چشم ها!

بسم الله الرحمن الرحیم    

چشم از نمای بسیار نزدیک

یک عمر با دریچه ی چشمها به عظمت عالم و خالقش نگاه کردیم، اما از دریچه نگاه کردن به چشمها هم میشود عظمت خالق عالم را دید!

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

عکاسی ماکرو از عنبیه چشم (10 عکس) 

نظرات 14 + ارسال نظر
بزرگ شنبه 13 دی 1393 ساعت 08:03

سلام و درود بر فاتح بزرگ چایدران ها

این فتنه که در نرگس نیلوفری تو است
در پردة‌ نه طارم اخضر نتوان یافت


صائب تبریزی

سلام داداش بزرگ عزیز
سرت سلامت یا امیر اینبار که بدون شما کارمون به صلح و متارکه ی جنگ کشید

مهرداد شنبه 13 دی 1393 ساعت 00:42

سلاااااااااااااااام خوبین ان شالله؟

سبوح قدوس رب الملائکه و الروح ...
عکس دومی رو دیده بودم و همون روز هم کلی محوش شده بودم

جدای از این شگفتی و عظمت دقت کردین به هر چشمی که نگاه میکنید به اندازه یک کتاب قطور حرف توش هست که اگه خوب نگاه کنیم میشه این کتاب رو ورق زد و مرورش کرد؟
توی هر چشمی یه دنیا حرف هست
و این هم به نظرم یک بعد دیگه از عظمت خلقت چشم هاست ...

اقا مصطفی خوشحالم که هستین

سلام آقا مهرداد عزیز
منم معتقدم با نگاه به چشمهای هرکس میشه قلعه ی وجودیش رو به تسخیر دراورد اماهمونطوریکه قبلا نوشتم از نگاه کردن به چشمها می ترسم!
قربانت. منم از اینکه در کنار شما هستم خیلی خوشحالم

سید نورالدین جمعه 12 دی 1393 ساعت 20:43

سلام
تقریبا اخرای هفته اگر اصفهان باشم به آسایشگاه جانبازان برای دیدار آنها وتجدید روحیه مروم امروز جانبازی دیدم که از اثر موج انفجار حدود 80 در صد بینایی وشنوایی خود را از دست داده بود واز کمر هم قطع نخاع شده بود واینقدر جالب واز ته دل خدا راشکر میکرد که من سنگدل را به گریه انداخت خدا حق انها را به ما حلال کند

سلام سید جان
جدا که منم با دیدن بچه های جنگ به خصوص اونایی که صدمه دیدند و هنوز توی حال و هوای قشنگ و نورانی اون موقع ها هستند هوایی می شم و کلی هم روحیه می گیرم. بعضی از این بچه ها حقیقتا شهید زنده اند و خدا خواسته که با وجودشون و حضورشون عاشقی رو به یاد ما بیاره. آمین به دعای خوب شما، چون واقعا حق بزرگی به گردن ما دارند

مریم جمعه 12 دی 1393 ساعت 19:59

جهان، قرآنی مصور است
و آیه ها در آن
به جای آنکه بنشینند، ایستاده اند
درخت، یک مفهوم است
دریا، یک مفهوم است
و خورشید و ماه و گیاه...
با چشمهای عاشق، بیا
جهان را تلاوت کنیم
"سلمان هراتی"

سلام

سلام
شعر سلمان هراتی عالی بود ممنونم
سعدی هم می گفت: برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
حالا من هوشیار نیستم اما از دیدن ذره ذره ی عالم یاد خدا می افتم. دوستی دارم چندین ساله که اخیرا و بتازگی رفتم و دیدمش. حرف خیلی قشنگی میزد می گفت اینکه خدا توی قران گفته"یسبح لله ما فی السماوات وما فی الأرض له الملک وله الحمد" می دونی یعنی چی؟ یعنی وقتی آتش که کارش سوزوندنه، می سوزونه، مطیع امرالاهیه و با سوزوندنش داره میگه سبحان الله و چاقو وقتی داره میبره داره با بریدنش داره میگه سبحان الله و ... گل با شکفتنش داره میگه سبحان الله و ...
این حرفش از اونروز باعث شده من دوروبرم همهمه و هیاهوی زیادی بشنوم از این حمد و تسبیح موجودات عالم

امیری جمعه 12 دی 1393 ساعت 19:30 http://abamiri.blogfa.com/

سلام
دوست بزرگواری داشتیم که یک ترکش ریز از گوشش داخل شد و تا مغز رسید .. مدتی تو کما بود و بعد ها از نصف سمت راست بدن فلج شد و تا سال 66 باز هم تو جبهه فرماندهی کرد تا شهید شد ..شرح مختصری از ایشان در وبلاگ خودم ..پنج شنبهه ا با شهدا ..شهید سید جمال طباطبایی..
اینو عرض کردم که بگم ایشون چون از ناحیه مغز آسیب دیده بود و میدونید که مغز در واقع مقداری پیه و چربیه که اون همه ماموریت را بخوبی انجام میده ..همیشه تکیه کلامشون بود ..الله اکبر خدا با یه ذره پیه و چربی چه کارهایی انجام میده !!

سلام حاجی
خدا روح این شهید والامقام و همه ی شهداء رو با انبیاء و اولیای الاهی محشور کنه. انصافا خدا این همه آیه و نشانه دور و بر ما گذاشته تا دچار غفلت نشیم اما ....

آتش جمعه 12 دی 1393 ساعت 13:15 http://dideno.blogsky.com

سلام و عرض ادب و ارادت و خسته نباشید و خداقوت به سرداربی همتای
سلسله جنگ های چایدران ، داداش مصطفی عزیزم و البته دیگر دوستان .
خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی ؟ من هم درمیانه آتش سوزاندن خدمت رسیدم
و چه تصاویر ماکرو جالبی انتخاب کرده اید و البته گوشزد نکته ای قابل تامل
اما بنظر من که عنبیه چشم خیلی هم قشنگ است . و باید به این نکته
توجه کرد که هر تصویری را بزرگنمایی زیاد بکنیم از فرمت اصلی خارج میشود و به نظر زیبایی اصلیش را ندارد هر شیئی در تناسبات و پس زمینه و محیط و ابعاد واقعی اش باید از نظر زیبایی شناسی مورد بررسی قرارگیرد.

سلام داداش آتش
جای شما توی جنگ چایدران خیلی خالی بود
بله حق با شماست که هر چیزی و از جمله عنبیه چشم در تناسب و ابعاد واقعی اش قشنگه ولی به نظرم در بزرگنمایی هم زیبایی معمارگونه ای توی عنبیه دیده میشه که حیرت آوره

سید نورالدین جمعه 12 دی 1393 ساعت 01:13

سلام واحوال پرسی

سلام سید جان ممنونم شما خوبی؟

سید هادی طباطبایی پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 21:49 http://tabatabaie.blogsky.com

سلام علیکم جناب ستاریان عزیز. ممنونم از توضیحاتتون در مورد کامنتهای وبلاگ. بله ظاهرا آن بحث به نتیجه ای نمی انجامید. لذا بحث را خاتمه دادم. سپاس فراوان از توضیحاتتون. لطف کردید. هر چه کردم از طریق ایمیل پاسخ دهم خدمتتون ارسال نمی شد. حکمتش را در نیافتم :) ایام عزت مستدام.

سلام آقای طباطبایی. شما لطف دارید و من نوشتن اون چند جمله رو، انجام وظیفه دونستم. مدتی هست که به ایمیلم سر نزدم. هفته ی پیش بازش کردم. اما گمان نمی کنم مشکلی داشته باشه.
ارادت

ستاره پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 20:47

سلام جناب ستاریان
با دیدن این عکس ها چیزى که به ذهنم میاد ذکر الله اکبر، سبحان الله است.نگاه به عملکرد هر یک از اعضاى بدن، باعث تحیر و تعجب در قدرت و خرد پروردگار لایزاله.
ممنون که گوشه اى از قدرت خداوند رو به نمایش گذاشتید

سلام ستاره خانم
من الان لینکی رو برای ناهید خانم گذاشتم و بعد توی پیوندهای روزانه ی خودم هم نقل کردم در مورد کریستالهای برف.
http://3raj.com/5423/#Scene_1
واقعا وقتی به ذره ذره ی عالم نگاه دقیق بیندازیم حرفی جز گفتن الله اکبر و سبحان الله نداریم

مریم پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 20:07

اتفاقا منم وقتی به چشمها نگاه کردم یاد قلاب بافی و کیک و اینجور چیزا افتادم
آقای ستاریان به نکته ی خیلی جالبی اشاره کردید: ( من خیلی دلم می خواست که می تونستم چشمها رو از نزدیک ببینم اما هیچ وقت حتا برای مدت کوتاه هم نتونستم بهش نگاه بکنم )
فکر می کردم فقط من این مشکل رو دارم ! خنده:
نظرتون کاملا درسته : با نگاه کردن به چشمها می شه عمق وجود صاحبشون رو دید .

بله به نظر منم بافت چشم یک جورایی شبیه بافت کیک هستش!
پس در مورد چشم لااقل تفاهم داریم

ناهید پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 19:43

سلام داداش خوبم
من دوووووم
وااااای خدای من ، چه عکسهایی ! داداش عزیز چقدر زحمت کشیدین تا این زیبایی و شگفتی خلقت رو به ما نشون بدین ، ممنونم از آپلود عکسها
عنبیه شبیه تارهای کاموا و یا نخ می مونه که به طور منظم بافته شده و تارها تو دایره بطور منظمی کنار هم قرار گرفته ...
برای دیدن این تصاویر زیبا ، واقعا باید چشمها را شست و جور دیگر دید

سلام خواهر گلم
مبارکتون باشه کسب مقام شامخ دومی
راستش زحمتی نداشت و از روی سایت اصلی که لینکش رو گذاشتم فقط کپی پیست کردم
بله به نظر منم واقعا جالب و عجیب و حیرت آور بود

مریم پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 19:17

چشمها رو که دیدم یاد حکایت زیر افتادم :
((هشام بن حکم )) یکی از بزرگترین و محبوب ترین شاگردان امام صادق (ع) بود. او در مباحثه با دشمنان شیعه ، استاد بود. روزی یک نفر ((زندیق)) نزد او رفت و پرسید :
آیا خداوند میتواند تمام این عالم را در یک تخم مرغ جای دهد ، در حالی که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه عالم کوچک شود؟
هشام نتوانست در آن لحظه به او جواب دهد ، زیرا اگر می گفت خدا نمی تواند چنین کاری را بکند ، کفر گفته بود و اگر می گفت خدا قادر به انجام چنین کاری می باشد ، خلاف عقل بود.
هشام از زندیق فرصت خواست تا جواب او را بدهد.
آنگاه به سرعت به حضور امام صادق (ع) شرفیاب گردید و از امام کمک خواست. امام به او فرمود : بالای سرت را نگاه کن ، چه می بینی ؟ هشام عرض کرد : هزاران ستاره را در آسمان بیکران می بینم.
امام فرمود : به اطرافت نگاه کن ، چه می بینی؟
هشام عرض کرد : کوه ها و دشت ها و دره ها ، گیاهان و حیوانات و انسان های بیشماری را می بینم.
امام فرمود : چگونه این ها را می بینی؟
هشام عرض کرد این ها انعکاس نور در عدسی چشم است .
امام به او فرمود : خداوندی که جهان عظیم آفرینش ، کوه ها و دشت ها و دریاها ، ستارگان ، آسمان بی انتها و گیاهان و جانوران و انسان های بیشمار را در چشمان تو جای داده است ، آیا می توان گفت چنین خدایی عاجز است؟ به زندیق بگو ، خدا عاجز نیست ، اما حرفی که تو می زنی محال و متناقض است.

حکایت جالبی بود و ازش میشد قضایای منطقی - برهان - مغالطه - سفسطه و فلسفه ....رو هم ادراک کرد

مریم پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 19:14

خدا رو شکر که ط.ن.ب تثبیت شد
و چون مطمئن بودم کسی به من ط.ن.ب نمی ده خودم به خودم کادو دادم
باورم نمی شه ! یعنی چشمهایی که ما اونا رو اینقدر خوشگل می بینیم این شکلی اند ؟ این چشمها که اصلا قشنگ نیستند !
خیلی جالب بود اما من خدا رو شکر می کنم که چشمهای خودم و دیگران رو این ریختی نمی بینم

بله الاهی شکر و صدهزار مرتبه شکر
حالا خوبه کادوی ط ن ب رو من که بلاگ اسکایی هستم بلافاصله دادم. شما بلاگفایی ها که اصلا اهل کادو دادن نیستید چی؟!
من خیلی دلم می خواست که می تونستم چشمها رو از نزدیک ببینم اما هیچ وقت حتا برای مدت کوتاه هم نتونستم بهش نگاه بکنم
حقیقتش برای من چشمها دریچه ی ورودی هست که میشه تا عمق جان صاحبش رو دید و با دیدن این عکسها ترسیدم! به نظرم مثل سیاه چاله هایی فضایی اومد

مریم پنج‌شنبه 11 دی 1393 ساعت 19:09

سلام
اووووووووووووووول و ط.ن.ب !
شما فکر می کنید جناب آتش سرشون کجا گرمه ؟

سلام سلام
مبارکتون باشه
داداش آتش، آتشه و الان داره یکجایی آتش می سوزونه، نه تنها سرش گرمه بلکه همه ی ابعاد وجودیش داغ و سوزانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد