همساده می خواهم!

بسم الله الرحمن الرحیم 

نمی دانم شما تا به حال به وبلاگ هفتگ سری زدید یا نه؟ من از روز اول خواننده اش هستم. آپارتمانی هفت طبقه است با ساکنین مجازی و پر از نشاط و زندگی و همهمه و شلوغی و دعوا و آشتی!   

اما من دوست داشتم نه در آپارتمانی بلند مرتبه بلکه توی حیاطی بزرگ با اتاقهای تو در تو و حوضی پر از ماهی قرمز و گلدانهای شمعدانی به دورش، در کنار گذر بازارچه و با همسایه هایی مجازی همخانه باشم به شرط آنکه قبل از انعقاد قرارداد و اسباب کشی و این حرفها، چنگال طاهره خانم بالکل توقیف و معدوم گردد! و مدیر ساختمان هم بی برو برگرد از جماعت اخوان پیروزمند انتخاب شود  

خانه ای سنتی با اتاقهای تو در تو 

حیاط قدیمی با اتاق های تو در تو 

عکس اول را از اینجا و عکس دوم را از اینجا برداشتم 

پ ن 

فعلا به جز من که پیشنهاد دهنده ی ساخت وبلاگی گروهی بوده ام این دوستان محبت کرده و برای مشارکت ابراز علاقه کرده و قول همکاری داده اند

۱- آقای امیری 

۲- آقای فاطمی 

۳- آقا سهیل  

۴- همطاف خانم

به امید خدا، به مرور زمان با اضافه شدن دوستان این لیست تکمیل تر خواهد شد. 

جز یک نفر، پروفایل بقیه فعال نیست! دوستان لطف کنید یک آدرس ایمیل بگذارید و هر طرح و نظری دارید هم بنویسید تا در موردش گفت و گو کنیم و به امید خدا این خانه ی جدید اما به سبک قدیمی را بسازیم و هر چه زودتر برویم در آن ساکن شویم

اما بدانید و آکاه باشید که مریم خانم در حال حاضر به هیچ وجه من الوجوه تمایل نشان نمی دهند که با ما همساده شوند. خب

نیست امیدی فقیران را به لطف اغنیا

هیچ کس در طول تاریخ آب از دریا نخورد

نظرات 25 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 19:43

سریال چاردیواری رو یادتونه ؟ چقدر جمعیت اخوان و نسوان سر مدیریت شرکت با هم کل کل کردند ، انگار آخرش مدیریت شرکت رسید به خانمها ! (شهره لرستانی)
جانمی جان هورررررررررررررررررا هی !

راستش یادم نبود و رفتم گشتم و یادم افتاد! خب خودتون نوشتید که فیلم بود پس کارگردان اینطور گفته بود واقعی که نبود!

امیری دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 19:42 http://abamiri.blogfa.com/

سلام
روی ما نه بعنوان یک آپارتمان نوساز و نه یعنوان یک خانه سنتی قابل سکونت ،اما بعنوان یک خانه کلنگی حساب کنید .. مفتخر میشم چنین جمعی را روبراه کنید و چرخه وب براه بیندازید .. تو این چرخ و فلک مام یه سکو برای نشستن اشغال می کنیم .. البته تفکیک جنسیتی از همین حالا ممنوع !!!

سلام حاجی
خب شکر خدا با اعلام آمادگی شما قضیه کمی جدی شد ببینیم خدا چی می خواد بقیه ی دوستان چه نظری خواهند داشت و چطوری باید پیش بریم
اما ملاحت کار به همین جنگ و دعواهای ده بالا و ده پایینه ها حاجی

مریم دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 19:39

ببم جان طاهره خانم بدون چنگال ، شیر بی یال و کوپاله ! یعنی دقیقا همون فرمانده ی هاف هافوییه که آقا سهیل می گن !
کاش برای این پست یک کم وقت گذاشته بودید و بهش شاخ و برگ می دادید سوژه ی پستتون خیلی قشنگه ولی ابتره !
اتفاقا امروز آقای فاطمی برام در باره ی دوستان وبلاگی نوشتند ...از نگرانی ها و دغدغه هاشون گفتند و از محبت عمیقی که نسبت به این دوستان دارند، اتفاقا از شما هم یاد کرده بودند .
بعد از خوندن نوشته ی آقای فاطمی فکر کردم ماها چقدر به هم دور و چقدر به هم نزدیکیم ! چقدر دوست داشتم که اینقدر از هم دور نبودیم ، شاید بعضیها به یک ملاقات دو سه ساعته راضی باشند اما این دیدارهای کوتاه چه فایده ای داره ؟! نتیجه ش اینه که آدم حریص تر و مشتاق تر می شه !
انگار من زیادی این دنیا رو جدی گرفتم و خودمو باهاش درگیر کردم ، تمام فکر و ذکر من شده دوستان وبلاگی ، نمی دونم این کارم درسته یا نه ؟
بعضی وقتا به خودم می گم نگران نباش ! روزایی از راه می رسه که تو حتی حوصله ی خودت رو هم نداری چه برسه به اینکه پای کامپیوتر بشینی و وبلاگها رو باز کنی و براشون کامنت بذاری !

خب منم می خواستم از همین اول کار طاهره خانم رو خلع سلاح کنم
این یک فکر خام بود و می خواستم بین همین حرفها کم کم پخته بشه تا یک چیز درست و حسابی ازش بیرون بیاد. راستش شک داشتم و با خودم فکر میکردم شاید انگیزه و دل و دماغی برای اینکار اصلا نباشه. اما حداقل می تونستم از ارزویی که دارم توی این گوشه ی دنجی که دارم یک چند خطی بنویسم.
منم اکثر اوقات از ساعات زندگیم به دوستان وبلاگی خودم فکر می کنم. این ارتباطی که طی یک مدت کوتاه یا بلند بین حلقه ی وبلاگی درست شده با همه ی افت و خیزها و دور شدنها و بر گشتنها، شده قسمتی از گذشته ی ما با همه ی خاطرات خوب و بدش، شکر خدا که خاطرات خوبش بیشتره و ما اغلب دلتنگ همدیگه میشیم و با همه ی مشکلات و معضلاتی که داریم هر طور شده این ارتباط رو حتا کجدار و مریض هم که شده ادامه می دیم.
این می تونه قوام و دوام بیشتری به خودش بگیره با ارتباط منظمتر و منسجمتر و در وبلاگی گروهی

مریم دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 19:04

من تا همین الان اسم وبلاگ 7 تگ به گوشم نخورده بود
الان رفتم یک سر زدم دیدم این هفت نفر در مجموع 63 تا پست زدند یعنی حدودا 1 سال و 2 ماهه که دارند می نویسند .(هیچ کدوم از پستهاشونو نخوندم و نمی دونم در باره ی چی می نویسند ولی از تعداد بازدیدهاشون معلومه خواننده ها ، نوشته هاشونو دوست دارند )
سر زدن به شما غیر بلاگفایی ها برای ما بلاگفایی ها خیلی سخته شما دو سه نفر هم خاطرتون خیلی عزیزه که ما بهتون سر می زنیم !
راستی کاش علیرضا بزرگواری می کرد و یک امکاناتی فراهم می کرد تا ما از آپ غیربلاگفایی ها هم باخبر بشیم
ممنون برای معرفی هفتگ (7 تگ یعنی چی ؟)سر فرصت می رم چند تا از پستهاشونو می خونم

از نوزده آبان امسال شروع کردند و من چون جوگیریات رو می خونم اولین بار اونجا اسمش رو دیدم و از اون روز هر وقت فرصت داشته باشم رفتم و مطالب عقب افتاده رو هم خوندم.
سیستم آمارگیریشون درست نیست و بنظرم غیر واقعیه. یعنی با باز کردن هر پست و هر کامنت آماری ثبت میشه و هی مدام بهش اضافه میشه!! مثلا یکنفر با خوندن یک پست با وارد شدن به کامنت همون پست دو نفر حساب میشه و اگر چند تا پست رو بخواد به همراه کامنتش بخونه چندین نفر آمار رو بالا میبره!!
من توی این پست مقصودم راه انداختن وبلاگ گروهی بود و معرفی هفتگ هم برای نمونه بود

مریم دوشنبه 22 دی 1393 ساعت 18:56

سلام سلام صد تا سلام
ط.ن.ب تقدیم به همه ی بلاگفایی های عزیز

سلام سلام هزار و سیصد تا سلام
مبارک همه شون باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد