هفتگ
هفتگ

هفتگ

ما مستفقر شده ایم


میهمان این جمعه هفتگ آقای دکتر امید نقوی است شاعر و نویسنده وبلاگ جان غزل :


در دوره کارشناسی‌ارشد استادی داشتیم به نام دکتر طبیبیان که از نظر حافظه و حضور ذهن مانند او ندیده‌ام. استاد ادبیّات عرب بود و خودش میگفت اگر اینقدر که من شاهد مثال عربی و فارسی از بر دارم فرمول فیزیک از بر کرده بودم از انیشتین بالاتر بودم.... یادش بخیر در کلاس از هر دری سخنی میگفت و حرف‌هایی می‌زد که استادان دیگر فکر گفتنش در کلاس را هم نمی‌کردند.


اما یکی از جالب‌ترین تکیه کلام‌هایش این بود که "ما مستفقر شده‌ایم" یعنی به زور فقیر نگه داشته شده‌ایم. "مستفقر" را بر وزن "مستضعف" ساخته بود و هر وقت بحث مشکلات مردم می‌شد این جمله را می‌گفت که: عزیزان من، ما ملّت فقیری نیستیم، ما مستفقر شده‌ایم. هر سال وقتی به نوروز نزدیک می‌شویم این جمله‌ی دکتر طبیبیان توی گوشم زنگ میزنه. وقتی می‌بینم در کشوری که بالاترین حجم منابع و ذخایر زیرزمینی و رو زمینی و معدنی و ... را دارد، موقعیت جغرافیایی عالی دارد، سرمایه‌ی بالایی از نیروی انسانی متخصص دارد، بالاترین جاذبه‌های توریستی را دارد و ... و... و... اکثر مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند و بسیاری از آنها به معنی واقعی کلمه با فلاکت زندگی می‌کنند؛ این جمله توی گوشم زنگ میزنه: " ما مستفقر شده‌ایم"

من نوروز را دوست دارم، هوای بهار را دوست دارم، بر خلاف بسیاری از شاعرها که به پاییز علاقه‌مندند من عاشق بهار و به‌ویژه نوروزم. امّا هر سال نزدیک عید یک غم پنهانی ته دلم را میگیره. یادم میاد دوّم یا سوّم دبیرستان بودم که با چندتا از همکلاسی‌ها قرار گذاشتیم، عید لباس نو نخریم و هرکس هم خریده بعد از عید که به مدرسه میاد لباس نو نپوشه. این طوری میخواستیم کمی از فشار روحی که به همکلاسی‌های ضعیف‌ترمون وارد میشد، کم کنیم. و از آن سال نزدیک به بیست ساله که من نوروز لباس نو نمیخرم و نمیپوشم؛ شاید کمی غم پنهانی توی دلم آروم بشه. یادمه نوجوان که بودم وقتی علّت عقب افتادگی کشورمان از کشورهای همترازش مثل ترکیه و کره و مالزی و ... را می‌پرسیدم، پدرم جنگ هشت ساله و ویرانی‌های آن و هزینه‌های بازسازی کشور را دلیل عقب افتادن کشورمان عنوان می‌کرد. ولی الان سالهاست که دیگه پدرم جوابی به این سوال نمیده.

چند روز پیش شنیدم یکی از مقامات بازرسی از نهاد ریاست جمهوری اعلام کرده "دولت پاک‌دستان" فاسد‌ترین دولت تاریخ ایران بوده؛ و به هرحال آش آنقدر شور بود که برای اوّلین بار در تاریخ کشور، معاون اوّل رئیس جمهور به اتهام فساد مالی محکوم شد و راهی زندان شد.


 امّا هیچ کس از خودش سوال نمیکنه ریشه‌ی این همه فساد اقتصادی کجاست. چرا هر روز رقم اختلاس "برادران" نجومی‌تر از روز قبل میشه و مردم بدبخت تر از قبل میشوند. چرا از این همه نهاد عریض و طویلِ مبارزه با فساد اداری و قوه‌ی قضائیه و ... کاری در کاهش فساد اقتصادی مدیران بر نمی‌یاد؟

دنیا به این سوال جواب داده. ما با محدود کردن روزنامه‌ها و جراید راه را برای این بدبختی‌های مردم باز کرده‌ایم. وقتی انتقاد از مدیران کشور "اقدام علیه نظام" و "برهم زدن امنیت ملی" و "سیاه نمایی"  و ... تلقی بشه ما هیچ راهی بجز بدبخت شدن بیشتر نداریم. وقتی روزنامه‌ها امکان انتقاد از سیاست‌های غلط دولت را نداشته باشند و اعتراض به سیاست‌های یک دولت "محاربه با خدا" تلقی بشه چاره‌ای جز آزمودن چند باره سیاست‌های غلط و بدبخت کردن بیشتر مردم نداریم. ما در این سال‌ها از رسانه‌ها، مجیزگویانی سربه زیر ساخته‌ایم که جرأت اعلام و پی‌گیری آشکارترین تخلّفات مدیران دولتی را ندارند؛ و این محدود کردن‌ها عاقبتی جز فساد بیشتر و اختلاس‌های نجومی‌تر ندارد.

عید که می‌آد یک غم پنهانی توی دلم جا میگیره؛ غم اون‌هایی که هرچی زحمت می‌کشند و بیشتر می‌دوند هر روز عقب‌تر میروند. غم اون‌هایی که میتوانستند با این همه ثروت ملّی و ذخایر سرشار کشور، شرمند‌ه‌ی زن و بچه‌هاشون نباشند و هستند. غم کسانی که دارایی‌های سرشار کشورشون در نبود رسانه‌های آزاد و مستقل توسط"برادران پاک‌دست" به کانادا و کشورهای دیگه منتقل میشه تا اونها هر روز فقیرتر و بدبخت‌تر بشوند.

عید که می‌آد هر روز این جمله‌ی دکتر طبیبیان توی گوشم زنگ میزنه که: عزیزان من، ما ملّت فقیری نیستیم، ما مستفقر شدیم. یعنی به زور فقیر نگه داشته شده‌ایم.


زیاده گوییم را ببخشید. امیدوارم همگی سال خوب و خوشی را در پیش داشته باشید. سالی پر از تندرستی و شادی.

و سپاس از دوستان عزیزم در هفتگ که این هفته خانه شماره هفت را در اختیار من گذاشتند.


نظرات 17 + ارسال نظر
نیمه جدی جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 20:29 http://nimejedi.blogsky.com

سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند آقای نقوی عزیز. خیلی خوب نوشتین از استفقار و استضعافمون و البته از خفقان. اما به گمونم یه روزی تموم میشه همه ی ا ینها. شاید به عمر به ما قد نده اما تموم میشه حتمن ....

رها جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 20:54

بسیار عالی بود آقای تقوی..ممنون

ستاریان جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 21:03 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
عالی بود. منم از زمانی که بچه بودم به خاطر فقر بچه های محله از پوشیدن لباس نویی که پدر و مادرم به سختی و رنج برایم می خریدند خجالت می کشیدم و هیچ لذتی از لباس نو نمی بردم و سالهاست که به خاطر عید لباس نمی خرم، فقط هم به خاطر همین که شما نوشتید. آقایان گریزان از مطبوعات آزاد، فکر کردند با تغییر واژه ای به اسم "مستضعف" و کاربرد "اقشار کم درآمد" و یا "کم برخوردار" توانسته اند بار معنایی آنرا هم منتقل کنند اما به قول استاد فهیم شما مستفقر هر چه هم بدود مستفقر باقی می ماند چون ریشه ی فقر او همچنان فعال است و دارد می چاپد و این واقعا غم انگیز است. عید هم که باشد غم انگیزتر!

پ جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 21:42

هزاران لایک پر از اشک ...

مهرداد جمعه 22 اسفند 1393 ساعت 23:17

افرین!

حمید شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 00:46 http://abrechandzelee.blogsky.com/

فکر میکنم برای این کلمه ی بی نظیر میشه معنی ای بالاتر هم متصور شد. اگه مستضعف رو "ضعیف نگهداشته شده" فرض کنیم این هم میشه "فقیر نگهداشته شده". یعنی یه قدم جلوتر از دچار فقیر کردن. یه پافشاری عجیب روی دوام وضعیت موجود...

پروانه شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 00:59

درود بر دکتر طبیبیان بزرگ...
چه حقیقته دردناکی که ما مستفقر شدیم.
ممنون از یادداشت خوبت.

معصومه شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 01:28 http://undone.rozblog.com

دعوتت میکنم وبلاگت توی وبلاگ های پربازدید و باحال ثبت کنی

من خودم امتحان کردم بازدیدم رفت بالا

یه سر بزن پشیمون نمیشی

گلنار شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 02:22

مگر در عرصۀ فوتبال به نسبت دگر عرصه ها فضای رسانه ها بازتر نیست؟چه شده است؟بر این اتفاق نظر هست که در فوتبال ایران فساد بالایی وجود دارد.در عرصۀ فوتبال کنونی رسانه ها خود بخشی از جریان فسادند چرا که روند گردش مالی شان به باشگاه ها و نهادهای حامی باشگاه ها وابسته است نه به مخاطبانشان.
حالا فرض کنیم که رسانه ها بتوانند جایی واقعیتی یا فسادی را آشکار کنند .نتیجه؟تا نتوانید نهاد قدرت را وادار به پذیرش خواسته ها کنید اتفاقی نخواهد افتاد و رسانه از پس این بر نمی آید.
توجه کنید کلمۀ اصلی وادار کردن است و نه قانع کردن و یا نشان دادن و آشکار کردن یا استدلال کردن.

مکالمه با نهاد قدرت با سلاح شاهد و مدرک الزامآ به نتیجه نمی رسد.در نهایت رسانۀ آزاد به شما شاهد و مدرک می دهد نه قدرت وادار کردن نهاد قدرت به تمکین.

می گویند:کسانی از طرفدارن روزولت پس از آنکه رئیس جمهوری آمریکا شد پیش او رفتند و از او خواستند کاری را انجام دهد.پرسید:چرا؟شاهد و دلیل و مدرک آوردند که انجام آن کار برای روزولت مفید است.
گفت:قانعم کردید .حالا وادارم کنید آن کار را انجام بدهم.

سامان و سازمان می خواهد این وادار کردن. کسانی که هزینه بدهند تا هزینۀ نهاد قدرت برای نپذیرفتن خواسته هاشان آنقدر بالا برود که از هزینۀ پذیرفتن خواسته هاشان بیشتر شود.

بابک اسحاقی شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 10:23

ممنون دکتر نقوی
واقعا جای تاسف داره که مردم کشور ما با وجود این همه منابع مادی با وجود اینهمه گنج های پیدا و پنهان باید در همه رده بندی های اماری جزء کشورهای رده آخر دنیا باشند
ممنون از نوشته خوب شما
و سپاس که دعوت ما را پذیرفتید

تیراژه شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 13:34

مردم ما مظلومند و ناآگاه ، بی اراده و جوگیر ، تنبل و همیشه غرغرو
به گذشته های دور کاری نداریم ، تاریخ قاجار و معاصر همه چیز را به خوبی نشان میدهد ، خودی های فاسد و خوشگذران ، و استعمار و استثمار دیگران ، کاش به خودمان بیاییم ، و بدانیم شاهراه ها همه از فکر و دست ما میگذرد

زهرا.ش شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 13:57 http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

ما مردم بی رحمی هستیم.ذره ای فداکاری نداریم.به هیچ وجه اراده نداریم.اگر جایی از دزدی و اختلاس حرفی می زنیم به این دلیله که داریم می سوزیم چرا خودمون مدیر نیستیم تا بتونیم کیسه مون رو پر کنیم.
چرا راه دور می رید؟راننده تاکسی ها،دکترها،معلم ها و کارمندها و... تو این کشور چقدر احساس مسئولیت و وجدان دارن؟تو تمام اقشار ملت ما سایه هایی از دزدی و حق خوری دیده می شه.
چرا سران نظام از تحریم ها برای خودشون نهایت استفاده رو نکنن و پول به جیب نزنن؟مگه ما باشیم نمی کنیم؟
چرا به فکر جیب خالی مردم و سفره های پر از هیچ باشن؟مگه ما هستیم؟مگه ما بغیر از خودمون به هیچ احد دیگه ای اهمیت می دیم؟
چرا انتظار داشته باشیم مثل مسئولین ژاپنی بیان به بی لیاقتی خودشون اعتراف کنن و استعفا بدن،مگه ما با هزار دوز و کلک اشتباهات خودمون تو حرفه مون رو پنهان نمی کنیم که مبادا شغل و موقعیتمون رو از دست بدیم؟
از ماست که بر ماست
نه به معنای اینکه خود ما این نظام رو قدرتمند کردیم
به این معنا که خودمون،همرنگ این نظام شدیم،همراه این نظام راه رفتیم،رونده راه دزد ها شدیم!

پروین شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 18:00

حقیقت تلخی است آقای نقوی عزیز. خیلی تلخ

!!! شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 19:53

سلام
بالباس نخریدن عیدخیلی موافقم چون که همیشه به بدلباسی زبانزد بودم ازبچگی
توی عیدهاوعروسیهاعزامی گرفتم که وقتی همه دخترهالباسهاشون رابه نمایش می گذارن من رتبه اخرمیشم
امادکترطبیبیان استادعربی ما هم بودن متاسفم ازاین که بگم تاانتهای زنگ به حرفهای دانشجوونسل جوان پسندتلف می کردن !

شاه بلوط شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 23:34 http://balot.persianblog.ir

متاسفانه این شیوه در تمام سیستم رخنه کرده...مثلا تو اداره اگر یککی از کارمندان با بقیه تو اختلاس و حیف و میل,همراه نباشه انگ ضد ولایت فقیه و ضد انقلاب و از این موارد بهش میزنن و یا اخراج میشه یا تنزیل درجه یا به یک جای پرتی منتقل میشه

فروردین شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 23:47 http://ashteroh.mihanblog.com/

به قول ِیکی از استادهای ما سهم‌مان از کیک ِجامعه کم و کم‌تر می‌شه

امید یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 00:21 http://janeghazal.persianblog.ir/

سپاس از نظراتتان دوستان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد