ابوذر و اوس ممد محله ی ما!

بسم الله الرحمن الرحیم

اوس ممد، اسم پیرمرد بنایی است هفتاد و چند ساله، که چند روز یکبار و  هفته ای یکبار و گاهی هم هر روز میامد و به کاسبهای محله سر میزد و حال و احوالپرسی و یا بگو بخندی می کردیم و می رفت. مدتی نبود. تا اینکه چند روز قبل با عصا آمد و گله و شکایت کرد که چهار ماه است، پایم را عمل کرده ام و توی خانه افتاده ام و حتی یک نفر به ملاقاتم نیامد! من عذرخواهی کردم و گفتم: "میدانی که من چند ساعت و فقط غروبها میایم. متوجه غیبتت نشدم"

او که چندین سال است در محل بنایی کرده، می گفت این مسجد را که الان به بهانه ی بزرگ کردن و تجهیز، خرابش کرده اند را من ساخته بودم و ریالی هم نگرفته بودم. می گفت چند سال قبل زمین کناری مسجد که بی صاحب رها شده بود را ملای مسجد دیوار کشی کرد. پرسیدم این دیوار را برای چه می کشی؟ گفته بود: میخواهم برای خودم خانه ای بسازم. اوس ممد عصبانی شده بوده و داده بوده دیوار را خراب کنند. بعد هم پیگیر شده بود برای بیرون راندن پیشنماز از مسجد، تا اینکه پیشنماز جدید فرستاده بودند. آن زمین هم به دست اوس ممد بعدا به مسجد اضافه شده بود، با این شرط که اگر صاحبش پیدا شد با او با پرداخت پول زمین به صلح برسند.

تعریف می کرد از زمانی که ارزاق عمومی محلات از طریق تعاونی های مستقر در مساجد توزیع می شد و از اینکه نفت را با متصدی شعبه ی نفت، میبردند و درخانه ها با کارت نفت، تحویل خانوار می دادند و از این که سفارش پشت سفارش میرسید که به فلانی بیشتر و یا زودتر نفت برسان! و از این که رفته به ستاد توزیع اقتصادی آنزمان و کارت نظارتش را پاره کرده و گفته "تا الان، تا امروز بودم و از پا و از کمر افتادم تا همه ی کوچه ها و خیابانها را گز کنم تا مبادا حقی نا حق نشود اما از امروز به بعد دیگر نیستم، چون تحمل بیعدالتی را ندارم و زده بود بیرون.

بعد از اینکه سال قبل فهمید، همزبان هستیم و آذری، راحتتر حرف میزند و احساس قرابت بیشتری هم می کند

خلاصه بر طبق آنچه تا به حال برایم تعریف کرده فهمیده ام، عمری را صرف ساختن خانه های ساکنین محله و آبادانی مسجد کرده، ولی الان کسی سراغش را نمی گیرد!

دیروز عصبانی و ناراحت آمد پیشم. می گفت پیشنماز مسجد نیمه کاره، که مسجد را خراب کرده و دو نفر و نصفی نماز خوان را چند سال آواره ی این مسجد و آن مسجد کرده، مرا بعد از چهار ماه با عصا و زیر شلواری دیده و بر سرم هوار می کشد که مومن چرا برای نماز جماعت نمی آیی؟! به او گفتم: من اگر میدانستم آخر و عاقبت دینم این می شود از اول می رفتم مسیحی یا گبر یا یهودی میشدم! پرسیده بود چرا؟ و اوس ممد گفته بود: پیغمبر دین من بر سرش خاکروبه می ریختند و وقتی دید دو روز خبری از خاکروبه نیست، پرسید این دوست ما که بر سرمان خاکروبه می ریخت کجاست که دو روز است از او خبری نیست؟ گفتند مریض شده و در خانه خوابیده است. پیغمبر دین من به عیادتش رفت. حالا تو که لباس او را پوشیده ای، و مدعی دین او هستی مرا با عصا بعد از چهار ماه دیده ای، آن هم نه در خانه ام بلکه در خیابان و ناگهانی با من روبرو شده ای، به جای اینکه بپرسی چه شده؟ چرا عصا بدست دارم، میپرسی چرا مسجد نمی آیم؟ چرا پسنمازت کم شده؟! این دین، دین محمد (ص) پیامبر من نیست و من اصلا مسلمان نیستم!

دیدم چه شباهت عجیبی به ابوذر دارد این اوس ممد ساده دل محله ی ما!

در همین ارتباط بخوانید:

نقویان: ما در جامعه خودمان امیر کبیر هایی را خفه کردیم/شاه قجری رگ او را زد، ما رگ سخن و نظر این امیر کبیرها را بریدیم/ نه به جناح محمد خاتمی وابسته ام نه جناح مقابل ایشان  

و توی این وانفسا تصویر ویلای 16 میلیارد تومانی سفیر ایران در نروژ از جیب بیت المال! هم دیدن داره!

پ ن: بالاخره فرصتی بدست امد و قالب را متناسب با اسم وبلاگ عوض کردم همین جا از کوثربانو بابت عکس بسیار زیبای کویر و معرفی لینکی برای تهیه ی قالبی که می بینید خیلی خیلی ممنونم.

نظرات 53 + ارسال نظر
ماض بی نیاز پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 00:04

مطلب جالب و زیبایی بود
آقای نقویانم که بیانشون خوبه مثل همیشه...
مقام ابوذر خیلی بالاست رفیق
اما انسان بزرگ و دریا دلی هستن اوی ممد
سایت انتخابم که یه ایراد بزرگ داره سایت جناحی و یه طرفیه...

سلام و خیر مقدم و تشکر از کامنتتون
اما کاش آدرس هم می گذاشتید
البته ابوذر مقام والایی داشت و قصدم مقایسه نبود فقط خواستم تشابه رفتاری رو بگم
بله، گل بیخار کجاست؟ اصلا رسانه یعنی جانبداری و ایراد بزرگ مملکت ما اینه که سایت فراجناحی نداریم و هر کی میخواد با قاشقش، روغن حلیم رو بکشه طرف خودش

آتش چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 23:54 http://dideno.blogsky.com

داداش چی را مرگ بر بلاگفا
هیچ فکر کردید که نصف کامنت های ما و وبلاگهای دوستانمان در
بلاگفا ثبت شده است . مگر می خواهی تیشه به ریشه خودت بزنی
حالا شما بیا بریم یک گفتمانی بکنیم شاید مشکلات حل شد.

بلاگفایی ها مدام به شکلکهای اسکای ایراد می گیرند و من یاد ضرب المثل " دیگ به دیگ میگه روت سیاه و صندلی میگه صل علی" می افتم!
فکرش رو بکن اگر بلاگفایی ها متنبه بشند و بیان به طرف اسکای دنیای مجازی چقدر میتونه بدون ضعف و اشکال بشه!

آتش چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 23:21 http://dideno.blogsky.com

سلام داداش
کجایی چه می کنی الان بلاگ اسکای خبر داد که
پست جدید هوا کردی درمورد زنبوران عسل
پس چرا من نمی بینمش ؟
شما سر بلاگ اسکای راهم گول می مالید ؟
من گفته باشم از حالا
ط ن ب مال خودمه ها

سلام داداش
ببخشید مقص عکس باعث شد ثبت موقتش کنم و الان ساعت 10:50 کامل شد و منتشرش کردم
یا نصیب و یا قسمت حالا ببینیم ط ن ب نصیب کی میشه

کوثر چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 22:20

عموکجایین؟ نگرانتون شدم

سلام عمو
ببخشید که نگران شدید، به قول مریم خانم کاررررررررررداشتم
وبلاگهای بروز شده باز شد اما کامنت بلاگفا برام باز نمیشه، پس مرگ بر بلاگفا

کوثر چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 16:36

سلام عموجان عصرتون بخیر

سلام عمو جان
صبح شما به خیر

امیری چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 08:00 http://abamiri.blogfa.com/

سلام مطلب زیبایی بود . در همین رابطه ظنزی هست دز موقع مناسب برایتان مینویسم .

سلام ممنونم حاجی و به امید خدا

صبا قلم چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 02:05

با سلام
شخصیت ساده وخوبی داره این اوس ممد
خدا اینارا گذاشته برا آگاهی مردم
اون ویلای نروژ هم مثل اینکه خصوصی نیست وخرید سفارت ایرانه
قبلا وبلاگ داشتم
ولی وب شما خواندنیه
وموفق باشید

سلام و صبح پنج شنبه ی شما به خیر.
ببخشید دیروز گرفتار شدم و نشد جواب سلام عرض کنم
شما لطف دارید. اما کاش تشخیص خوندنی بودن یا نبودن وبلاگ خودتون رو می سپردید به خواننده هاتون. اینطوری اگر باشه، منم از نوشته های خودم اصلا راضی نیستم

مهرداد سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 21:42

سلام خوبین؟

واقعا شباهت زیادی داشته این اوس ممد شما به ابوذر ...
خدا حفظش کنه عجب مردیه ...

تصویر ویلا هم فقط تاسف و حسرت داره برای مایی که در مملکت اسلامی زندگی میکنیم

سلام آقا مهرداد گل
شکر خدا خوبم ممنون

مریم سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 21:07

دیدید خوندمش ! تازه بعضی قسمتهاشو بلند بلند برای کامی و احسان هم خوندم و کامی هم پشت بند هر جمله یک سخنرانی کوتاه کرد !
قسمتهایی که در ارتباط با تندروی بود همین طور تعهد و تخصص خیلی جالب بود
دست شما درد نکنه ممنون که شبها بیدار می مونید و با گوشی از این لینک به اون لینک می رید و خوب خوبهاشونو برای ما انتخاب می کنید

ممنون که خوندید چقدر جالبه برام که علائق مشترکی دارید و مثلا مقاله ای رو برای همه می خونید و راجع بهش حرف میزنید

آتش سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 20:50 http://dideno.blogsky.com

سلام و عرض ادب شامگاهی
خسته نباشید می بینم که کاروان
کویر سبز را راه انداختید . عجب عکس حالب
و مناسب نامی انتخاب کردید . مبارک باشه

سلام داداش . شب شما هم به خیر

ممنونم قربان

مریم سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 20:31

سلام سلام من آمدم خوش آمدم
- جریان داروین و شبدرها رو نمی شه بنویسید ؟
همین الان می رم مطلب نقویان رو می خونم تا نگید بعدا یعنی هیچ وقت
- رخدا وکیلی اون بعضیها و ة و دُم هیچ ارتباطی با من نداشت ؟
- چه لیلی و مجنونی ! ساعت خواب و بیداری و قدم زدنشون هماهنگه !
- رنگ زمینه ی وبلاگ بهتر شد اما بد نیست رنگ سبز خیلی ملایم رو هم امتحان کنید ...فقط امتحان ! اگه نپسندیدید عوضش کنید

سلام سلام صد تا سلام هزار و شونصد میلیون تا سلام
به به! خوش آمدید. مشرف فرمودید بفرمایید سر میز از خودتون حسابی پذیرایی کنید
عه اشتباه شد نیست که چند روز جشن تولد بود حسابی هوایی شدم من
والله بعضیها و ه رو می تونم بگم به شما ارتباط داشت یا نه! اما دم رو خودتون باید وارسی کنید!
بعععله ما اینجوری هستیم
رنگ زمینه رو باید روز بیام. شب سرعت دایال آپ افتضاحه

ناهید سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 19:37

سلام داداش خوبم
قالب نو مبارک عکس هدر خیلی قشنگه ، این عکس رو قبلا دیده بودم ، ولی رنگ زمینه ی قالب بیروحه و به اسم و عکس نمیاد ، زمینه باید گرم باشه ...البته با وجود خودتون یه جورایی تو ذهنمون هماهنگش می کنیم
در مورد اوس ممد حرف بسیاره ،آدمهای که عاشقانه کارکردند و متاسفانه فراموش شدند...
دوباره یاد یه خاطره ای از پدر افتادم ولی بعدنا براتون می نویسم ...
ممنون از پست خوبتون داداش خوبم

سلام خواهر گلم
ممنونم. حالا کم کم رنگش رو هم درستش میکنم به امید خدا!
خدا پدر گرامیتون رو بیامرزه و ان شاءالله حالتون خوب شه و به زودی برامون بنویسید

بانویسیب سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 15:40

شرمنده یادم رفت قالب نو رو تبریک بگم مبارک باشه بسیار زیباست البته جذابیتش به صاحبخانه مهربانش است ...دست کوثر جان هم درد نکنه خانم خوش سلیقه هنر مند

شما لطف دارید ممنونم

بانویسیب سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 15:37

سلام عمو مصطفی
من شرمنده ام همه اندازه خودشون غصهدارند منم غصه زیاد کن شدم به بزرگیتون ببخشید ....ممنونم از کامنتهای خوبتون و توصیه های خوبون حق با شماست حتما چند تا دکتر دیگه میبرم مدارک پزشکیم رو نشون میدم ببینم تشخیص اونها چیه اگه دکتر خوب مغز و اعصاب در تهران سراغ داشتید بهم خبر بدید خیلی نگرانم چشمام نبینه محتاج و باعث زحمت اطرافیانم بشم خدا حفظتون کنه ممنونم واقعا ازتون ممنونم

سلام بانوی سیب عزیز
نه بابا! بالاخره توی روزهای خوشی و غم، باید کنار هم باشیم.
آدرس دکتر شیخ الاسلام رو براتون گذاشتم و ان شاءالله که با مراجعه بهش خوب خوب میشید

کوثر سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 15:12

سلام عموجان.قالب نو مبارک
قابل شمارو نداشت
با دیدن این عکس بی درنگ یاد شما افتادم وسر سبزی وسخاوتمندی روحتون

سلام عمو
استفاده از پیش کشی شما، کمی تاخیر داشت اما سوخت و سوز نداشت

روایت زخم سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 13:38

بسم الله النّور
«یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون –سورۀ مبارکۀ یس، آیۀ 30»
چهارسال پیش جاهلان دین ستیز غربی که نه خدا را می شناسند ونه پیامبران خدا را، گرد هم آمدند و افکارو عقایدپوچ و بی اساس خود را روی هم ریختند.ماحصل این تلاش شبانه روزی برای افکندن انسانیت به چاه مذلت این شد که نوع عقب افتاده و منحطی از هجو و استهزاء به وجود آمد که نامش را کمدی مذهبی گذاشتند، پس از آن بود که حجم عظیمی از پویانمایی ها وکاریکاتورها وتوهین واستهزاء، دین و آیین و انبیای الهی را نشانه رفت و قهقهه های مست شیطان سرتاسر عالم را فراگرفت و پاکترین و موحدترین انسان های عالم را به سوگ نشاند.
دراین میانه تنها قومی که این خطر را دریافت و پرچم آزادگی برافراشت امت اسلام بود. هم کیشان من و تو!
ازهمان زمان بود که کافران خدانشناس به حقد و کینه ای که از مسلمانان در دل سیاهشان بود، امروز، 30 اردیبهشت، 20 May، را به عنوان Muhammad Day روز جهانی اهانت و توهین به پیامبر اسلام(ص) نامیدند و سرکشانه و گستاخانه از هیچ کاری و هیچ راهی و هیچ حرمت شکنی فروگذار نکردند ،بلکه ذره ای از آتش کینه های هزار و چهارصدساله شان فرونشیند.
باکی نیست برادر! این را هم بگذار به پای عهد دیرین شیطان!
پیروان پیامبر رحمتی که بیست و سه سال دشنام را به سلام پاسخ می دهد و سنگ را با گل، توهین و اهانت را به دلجویی ، زخم را به مرهم ، جنگ را به صلح، جور و جفا را به عفو و گذشت، خوب می داند که با این عدۀ قلیل کفار و گردنکشان بی دین و ایمان چگونه رفتار کند!
رجب است و حسین (ع) نور دیدۀ پیامبر(ص) عزم سفر شهادت کرده، راهی خانه خدا ست! ما که شیعۀ حسینیم ، وخوب می دانیم که این سیه روزی و گمراهی آخرالزمانی بشر از کدام شریعه آب می خورد!
امروز بیا فقط یک خط، یک جمله، یک واژه از پیامبرت بنویس! و در فضای مسموم مجازی به اشتراک بگذار!

سلام بهتر بود وبلاگی سایتی چیزی درست می کردید و مستند می نوشتید و می شد بهش استناد کرد و لینک داد

فریبا سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 13:23 http://faribae.blogfa.com/

سلان مجدد
من چقدر پست از دست دادم اینجا
الآن رفتم عکسهای 20 سوالی هاتون رو ببینم ، اما عکسها برام باز نشد هیچکدوم .. (هر چند مسابقه تمام شده دیگه)
تقصیر اینترنت هست که من به موقع به این پستها نرسیدم !
در مورد بچه های گلتون، از اینکه همه اونها موفق بودن بسیار عالی هست و مطمئنآ باعث خوشحالی شما و مادر گرامیشون ..
((برم کامنت های اون 2 پست رو بخونم))
فقط اومدم بگم شرمنده که به موقع نبودم ..
روزتون خوش

سلام
نگران نباشید چیز مهمی از دست ندادید
احتمالا مال ترافیک اینترنت شما باشه. عکسها مشکلی نداره

مریم سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 13:19

یک بار دیگه بگم که هدر وبلاگتون فوق العاده ست ولی من رنگ زمینه ی وبلاگتونو دوست ندارم
هر وقت می خوام قالب وبلاگ انتخاب کنم تا می بینم این رنگیه بلافاصله می بندمش
حیف از این هدر ...!
آقای ستاریان اگه امروز خوابتون برد من اسممو عوض می کنم !
اعتراف کنید که بعد از خوندن این کامنت کلا بی خواب شدید !

رنگ زمینه ی وبلاگ رو هم محض گل روی شما عوض کردم. امیدوارم دیگه مقبول افتاده باشه
من به بیخوابی عادت دارم. بهتون گفتم که یکبار توی جبهه هفت شبانه روز نخوابیدم

فریبا سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 13:15 http://faribae.blogfa.com/

سلام خدمت شما
طفلی این اوس ممد !
اینهمه به دوستان اطرافش سر میزده، و تو این 4 ماه که نبوده، حتی بکنفر هم نخواسته بفهمه چرا نیستش ا
از لحاظ اخلاقی هم میشه گفت یه فرد نمونه است این آقا ..
ان شاالله هر چه زودتر پاهاش خوب شه ..
اون پیشنماز هم ......... !!
راستی منم : ط ن ب (الکی) !!
هر چند کلید همه معادن رو تحویل جناب آتش دادین !
حالا باید با ایشون وارد مذاکره بشیم و نصف نصف به توافق برسیم
تا بعد ..
روزتون خوش

سلام فریبا خانم
راضی باشید که من توی وبلاگ جناب آتش چندبار سر به سر شما گذاشتم
بله خب دنیا بی وفاست جز برای اهلش
الاهی آمین

این کادوی الکی هم برای ط ن ب الکی شما

مریم سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 13:10

از اون صفحه عکس gif رو برداشتم
خب من دیگه با اجازه تون برم شما هم برید خرس و خرسک بترکونید
موندم چه جوری تونستید تا الان چشماتونو باز نگه دارید !
شاید چوب کبریت لاشون گذاشتید !
شبتون بخیر !

ممنون و حالا دیدمش!
بله شما که دم به ساعت می خوابید. راحت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد