشورهای دمکرات هم همینطور است.مردم هدایت شده تعیین می کنند. اما نهایتا به این نتیجه رسیدم که حتی اگر همه چیز کنترل شده و تعیین شده باشد تصمیم مردم می تواند حداقل کام قدرت را تلخ کند

سلام
جدا که همینطوره و شاهد هم از غیب رسید

کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 13:03

اصلاحیه زدنهای من سرایت کرده هااااااا

بله همه اش زیر سر شماست!

ناهید یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:57

اصلاحیه
منونم همان ممنوم می باشد ، منتها از نوع هیجانیاش ...

کوثر جون عالیم مرسی ،تو مهربونی همسفر

با این هیجانات کم کم، همگی به درک بهتری از هم می رسیم

ناهید یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:51

این پست بالاترین مدالها رو به همسفران هدیه کرد .

بسیار سفر پرمحتوایی است بازم منونم .

خوشحالم که توی روحیه ی شما اینطور اثری داشته
اینطوری کم خرج تر هم هست چون مدال نمیدم

کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:47

سلام عمه جان ناهید عزیز
خوبی مهربون؟؟؟

کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:46

عجب آب زلالی...
چرا مرداب بودن
چرا تماشاچی...همه مون بایدرود باشیم وخروشان
از صخره وسنگ نهراسیم وتا دل دریا پیش بریم
به امید ظهور منجی...

بله منم واقعا بهت زده شدم وقتی عکس رو پیدا کردم
اما سدی بستند جلوی حرکت مردم و می خواهند این رود رونده رو به مرداب تبدیلش کنند

ناهید یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:46

سلام آقای ستاریان عزیز
به قدری خوشحال شدم که نمی تونم توصیف کنم ...
وای بینظیره شعر ی که انتخاب کردید ، معرکه است این سفر ... عالیه واقعا
خیلیییییییی از شما ممنونم .شما نمیدونید چه حالی دارم ..


باورتون نمیشه که شعر ابتهاج رو بارها خوندم و از شدت ذوق اشک ریختم ...
چه تصویر زیبایی ... من خیلی وقته منتظر چنین سفری بودم .

داداش جان همشا زنده باشی و هم چون رود جاری ...
من و همسفر قبلی از خیر ط ن ب گذشتیم ...

سلام و صبح شما به خیر
گاهی به شدت به این حال شما غبطه می خورم که اینطور نسبت به زندگی واکنش نشون میدید.
ممنونم از شما
راستی فکر کردم خبردارتون کنم شما و دوستانم رو که اگر ساکن تهران هستید و امکانش رو دارید شهرداری تهران نمایشگاه دائمی گل و گیاه توی محل دائمی نمایشگاههای تخصصی شهرداری تهران برگزار می کنه و آدرسش هم هست تهران، بزرگراه حکیم، خروجی چمران جنوب، ضلع جنوب بوستان گفتگو و زمان برگزاری اش: دوشنبه 16 اردیبهشت ماه لغایت جمعه 20 اردیبهشت ماه1392، ساعت 10صبح لغایت 20 بعدازظهر

کوثر یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 12:43

سلام ومن رسما ط ن ب و
انصافا دومممممم

سلام
انصافا مورد قبوله

پاینده باد ایران یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 11:20 http://rezanouhi.persianblog.ir

جناب ستاریان عزیز

مرداب بودن آسانترین راه است که در پی اش گندیدن است و رود بودن و به صخره زدن سخت ترین کار است در پی اش پویایی و روانی.

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها...

چون می نویسیم پس رود بودن را برگزیده ایم

پیروز باشید

سلام آقای نوحی
بله به قول کافکا نوشتن بیرون پریدن از صف مردگان است
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد