سیاهی یا سیاه نمایی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر شروع مبارزه با مفاسد اقتصادی در ابعاد دانه درشت ها، پرونده ی 123 میلیارد تومانی و محاکمه ی مرتضی رفیق دوست و فاضل خداداد و آن ماجرای مشهور شهرام جزایری که از دستفروشی شروع کرده و به پنجاه شرکت و بنگاه اقتصادی رسید و عاقبت به پرداخت 38 میلیارد ریال رشوه متهم شده بود، بدانیم و از جمله ی این محاکمه ها، محاکمه ی شهردار تهران، غلامحسین کرباسچی را که به مدیران و معاونین خود سکه هدیه داده بود، را هم از این دست بخوانیم که روند کامل این محاکمه مانند یک سریال تلویزیونی پر بیننده، از سیما پخش شد، می رسیم به تبلیغات انتخاباتی سال 84 که احمدی نژاد دولتهای قبلی را متهم به فساد و دزدی کرد و با وعده ی درآوردن لیست نام این دزدان از جیب و افشای مفاسد آنها، دزدگیر 84 لقب گرفت. گرچه یک بی اعتمادی عمومی را نسبت به کل انقلاب بوجود آورد که دستاورد انقلاب، تا زمان سخنان او و بعد از به قدرت رسیدنش، به ثروت و مکنت رساندن دزدان و مفسدان اقتصادی در قالب دولتهای قبل بوده است! اگر با آسان نگری و سهل انگاری بپنداریم که بذر امیدی را هم در دلها کاشت چون قول می داد که به رانت خواری و فساد اقتصادی پایان دهد و به این ترتیب توانست عده ای از مردم را با خود همراه سازد. اما در طی چهار سال هیچ اقدامی عملی برای انجام وعده اش نکرد و انتظارها هم برآورده نشد و این ادعاها همچنان هم ادامه پیدا کرد و بطور مداوم هم از این حربه ی به عنوان افشاگری بهره برداری شد تا بلکه بتواند مخالفین خود را از طریق وارد کردن اتهام و چسبانیدن انگ، بدون ارائه ی مدرک و معرفی به دادگاه، ساکت کند. در ادامه هم در مناظره های انتخاباتی در سال 88 با ادعای افشای مثلث شوم قدرت و ثروت و رسانه، کارش را پیش برد و در نهایت به آنجا ختم کرد که در یکشنبه ای که به یکشنبه ی سیاه مشهور شد، در جلسه ی استیضاح وزیر کار و در دفاع از مرتضوی با پخش صدای نامفهوم نواری از فاضل لاریجانی در صحن علنی مجلس، سعی کرد ریاست دو قوه ی دیگر (یعنی مجلس و قوه ی قضاییه) را تحت فشار گذاشته و با ارتباط دادن فاضل به صادق و علی، آنها را نیز فاسد معرفی کند، اما این دیگر نه تنها تمام امیدهای باقی مانده را کشت بلکه از دید همه ی عقلا، فاجعه ای بزرگ به حساب آمد.

بله شاید تنها حسن ادعاهای احمدی نژاد علاوه بر مضار متعددی که از عهده ی شمارشش نمی توان خارج شد، پیدا شدن مطالبه ی عمومی برای معرفی و برخورد قضایی با مفسدان اقتصادی و بویژه دانه درشت ها و آقا زاده ها بود. با بوجود آمدن عزم ملی، و اتفاق نظر ارکان نظام، مبارزه شروع شد و البته این بار از پخش تلویزیونی دیگر خبری نبود و تا پایان محاکمه و صدور رای بنا به حکم صریح قانون، کسی حق نشان دادن عکس و نام بردن متهمین را نداشت و به این ترتیب کاربرد حروف اختصاری از قبیل ب ز – م ر و امثالهم در واژگان سیاسی ما متداول شد.

به این ترتیب روزی نبود که در سایت های مختلف و در بخش های مختلف اخبار، خبر و حرف و حدیثی از کشف جدید اختلاس از گوشه و کنار کشور به گوش نرسد و مدام هم مقدار این اختلاس ها، ارقام بزرگتری ذکر می شد و تا اینکه به ارقام نجومی و حیرت آوری از جمله 3000000000000 و 12000000000000 تومان رسید که بزرگترین شوک را بر جامعه وارد کرد بطوری که مدتی همه ی ملت و فعالان عرصه ی سیاست و اقتصاد در بهت و حیرت فرو رفتند...اما کم کم مردم به شنیدن اینگونه حرفها عادت کردند و نسبت به تکرار این اخبار آن حساسیت ویژه ی که قبلا بروز می دادند، از خود نشان ندادند.

خب خود انتشار وجود این همه اختلاس و با این ارقام بزرگ و اتصال متهمین به اشخاص ذی نفوذ در میان رجال کشور، یک بی اعتمادی فزاینده را موجب شد و از سوی دیگر مسابقه ای را به راه انداخت که برای عقب نماندن از قافله ی ثروتمند شدن باید دست به هر کاری که شد بزنیم.

کلاهبرداری و برگشت چک و از میان رفتن اعتماد میان فعالین عرصه ی اقتصادی و بر هم خوردن مناسبات سنتی در فضای کسب و کار و به زیر پا رفتن ارزش های اخلاقی، بروز ناهنجاری های اجتماعی مثل گرانفروشی و کم فروشی و عمل نکردن به تعهدات را تشدید کرد و با به نمایش درآمدن نوع زندگی و سطح درآمد عده ای از ما بهتران، که در رژه ی اتومبیلهای گران قیمت میلیاردی به منصه ی ظهور رسید، به اوج خود رسید و این باعث بالا رفتن توقعات در زندگی های عادی مردم شده و چون کسب آن نوع درآمد و رسیدن به آن نقطه ممکن نبود، سرخوردگی و اختلافات خانوادگی را رقم زد و آمار طلاق شدت گرفت و از سوی دیگر به خاطر سختی برآوردن نیازهای ابتدایی زندگی، جوانان نتوانستند ازدواج کنند، زیرا نه مسکنی داشتند و نه پولی، بیکار هم که بودند. به تبع این شرایط نوعی کلبی مسلکی و باری به هر جهت بودن و الکی خوش گذراندن با روی آوردن به اعتیاد و دزدی و خفتگیری و فساد و فحشا و انواع جرائم دیگر گسترش پیدا کرد و همه و همه این گفته ها وضع فعلی جامعه ی ما را رقم زد که نسبت به ده سال قبل تفاوت بسیار فاحش و معناداری پیدا کرده است.

اخیرا یعنی طی همین چند روز گذشته، رئیس قوه ی قضاء از نحوه ی انتشار اخبار مربوط به مفاسد اقتصادی در جراید و رسانه های عمومی گله کرده و گفت طوری نگویید که اینطور برداشت شود که همه جا در فساد غرق شده و همه کس فاسدند و ظاهرا این موجب پایین کشیده شدن فتیله ی انتشار اخبار مربوط به فساد اقتصادی شده است، در عوض، جای رانت خواری را موضوع کوه خواری و زمین خواری و جنگل خواری و اخیرا هم که خیابان خواری گرفته است. من مانده ام که اینها چطور معده و چه جور دندانی دارند که می توانند همه چیز خواری کنند! و بگذریم از اینکه پول شویی و پولهای کثیف هم مدتی نقل مجالس و محافل شد و خیلی زود به محاق رفت . البته مدتی قبل  از ساختمان خواری هم صحبت به میان می آمد و گفته می شد 933 ساختمان دولتی در تهران گم شده است اما آقای علیرصا رجایی به عنوان مدیر کل نهاد ریاست جمهوری طی توضیحاتی از سرنوشت این ساختمانها خبر داد و گم شدن آنها را به شدت تکذیب کرد.

اما برای این سوال که این حجم فساد واقعا حقیقت دارد یا نه؟ و اصلا سر منشاء آن کجاست و از کجا پیدا شده؟ چه جوابی باید داد؟ محل بررسی است و از آنطرف در موضع انکار می توان پرسید آیا واقعا دستهایی در کار است که مردم را نسبت به همه چیز بدبین و بی اعتماد کنند؟ چه سودی از اینکار می برند؟ و اگر اینها بی اعتمادی عمومی را سبب می شوند و تشویش اذهان عمومی می کنند چرا در وقت مقتضی با آنان برخورد نشد؟ و چرا امروز برخورد نمی شود؟

دو روز پیش سایت تابناک در سرویس جدیدی به نام سومین «به اضافه تابناک» این چنین گفت: "زمین خواران عزیز، بترسید! مشهورتان می‌کنیم" و در خلال به نمایش درآوردن فیلمی، از عموم مردم خواست هرکجا از زمین خواران و زمین خواری مطلع هستند این سایت را باخبر سازند. به نظر من که خیلی مسخره آمد و با خودم فکر کردم که این وبلاگ از تابناک چه کم دارد؟! بنابراین به دوستانم این پیشنهاد و توصیه را می کنم که در تپه چاله های شهر خود و زیر پل خانه ها و جوی محلات خود را بگردید و اگر از زمین خواران و زمین خواری اثری پیدا کردید مرا هم مطلع سازید و مشتلق و مژدگانی دریافت کنید و اگر کسی بتواند با وارسی سطلهای آشغال و محل تخلیه ی زباله ها در خارج از شهرها، اثری از این جرم و مجرمین پیدا کند علاوه بر مژدگانی، پاداش سختی کار هم تقدیم خواهم کرد.

نظرات 11 + ارسال نظر
درویش چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 21:16

باسلام فقط میتونم دعا کنم خدا به شما ،من وهمه مردمی که ثروتهاشون توسط این از خدا بیخبران به غارت میرود ، صبر عطا فرماید...راستی من سوال میکنم از شما ، آیا واقعا روزی به حساب این افراد بطور واقعی و نه تصنعی ، رسیدگی خواهد شد ؟

سلام آقای درویش
خیلی خوش آمدید و ممنونم. اما این دعا مستجاب نخواهد شد چون خدا در مقابل ظلم و بی عدالتی اهل گذشت و مماشات نیست. پس نه صبر می کند و نه صبر می دهد.
جواب به همین سوال ساده ی شما جوابی بسیار طولانی لازم دارد اما به طور خلاصه باید بگم بی برو و برگرد! حتا کوچکترین شک و شبهه به خودتون راه ندهید که آن روز دور نیست البته چگونگی رسیدن به آن روز و کیفیتش بستگی به عملکرد زعما دارد که توضیح این همان جوابی است که گفتم طولانی است. خلاصه اش اینکه ما ناچار از اصلاح از درون هستیم و به قدرت رسیدن روحانی، تمام مذاکرات هسته ای و نشستن بر سر میز مذاکره با امریکایی ها فاز اول این اصلاح از درون است و فاز بعدی در بعد داخلی است و تغییر در سیاستهای اقتصادی و فضای سیاسی است.
ما روزهای بسیار بسیار مهمی را داریم پشت سر می گذاریم چون زعمای کشور در حال چرخش 180 درجه ای از سیاست خارجی و سیاست اقتصادی اند و روحانی در حال انجام اصلاحاتی است که در چین به دست دنگ شیائوپینگ به موقع انجام شد و نتیجه داد و در روسیه به دست گورباچف شروع شد و گلاسنوست و پروستریکا نام گرفت ولی چون دیر شده بود نتایجش فروپاشی بود. بله "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم" سرنوشت محتوم حکومت بد که منجر به بی عدالتی بشود، پابرجا نبودنش است. و این را همه ی زعمای ما هم می دانند و مدام هم عقلای از زعما دارند اعلام خطر می کنند برای همین هم روزی باید مبارزه با فساد از شکل صوری آن خارج شده و شکل واقعی و عملی به خود بگیرد و خواهد گرفت. مصاحبه ی اخیر اژه ای را در این خصوص حتما بخوانید.
به بلوا و جار و جنجالهای رسانه ای و مخالفتهای آبکی پایداری ها نگاه نکنید این تغییر در سیاست کلان و استراتژیک کشور است و چاره ای هم از آن نداریم. اقتصاد ما باید از دست نهادها و آقا زاده ها و شرکتهای شبه دولتی و از خود دولت گرفته شود و به دست مردم سپرده شود. جمهوری اسلامی باید مدل آدام اسمیت را در پیش بگیرد و از این ملغمه ی اقتصاد حکومتی و دولتی به فوریت فاصله بگیرد که در ذات خود فساد آور و فاسد پرور است و این همان اجرای سیاستهای ذیل اصل 44 است که زمانی حرفش بر سر زبانها بود و نتیجه اش شرکت های شبه دولتی!

مهرداد چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 10:04

سلام آقا مصطفی خوبین؟

اومدم عرض ادب و ارادتی کنم خدمتتون
اون عکستون که سمت راست وبلاگه رو هم دیدم دلم وا شد

خدا حفظتون کنه

به به! سلام آقا مهرداد عزیز
چطوری آقا؟ خوبید ان شاءالله؟
ممنونم از لطف و محبت و بزرگواری شما. گرفتار امر خیرم و به زودی خدمت می رسم ان شاءالله

مریم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 19:54

سلام
از ظهر چند بار وسوسه شدم یک چیزی در باره ی عنوان پست همساده هاتون بنویسم ، اما چون وبلاگ گروهیه، به زووووووووووور جلوی خودمو گرفتم
ببم جان این خشونت افسار گسیخته ،بدجوری منو یاد شتر افسار گسیخته و اسمهای اجق وجق دیگه ای که اون شب شما و جناب آتش روی خودتون گذاشته بودید میندازه

سلام
اتفاقا امروز رفته بودم برای انجام کاری به سازمان بازنشستگی و اعلامیه ای رو به در و دیوار دیدم و ازش عکس گرفتم و به فکرم رسیده بود که بگذارم اینجا و راجع بهش شوخی کنم.
اعلامیه در مورد اردوی دو روزه ی کویر نوردی بود و منم فورا یاد شتر افسار گسیخته افتادم که عکسش رو گذاشتم توی وبلاگ داداش شنگ و اون جشن تولد شاهانه و اون کاروانی که از کویر سبز راه انداختم زدن چادر وسط چمن ها و شیر شتر و

کیارش سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 11:44 http://www.maerdaftab20.blogfa.com

درود خدا بر شما برادر گرامیم
نادرابراهیمی درکتاب "یک عاشقانه آرام " میگوید : قلب" مهمانخانه نیست که آدمها بیایند ،.. دو سه ساعت یا دوسه روز درآن بمانند و بعد بروند....، "قلب" لانه ی گنجشک نیست که دربهار ساخته شود ودر پاییز باد آن را با خودش ببرد،... "قلب" راستش نمیدانم چیست... امااین را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خوب است،.... "قلب " چاه دلخوری نیست که به وقت بدخلقی ، سنگریزه ای بیندازی تا صدای افتادنش را بشنوی..! "قلب" آیینه ای ست که باهر شکستن، چندتکه میشود و یکپارچگی اش از هم می پاشد... "قلب" قاصدکی ست که اگر پرهایش را بچینی، دیگر به آسمان اوج نمیگیرد،.. "قلب" برکه ای ست که آرامشش به یک نگاه بهم میخورد،... "قلب" اگر بتواند کسی رادوست بدارد، خوبی ها و حتی زخم زبانهایش را نقش دیوارش میکند،.. حال ، اینکه قلب چیست، بماند...! فقط این را میدانم؛ "قلب" وسعتی دارد به اندازه ی حضورخدا... من مقدس تر ازقلب ، سراغ ندارم..... قلبتان همیشه پر مهر

سلام و ممنون و خیلی خوش آمدید.
ممنونم که این مطلب خوب رو در مورد قلب و کارکردش از نادر ابراهیمی نقل کردید
اما آدرستون اشتباهه و به جایی باز نمیشه

مریم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 10:26

سلام
احد عظیم زاده رو می شناسم .چند سال پیش زندگینامه ش رو در ایمیلی که برام رسیده بود خوندم . نحوه ی ثروتمند شدنش و اینکه از صفر شروع کرده و به اینجا رسیده واقعا جالبه
اون یکی رو لینک رو بعدا سر فرصت می خونم . دستتون درد نکنه

سلام
چه جالب! به قول آبجی ناهید، شما حکیمیه آنلاین هستید دیگه
من چند وقت پیش اسم حسین هدایتی رو دیدم و به مقاله ی بلند و بالایی برخوردم و نشستم خوندم و گشتم ببینم این کیه و رسیدم به مصاحبه ی خیلی طولانیش و با وجود اینکه خبرنگار چندبار هم پرسیده بود که شما چرا توی ورزش این هزینه های سنگین رو می کنید جواب درستی نداده بود و آخرش هم نفهمیدم که کیه و این همه پولو از کجا آورده.
نفر سوم خریداران پرسپولیس شد و البته بهش نفروختند و گفتند از بدهکاران بزرگ بانکیه
امروز توی فالگوش دیدم نوشته:
خریدار خبرساز پرسپولیس گفت :
در 13 سالگی فرمانده گردان بودم و فقط کشتی تفریحی ام 1 میلیون دلار می ارزد!
خب البته من از صحت و سقم حرفش بی اطلاعم اما به عنوان کسیکه مدتی توی جبهه بوده از حرفش دوتا شاخ سرم سبز نشد خیلیه که سیزده ساله و فرمانده گردان!! لابد ده ساله بوده رفته جبهه و توی چند تا عملیات شرکت کرده و از همه هم جان سالم بدر برده که شده فرمانده گردان و عجیبه که اینقدر سالم مونده که برگشته و کار کرده و این همه هم پول درآورده که بره و پرسپولیس رو بخره
...
اصلاحیه:
بعد که لینک مطلب رو باز کردم و کمی راجع بهش خوندم دیدم خودش گفته سال 70 هزار میلیارد تومن فقط توی حسابش بوده و بهش ارث رسیده! هزار میلیارد تومن اونم سال هفتاد!

یادخاطرات سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 08:14

سلام مجدد

چون عصبانی بودم حرف دال یاد خاطرات را فراموش کردم.

خوب نتیجه این عصبانیت ها همینه

سلام
خب از دست همه مون گاهی اینطور اشتباهات تایپی در میره.
اما چرا اینقدر عصبانی؟

یاخاطرات سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 07:39

سلام

هر بار خبری از این زالو صفتان میشنویم و افسوس میخوریم ولی

چرا ما باید افسوس بخوریم؟؟؟؟؟؟

افرادی که دست پروده هستندوهر روز به تعداد انها افزوده می شود و ادعای اینکه اگر اینها نبودند کشور ما دوشقه میشده

و دلیل هایی هم برای اثبات بی گناهی خود دارند.:
اما اینطور که معلوم است این رشته سر دراز دارد.

سلام
دست پرورده ها و آقازاده ها معضل بزرگی برای کشورمون شدند و تا وقتی همه در برابر قانون یکسان نباشند امیدی هم برای رفع این معضل تصور نمیشه کرد. اینکه به خاطر برخوردهای سیاسی یکی دوتا آقازاده رو محاکمه کنند و بقیه هرکار دلشون خواست بکنند هیچ مشکلی حل نمیشه. مبارزه با فساد اگر مبارزه ای ملیه باید با همه یکجور برخورد بشه.
به قول معروف:
گر حُکم شود که مَست گیرند در شهر هر آنکه هست، گیرند!
چون معمولا اینا به خاطر اتصالشون به مراکز قدرت و تصمیم گیری تخلفاتی دارند که از عموم مردم هیچوقت دیده نمیشه و تا با اینا برخورد نشه هیچ فسادی هم ریشه کن نمیشه و قانون مستقر نمیشه

ناهید سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 04:55

سلام داداش عزیز
اول بگم کامنت صبا قلم عزیز رو لایک می کنم
بعد این که ایکاش امروز ( یعنی دیروز ) این پست رو نمی زدید و به ما فرصت می دادین کمی از غم و ناراحتی خوندن پست جناب شنگ بیرون بباییم تا بعد ...
من هنوز هم دارم به زحمات مهندس رشید بیچاره فکر می کنم
البته پست شما رو هم خوندم ،خیلی جامع بود .ممنونم
علاوه بر نوشته ی شما چند روز پیش شنیدم که از سال 2009 به این طرف حدود 100 هزار اتومبیل لوکس از کشورهای اروپا و آمریکا به ایران وارد شده با گمرک 140 درصد
راستش تو این وقت شب سرم سوت می کشه از خوندن این آمار و راقام اختلاس ، فقط می تونم بگم خدا لعنتشون کنه
عجبا امروز در دو کامنت هم دارم لعن می کنم ، ببینید چقدر عصبانیم دیگه
در حال حاضر داداش عزیز سلامتی شما مهمتر از همه چیزه ، تو رو خدا مراقب خودتون باشید .

سلام خواهر خوبم
بله ایشون مختصر و مفید و جامع نوشتند
راستش بعد از انتشار پست داداش شنگ، منم فکرم به سختی درگیرش شد و پستی برای همساده ها نوشتم و گذاشتم توی نوبت انتشار و در ادامه ی اون پستم همینطور درگیری ذهنیم ادامه پیدا کرد و سعی کردم دلایلی براش پیدا کنم که نتیجه اش شد این نوشته!
خودم که فکر می کنم طولانی شده و اصلا انگار من بلد نیستم کوتاه و مجمل بنویسم
فکر کنم نوشته ای رو که توی وبلاگم گذاشته بودم راجع به هامر رو قبلا دیده باشید و تازه ابتدای اطلاع ما از ورود ماشین های لوکس و گرون قیمت بوده و اصلا باورم نمیشه که طی این مدت 100 هزار ماشین وارد کرده باشند
خوبه توی دوره ای اینکار انجام شده که شعار اصلی شون عدالت بوده و مبارزه با تبعیض و اشرافی گری
خب کاری هم غیر از لعن و نفرین از دستمون بر نمیاد و البته روز جزایی هم هست و من خودم به شخصه تمام حرفا و گله و شکایتهامو نگه داشتم برای اون موقع
ممنونم از لطف و محبت همیشگی و مستدام شما

مریم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 00:08

2.7 یا 2.8 میلیارد یورو !!! من یکی که هیچ تصوری از این عددها ندارم !
وقتی جواب شما رو زیر کامنتم خوندم فکر کردم اگه خیرین با خوندن چنین خبرهایی از انجام کار خیر (مذرسه سازی یا ساختم بیمارستان و درمانگاه و ...) منصرف بشن جای تعجب نداره
و عجیب نیست اگه بعضیها که خدا و پیغمبر سرشون نمی شه وسوسه بشن که اونا هم از این نمد برای خودشون کلاهی ببافند
عجب !
موضوع اینه که فقط بابک زنجانی نیست .....! شاید زنجانی انگشت کوچیکه ی بعضیها هم نباشه

بله عدد و رقم بزرگی است اما در مورد خیرین من به یک مورد برخوردم که از مولتی میلیاردرهاست و نامش احد عظیم زاده است و اینطور گفته:
من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگ ترین بیزینس من جهان شدم و بزرگ ترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما می دانید بزرگ ترین افتخار من چیست؟
یتیم نوازی. افتخار می کنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می کنم جزو 100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم.
اینجا بخوانید:
http://kisar.ir/forum/showthread.php?tid=1100
و هشت میلیاردری را هم که انگشت نما و سرشناس کرده اند اینجا ببینید:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/39703/8-%D9%85%D9%8A%D9%84%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

صبا قلم دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 23:41

با سلام
پست ناراحت کننده ویاداوری اختلاس وزمین خواری ووو
سایت تابناک هم شده نوعی سرگرمی!
البته بقیه شون هم زیاد فرقی نمیکنند!
واقعا همه دور اول به احمدی امید بسته بودند
ولی دولت خودش بدترین شد
ولی بیشتر جوانها خیلی اذیت شدند
بیکاری و کم شغلی وازدواج تو سن بالا
وعدم زاد وولد ودین گریزی از
پیامدهایش بوده
البته اینها را همه میدانند وجدید نیستش
ولی نباید امید راازدست داد
باید تلاش کرد
شما خودتون واقعا نمونه ی تلاش هستید
وباید ازتون یادگرفت
درست بودن کار سختیه
و باید دعا کرد
وگفته شود ان شاالله خدا کمک میکند

سلام
عذرخواهی می کنم اگر ناراحت کننده بود
راستش من با دیدن رنج و عذاب مردم گاهی دچار این حالات میشم و سعی می کنم با نشان دادن کاخها دلیل وجودی این کوخها رو برملا کنم و کسانی که با عوامفریبی سعی در مخفی کردن اصل ماجرا دارند مقصرند و من کاری هم از دستم بر نمیاد جز نوشتن توی وبلاگی که بیست سی نفر خواننده داره!
بله خدا کمک مون کنه که از این ورطه ی هولناک هم بگذریم

مریم دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 20:59

سلام
بله ! ما هم بودیم و تمام این چیزهایی رو که شما نوشتید دیدیم و شنیدیم . (همیشه به نوشته های شسته رفته تون حسادت می کنم )
ببم جان حالا خوبه خودتون نوشتید که هیچ وقت ندیدید با مفسدان برخورد بشه پس چرا هوس کردید که شما هم ادای به اضافه تابناک رو دربیارید ؟
فریبت می دهند این سرخی قبل از سحرگه نیست ! ببم جان گول این حرفها رو نخوردید .خودتونو کنترل کنید و اجازه ندید دیگران شما رو آنتریک کنند ! این زمین خوارها پشت شون به جایی گرمه اصلا چه می دونید شاید ....
لااله الا الله ! ببینم می تونید با این نوشته های جنگی سر خودتون و ما رو به باد بدید ؟
والله من جرات نکردم بنویسم ط.ن.ب چون فکر کردم شما در جواب کامنتم می نویسید 5 صندوق جواهرات سلطنتی تقدیم به شما ! شکر خدا زمین هم که دارید .یهویی دیدید اسم شما رو دادند به "به اضافه تابناک"ها !

سلام
راستش ما نشسته ایم در گوشه ای و با هزار مشکل و بدبختی خودمون داریم دست و پنجه نرم می کنیم که خود حضرات برای ما بوجود آورده اند، آنوقت یکی از اونا با در اختیار داشتن رسانه، شوخی کردنش گل کرده و مردم رو دست می اندازه که آهای خلق الله! شما که بیکارید! بگردید و زمین خوار پیدا کنید! انگار که زمین خوار مثل لجن خوار توی آکواریومه یا مثل یک طوطیه که پریده و در رفته یا یه تکه کاغذه که ممکنه اشتباها سر از جوی آب و سطل آشغال در بیاره!
شما به تلمیح و طنز نهفته در جمله دقت کنید نوشته:
"زمین خواران عزیز، بترسید! مشهورتان می‌کنیم"
ننوشته به دست عدالت می سپاریم و به سزای اعمال ننگینتان می رسید گفته مشهور می شوید!
یادتونه احمدی نژاد هم از اسکله های برادران عزیز قاچاقچی حرف میزد؟! البته فقط حرف می زد!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
والله سری که برای حرف زدن هم تکون نخوره، به باد بره بهتره!
همین امروز خبر رسیده:
با اشاره به این که رقم بدهی بابک زنجانی حدود 2.7 یا 2.8 میلیارد یورو بود گفت: با تحویل دو دستگاه دکل حفاری دریایی متعلق به زنجانی به قیمت 600 تا 700 میلیون یورو به شرکت پتروپارس، این رقم، از بدهیهای این فرد کسر شد. و وعده کرده که احتمال مصادره شرکت هواپیمایی "اُنر" متعلق به بابک زنجانی در ترکیه وجود دارد و به این ترتیب از کاهش رقم بدهی ۲.۸ میلیارد یورویی این بدهکار نفتی خبر داد.
...
خب این آقا از کجا به اینجا رسیده؟ واقعا گم شده بود و مردم باید پیداش می کردند؟
من که با خوندن این ارقام حقیقتا سرم سوت می کشه، شما رو نمی دونم. ببینید بدبخت مردم با چه گرفتاری هایی سر و کار دارند:
http://saretan.persianblog.ir/post/366/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد