ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد من باشد
که خدا هم تنهاست
و تنهایی فقط سهم خداست
ما زمین را به صدای نفسش آب دهیم
ما زمان را پی قد قامت او افشانیم
تخم آن در هر کوی
که ببارد رحمت
می سراید باران
می رهاند ما را
از فقسهای خیالی زمان
و زمین پر شود از عطر بهار
و زمستان را هم
دوست خواهم داشت
که زمستان نمک است
نمک زندگی چلچله در فصل بهار
گر نباشد دوران
چه کسی منتظر آمدنش خواهد بود؟
چه گلی می روید؟
و کجا زایش ابر
شود آن رود خروشانی
که برد غمها را
ای بهار! از پس رستاخیز
قدمت گلباران
خوش بیا تا نفسی تازه کنیم
دوستان را شادی
دشمنان را انصاف
کوچه ها را پر عطر
خانه ها را پر مهر
و عزیزان مرا آسایش
و نمازم پر احساس شقایق بر آب
و قنوتم را
پر کن از حس نیاز
و خدایا که تویی لایق آن تنهایی
تن تنهای مرا باران باش
خشک از تنهایی است
من تو را بوئیدم
در فضای سیال زمان
و چشیدم چو عسل
در صدای پر پرواز عشق
رونق عشق دگر بار
به بهاران بسپار
تا شود بارانی
آسمان احساس
و زمین تن ما تازه شود
جان گیرد
و برویاند لب جوی
ربنای احساس
خاطرت همچو بهار
در پس ذهن زمستان زده ام شیرین است
پس تو خورشید بیا
تا بروبم ذهنم
همه از گرد و غبار و سرما
گمون نمی کنم ارشمیدس وقتی اصل خودشو کشف کرد اینقدر ذوق زده شده باشه

خب ارشمیدس یکبار رفت توی وان و اون قضیه رو کشف کرد! من شونصد بار تلاش کردم تا بالاخره فهمیدم
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
هییی و هورررررا
ای بابا من یکبار نوشتم چرا این همه کپی شده!!
سلام برگشتم اما برق نداریم و ای دی اس ال هم بدون برق کار نمی کنه انقدر با گوشی ور رفتم تا فهمیدم چطور میشه باهاش کامنتم گذاشت
سلام برگشتم اما برق نداریم و ای دی اس ال هم بدون برق کار نمی کنه انقدر با گوشی ور رفتم تا فهمیدم چطور میشه باهاش کامنتم گذاشت
سلام
نگاه کردم فقط 6 ماه آرشیو داشت و از تیر 91 دیگه به روز نشده بود . 

شعر قشنگی بود ممنون از انتخابتون . چی شد که از اون وبلاگ سر درآوردید ؟
راستی کجا رفتید نکنه رفتید دنیال تغییر شغل و خرید زمین و باغ و نهال و ... والله از شما بعید نیست !
سلام

من اگر بخوام همچین تصمیمی رو عملی کنم اولین کاری که می کنم میرم بیل و کلنگ و شن کش می خرم

باور نمی کنید انگار ماشین کوکی بودم. از همه ی وبلاگها رفتم وبلاگ سینا برداران و توی لینکهای او یک لینک را باز کردم و این شعرها اومد و کپی کردم و گذاشتمش اینجا و رفتم!
نه دیگه هنوز منو نشناختید!
...
یادم رفته آدرس وبلاگ آقا سینا رو بگذارم:
http://zehnenaghes.blogfa.com/
خدایا که تویی لایق آن تنهایی/تن تنهای مرا باران باش
خشک از تنهایی است
من تو را بوئیدم/در فضای سیال زمان/و چشیدم چو عسل
در صدای پر پرواز عشق/رونق عشق دگر بار/به بهاران بسپار/تا شود بارانی/آسمان احساس
.
سلام
به به حالا شد
.
.
.
سلام
خب خدا را شکر که بالاخره شد!!
و زمستان را هم
دوست خواهم داشت
که زمستان نمک است
شاید چون زمستانی ام این قسمتش بیشتر بدلم نشست
واقعا جا به جای شعر قشنگ و دلچسب هستش
سلام عموجان



خوبین المحدلله؟؟
به کارهاتون برسین من هم قول میدادم همراه با جناب شنگ سنگر بانی کنیم
عجب شعر قشنگی عجب
وچه تصویری
آخییییییییی الهی الهی
من دیروز شاعر شدم شما امروز
سلام
نگهبانی از چی اخه؟! 



ممنون و به مرحمت شما
راضی به زحمت نبودم!
یک وقتی دوستی رفته بود مسافرت و کامنتش هم باز بود. یکی از دوستان آمد و گفت خیالت راحت من مواظبم
من هم گفتم گوشت رو نمی سپارم دست گربه و منم مواظب شمام!!
القصه یکی دو روز بعد رفتم نوشتم: نگفته بودم!! این فلانی چند تا کلمه از مطالب شما رو کششششش رفته و جاش نقطه چین گذاشته
سلام

شعر بسیار زیبا وبه جا وهماهنگ با این ایام بود ممنون
تصویر نیز هم...
موفق باشید درانجام کارتون
سلام
ممنون
کارم که خودش داستان مفصلی شد و میشه
یاد من باشد که خدا هم تنهاست ..
پس همین است که تنهایی ما را می بیند
بی تفاوت اما می گذرد...
سلام.روزخوش!
سلام
بله خب گفته تنهایی مختص من است و ..
ببخشید امروز حسابی گرفتار شدم و ایشالا می رسم خدمتتون
درود بسیار
داداش بالاخره رتبه ما هم تک رقمی شد
ممنون از شعر و عکس بسیار زیبا
شمابه کارهایتان برسید ما سنگر را حفظ می کنیم
نگران نباشید
سلام



بله خب گفته اند کار نیکو کردن از پر کردن است
آقا نمی دونید که دلم عین سیر و سرکه می جوشید چون که، شما سر پست نگهبانی بودی و من هم نمی تونستم بیام و از شما تحویلش بگیرم
حالا سلام بی طمع مدال


ممنون از این شعر زیبا.دستتون درد نکنه
...
در آسمان سحر
به جاودانگی آب و خاک و آتش و باد
نگاه می کردم
نسیم شاخه بی برگ و خشک پیچک را
به روی پنجره افکنده بود از دیوار
که بی تو ساز کند قصه خزان با من
نه آسمان نه درختان نه شب نه پنجره آه کسی نمی دانست
که خون و آتش عشق
گل همیشه بهاری است
جاودان با من...فریدون مشیری
سلام
ممنون از دوست خوبم آقای سینا برادران که سراینده ی این شعر بسیار زیبا بوده
وممنونم از شما به خاطر نقل این شعر بسیار زیبا
چه خوب گفته:
که خون و آتش عشق
گل همیشه بهاری است
جاودان با من
سلام


ط
ن
ب
سلام

بله اون بالایی حساب نیست و اگر کسی بهش اعتنا و اشاره ای نمی کرد بنا بود برگشتم پاکش کنم
پس مدالها مبارک شما
سلام
نرسیدم کامنتها را جواب بدم. کاری دارم باید به کارم برسم. برمی گردم.
بیکار بودی کامنت گذاشتی؟ خب میرفتی و بر می گشتی