روایت یک شهروند ترکیه از سفر به ایران – قسمت اول

اغلب از خاطرات ایرانی ها و سفرهای آنان به کشورهای دیگر خوانده ایم و از مقایسه هایی که بین ایران و آن کشور می کنند با خبر می شویم. الان مطلبی دیدم از سفر یک ترکیه ای به ایران و فکر کردم شاید بد نباشد یکبار هم که شده از کسانیکه به ایران سفر کرده اند و در مورد کشور ما نوشته اند بخوانیم و از نوع نگاه آنان به ایران با خبر شویم. شما هم اگر از مطلب مشابهی سراغ و خبری دارید، لینکش را اطلاع بدهید ممنون می شوم. این مطلب در سه قسمت نوشته شده است+


«جنگیز» خان در راه ایران

من جِنگیز هستم، 47 ساله و فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه اسکی‌شهیر ترکیه. می‌دانم که شما با چنگیز راحت‌تر و آشناترید اما اگر اجازه بدهید مثل همه دوستان ایرانی‌ام به شما هم یادآوری کنم که من هم با جنگیز راحت‌ترم و ترجیح می‌دهم مرا همین طوری بشناسند و صدا بزنند.

اما بگذارید از ایران برایتان بگویم و داستان یک حسرت و شرمندگی؛ داستان این که چطور شد با همه علاقه‌ام به سفر، دیدار از ایران را تا همین چند ماه پیش به تاخیر انداخته بودم. تمام خوشی زندگی برای من در چند چیز خلاصه می‌شود و در صدر آنها، مسافرت و ماهیگیری است. تقریبا همه جای کشورم، ترکیه را زیر پا گذاشته‌ام و تمام اروپا را گشته‌ام. از کشورهای عربی هم به دوبی رفته‌ام اما ایران؟ ببخشید اما می‌خواهم با شما صادق باشم. می‌ترسیدم به ایران بروم، دوست داشتم اما همیشه تصویری سیاه از ایران در ذهنم بود که به وسوسه  دیدار از این سرزمین پهناور و تاریخی، اجازه خودنمایی نمی‌داد.

الان متاسفم که این‌ها را می‌گویم اما قبل از سفر به ایران واقعا تصویر سیاه و زشتی از آن در ذهنم بود. نمی‌دانم دقیقا چرا این قدر درباره ایران بد فکر می‌کردم. فکر می‌کردم ایران کشوری است که در جای جای خیابان‌هایش، آدم‌ها را به دار کشیده‌اند و یا این که کسی را خوابانده و شلاقش می‌زنند. فکر می‌کردم زن‌ها با چادر سیاه و روبنده تردد می‌کنند و اگر حواسم نباشد و با زنی در خیابان صحبت کنم، دستگیر شده و شلاق خواهم خورد. ذهنم پر از این افکار بود و هر وقت هم که تصمیم می‌گرفتم آنها را کنار بزنم و به ایران فکر کنم، دوستانم که تصویر مشابهی از ایران در ذهن داشتند، منصرفم می‌کردند. این بود که آرزوی دیدار از سرزمین ابن سینا و لقمان حکیم و مولانا برایم دور و دست نیافتنی به نظر می‌رسید.

در آستانه سال 2015 میلادی اما بالاخره تصمیم را گرفتم؛ با چند دوست ایرانی خوب آشنا شده بودم که صحبت‌های آنها کمی از این ابرهای سیاه را کنار زد. پس بلیط هواپیما تهیه کردم. برای سفر لباس بسیار ساده‌ای پوشیدم و یک ساک کوچک و پول بسیار کمی با خودم همراه کردم. فکر کردم سفر با هواپیما بهترین راه است و لااقل در راه طعمه دزدان نمی‌شوم. با یک دوست ایرانی هم هماهنگ کردم که در فرودگاه منتظرم باشد تا خیالم بابت مشکل امنیت و زبان بلد نبودن راحت باشد.

حالا قصد دارم ماجرای این سفر و دیدار از یزد و اصفهان و گیلان را برایتان بگویم. سفری که مرا به یکی از عاشقان و طرفداران ایران تبدیل کرد و حالا می‌توانید مطمئن باشید یک نفر در ترکیه هست که جز خوبی از ایران نمی‌گوید و همه را به دیدار از این سرزمین زیبا و باستانی دعوت می‌کند؛ سرزمینی پهناور با مردمانی دوست داشتنی که زیر سیاهی تصویری که حاکمان[...]خیلی به چشم نمی‌آیند

 
 همساده ها

نظرات 4 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت 11:34 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و وقت بخیر
اگر میخواهیم واقعیت را ببینیم و اگر میخواهیم نظرات و دیدگاههای سایر ملل را نسبت به ایرانمان بدانیم بهترین راه حل همین است که شما انجامش داده اید، خواندن سفرنامه دیگران از ایران . و جالبتر اینکه اکثر این افراد همون این جنگیز خان ایران را کاملا سیاهی و تباهی می دیدند.
آری دیدگاه اکثر افراد کشورهای دیگر نسبت به ایران اینگونه است ، این یک حقیقت انکار ناپذیر است و ما هم نمیتوانیم که همه آنها را بیاوریم اینجا و ایران واقعی را نشان اشان بدهیم . این سیاه نمایی و این تیره شناختن ایران چیزی نیست جز بهانه هایی که حاکمان ما به دست دستگاههای تبلیغاتی دشمن می دهند تا آنها هرطور که دوست دارند این کشور را سیاه و ننگین به چشم جهانیان جلوه دهند.
اگر افرادی مثل جنگیز و دوستانش و سایر ملل جهان اینگونه تصور نامناسبی از ایران دارند هیچ گناه آنان نیست ، حتی میخوام بگم که گناه ما مردمان کوچه و بازار ایران هم نیست ، گناه اصلی به نظر من برگردن آن افرادیست که بر تریبون های در حال رصد جهانی می نشینند و با گفتار ناشایست خویش ، ملت ایران را آنگونه که نیستند به جهانیان معرفی می نمایند .
خوشحالم که در قست پایانی این مطلب این مسافرترکیه ای ما ازخوبی های ایران گفته و حقیقت امر بر ایشان نمایان گردیده.
ولی واقعا از قسمتهای ابتدایی سفرنامه اش که چقدر هم صادقانه و صمیمی نوشته بود بسیار متاسف شدم .

شرف الدین سه‌شنبه 28 بهمن 1393 ساعت 23:10 http://aldin2.blogfa.com

حالا اگر این حرفها رو یک اروپایی یا کانادایی میزد قابل پذیرش بود ولی یک ترکیه ای خیلی عجیبه که چنین تصوراتی از ایران داشته!!

مریم سه‌شنبه 28 بهمن 1393 ساعت 18:56

سلام
خوبید ؟
بیشتر شهرهای ایران دیدنی اند ، هموطنان مون هم خونگرم و مهمان نوازند .
فکر می کنم خانمهای گردشگر برای پوشش مشکل دارند بعضی وقتا هم در سایتهای خبری ، خبرهایی از گروگانگیری خارجی ها و یا دزدی اموالشون می خونیم ( فکر می کنم خبرها اکثرا مربوط به کرمانه)
یادمه ایرانی هایی که زمان شاه به ترکیه می رفتند می گفتند ترکیه از هر لحاظ از ایران عقب تره ، حالا ما باید ذوق کنیم که یک توریست ترک داره از کشور و مردممون تعریف می کنه !

H.K سه‌شنبه 28 بهمن 1393 ساعت 18:31 http://pangovan.blogsky.com/

تصور ایشان خیلی عجیب بوده!
حتی ما "سلفی" ها و اهالی اخوان تند رو همچین تصوری از ایران نداریم
تصورشان کمی پارانویا گونه بوده،...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد