کمک به فرزندان، آری یا نه

بسم الله الرحمن الرحیم  

کوچکترین دخترم هنوز از من دلخور و ناراحت است که، بر خلاف خواهر و برادر بزرگترش، در کارهای مدرسه کمکش نکردم. برای خواهر و برادرش در کشیدن نقاشی، درست کردن روزنامه دیواری و خطاطی و ... اینطور کارهای هنری محوله از طرف مدرسه فراوان کمک می کردم. اما با وجود ناراحتی این دخترم، مدام گفتم: "خودت شروع کن به کشیدن و انجام دادن، خواهی دید که، یاد میگیری و چند سال بعد، از کمک هر کسی حتی من، بی نیاز خواهی شد." و او با سختی بسیار و البته با ابراز ناراحتی، مجبور بود، کارهای هنری را خودش انجام بدهد. تا اینکه برای دانشگاه، معماری را انتخاب کرد و خواند. امروز پروژه ی معماری اش را، به بهترین وجه، آماده ی تحویل کرده است. البته خیلی زحمت کشید. چه شبهایی که در طول تحصیلش نخوابید و کار کرد و کار کرد. رشته ی معماری، رشته ای پر کار و پر هزینه است. اما او با اتکاء به خود، و با افتخار اینکار سخت را امروز به پایان برده است و هر چند هنوز که هنوز است، از کمک نکردن من در سالهای اول رفتنش به مدرسه، دلخور و شاکی است؛ اما من از اینکه کمکش نکردم تا  مستقل بار بیاید، اصلا پشیمان که نیستم هیچ، بلکه با دیدن نتیجه ی کارش، حتی خوشحالم و به او برای متکی بودن به خودش، افتخار می کنم. البته خواهر و برادر بزرگش هم، هر دو دانشگاه رفتند و یکی حسایداری خواند و دیگری مهندس مکانیک شد و من به هر سه ی آنها افتخار می کنم. برای داشتن فرزندانی اهل و خداشناس و موفق، خدای بزرگ را صدها بار شاکرم. 

اگر دوست داشتید در ادامه ی مطلب می توانید عکسهایی از پروژه ی لیسانسش را ببینید. که برای لود شدن راحت تر صفحه در ادامه ی مطلب گذاشتم.

 

پلات طرح پروژه ی معماری سینما 

پلات طرح معماری پروژه ی سینما 

ماکت طرح معماری پروژه ی سینما 

ماکت معماری طرح پروژه ی سینما 

ماکت طرح معماری پروژه ی سینما

نظرات 24 + ارسال نظر
واحه چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 07:42

سلام عمو جان
چه زحمتی کشیدن دختر عموم"آیکون بوس"
خداییش آفرین و تبارک الله.معلومه استعدادشون به عموم رفتهمن بهتون تبریک میگم.خدا نازنین فرزندانتون را به همراه زن عمو جان حفظ کنه.

سلام عمو جان
بله واقعا برای این پروژه زحمت کشید و به قول آن شعر که از زیادی استفاده صورت ضرب المثل گرفته:
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد.
زحمت کشید و نتیجه اش را هم دید.
خدا سایه ی شما رو هم بر سر عزیزتون مستدام بداره و روزی برسه که موفقیتش رو ببینید

سید نورالدین جمعه 2 خرداد 1393 ساعت 14:27

سلام
انشاالله زیر سایه پدر ومادر موفق تر وموید باشند

سلام سید جان
ان شاءالله و ممنونم از دعای خیر شما.

لبخند خدا و بندگی من پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 18:51 http://hejababharpnu.blogfa.com

سلام
احسنت بر پدر و دختر خوب
شاد و سلامت باشید.

سلام
ممنون اما شما چرا معمولا چند پست عقب می افتید؟

کوثر یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 19:30

سلام عموجان
خوبین؟
ماشا الله به دختر عمو
از چنین پدر ومادری چنین فرزندانی هم بار میان
خدا همه ی شمارو حفظ کنه

همه به گوش وبه هوش باشند:
مبدع بیست وارد میشود
قابل توجه بعضیااااااااااااااا

به به! سلام عمو جان رسیدن به خیر
این لطف شماست ممنونم
آهان پس زورگیری شروع شد دوباره
منم الان بهشون تذکر میدم که به زبون خوش، بیست رو پس بدند

همطاف یلنیز یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 14:43 http://fazeinali.blogfa.com/

سلامی مجدد
.
نخست: بیست
بعد: آری... این از جواب سوالتان خوو خودتان نوشتید "کمک"
کمک و یاری رساندن هیچ زمان اشکالی نداشته ندارد نخواهد داشت.
و
آخر: رشته های هنری اغلب پرهزینه هستند برای عملی بودنشان ( دروس تئوری کمتر دارند) خوشحالم گل دخترتان معماری خوانده...
خواستم از خودم انتقاد دروکنم و از عدم نورگیری این ساختمان ایراد بگیرم که فرمودید سینماست پس امید به موفقیت بیشتر خانوم مهندس خودمون

سلام سلام صد تا سلام
بعععله اما کمک کردن در فرهنگ لغات بچه ها معنی دیگه ای داشت! اونا کمک رو انجام کار از ابتدا تا به انتها معنی می کردند و من این نوع کمک رو تز آخرین دخترم دریغ کردم و با تعجب اونم توی رشته ای موفق شد که کمترین کمک توی همون رشته بهش شده بود!

شما هم مهندس عمرا هستید احتمالا! درست گفتم ها

صبا قلم یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 11:57

با سلام
خدا براتون حفظشون کنه
دخترمنم معمار ه واقعا رشته سخت وپرکاریه
همشون موفق باشند

سلام سلام بر شما
به به! ماشاءالله به دختر شما
کاش وبلاگی درست می کردید و کم کم می نوشتید و ما هم خدمت می رسیدیم برای عرض سلام

همطاف یلنیز یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 09:54 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
با اجازه صاحبخونه
اومدم از جناب فاطمی بپرسم:
واقعا برای مرمت بناهای تاریخی، کارشناس معماری استخدام کردید؟!!
ای خدا...ای فلک... خوب شد نرفتم مرمت وگرنه الان دق می کردم
ببم جان هرکس را بهرکاری مدرک دادند...یادش بخیر چقدر برو بچه های مرمت و موزه داری و فرش را ما و معماری ها اذیت می کردیم
...
خداییش برای آن کار، کارشناس مرمت نیاز است نه معماری.
حالا بروم بقیه کامنتها را بخوانم
.

سلام سلام هزار و سیصد تا سلام
خب مخاطب خاص حتما جواب خواهند داد

علایی شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 22:04

سلام
کار خوبی کردید. الان که فکر میکنم یادم به خانه رویایی افتاد. این پست و این ماکت بدجور یادآور آن داستان بود
در ضمن اینبار که ببینمش بهش میگم که از اینکه کمکش نکردی پشیمون هم نیستی!!

سلام
خانه ی رویایی؟! ماشاءالله عجب حافظه ای داری ها! گشتم ولی پیداش نکردم

عبدالحسین فاطمی شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 07:42

سلام
عجب ماکتی ُ عجب طراحی ُ عجب سلیقه ای ُ عجب فضاسازی
ماشاء الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

واقعا بهتون تبریک میگم با این تربیت فرزندانی که داشته اید تو این دوره زمونه ۳ تا دسته گل هرکدوم از دیگری بهتر و نازنینتر خودش هنر می خواد .

کاش دخترتون تبریز بودن بلافاصله زمینه استخدامشو فراهم می کردیم .
همین چند روز پیش دنبال۳ خانم مهندس معمار بودیم برای مرمت بناهای تاریخی با بیمه و حقوق خوووووووب

سلام
شما خیلی خیلی لطف دارید و ممنونم
کاش شما تهران بودی! اینطوری الان دخترم صاحب کاری با بیمه و حقوق خوووووووب بود

ناهید شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 07:20

سلام داداش خوبم
صبحتون بخیر ، امروز حالم خیلی بهتره ، سریع اومدم تا تشکری بکنم از این همه لطف و محبتی که این چند روز نسبت به من داشتین ،خداوند فرزندان نازنینتون رو براتون حفظ کنه ان شاا...
راستی به لطف دعاهای شما از دیشب بطور معجزه آسایی دردهام از بین رفته و خدا روشکر حالم کم کم داره رو به بهبودی میره

وای این طرح چقدر زیباست ولی خیلی هم سخته ، چقدر ماشاالله دختر گلتون هنرمندن دستشون درد نکنه خدا سایه ی داداش خوبم رو بر سرشون مستدام بداره همشا

سلام خواهر گلم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
خب واقعا زحمت کشید. خدا شما رو حفظ کنه ممنونم

امیری شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 07:15 http://abamiri.blogfa.com/

سلام خسته نباشید . هم خانم مهندس و هم جنابعالی . انشاءالله پروژه دکترای ایشان را هم شاهد باشیم .

سلام
خدا از دهنوتن بشنوه الاهی آمین. ممنون حاجی

الهام شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 02:00 http://sarve1390.blogfa.com/

سلام.شبتون بخیر باشه.
چقدر طرح جالبی هست.خدا قوت.دستشون درد نکنه.حالا این ساختمان چه کاربری ای داره؟

سلام شب بر شما هم خوش
ممنون. اگر ماوس رو به عکسها نزدیک کنید می بینید نوشته پلات و ماکت سینما

بانویسیب شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 01:40

سلام عمو مصطفی
خدا فرزندان گلتون رو براتون حفظ کنه و سایه شما پدر عزیز و بزرگمرد رو بر سر فرزندان و همسر گرامیتون مستدام ....با نظر مریم گلی موافقم شما به فرزند اخرتون هم کمک کردید خوب البته غیر مستقیم....امیدوارم همیشه شاهد موفقیت و شادی فرزندان گلتون باشید....راستی خدا بگم این علیرضا شیرازی رو چی کارش کنه اصلا بلاگفا رو برای ن باز نمیکنه و من از همینجا خدمت همه دوستان خوبم سلام عرض میکنم و امیدوارم هر جا که هستند خوش باشند و سلامت....ناهید جان....مریم جان و کوثر جان بخدا وبلاگهاتون برام باز نمیشه اینترنت هنوز مشکل داره

سلام بانوی سیب عزیز
دیشب سعی کردم براتون کامنت بگذارم. نشون به اون نشون که توی جشن داداش آتش براتون نوشتم ط ن ب ! اما مریم خانوم چند ساعت بعد از من ط ن ب رو گرفت! همه اش تخسیر بلاگفا و این علیرضای گردن شکسته است! همه با هم بگید مرگ بر بلاگفا
ممنون از لطفتون

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:57

آقای ستاریان این بلاگ اسکای افسردگی داره ها !
تو کامنت قبل تصمیم گرفتم شکلکهای منفی و عصبانی و تشویش و ناراحت رو بذارم هر چی می ذاشتم مگه نموم می شد ؟
تو رو خدا یک نگاه به این شکلکها بکنید :


حداقل 25 تا از شکلکها ناراخت و عصبانی اند ! حالا فهمیدم چرا شما و داداش آتش تون بلاگ اسکایی هستید ! گشتید یک وبلاگ عین خودتون پیدا کردید !

شما هم کشتی منو با این شکلکهای بلاگ اسکای. اول هی نق زدید که شکلک های اسکای کمه! کلی جون کندم شکلک اضافه کردم . بعد توی این پست اومدید و نوشتید:
http://mostafasatarean.blogsky.com/1391/12/24/post-148/
سلام
ببخشید می خوام شکلکهاتونو آزمایش کنم تا بفهمم چند تاشون درست کار نمی کنند !
. . . . . . .
منم پاسخ دادم:
سلام
انگار توی این آزمایش چند تا شکلک رو هم کشششش رفتید که!
خب شکلکهای خوشحال و خندون و بشاش رو شما بسرقت بردی دیگه!

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:52

ای خدا بگم چه کارتون کنه که نصف شبی آمدید دل منو پر آشوب کردید
ما باقلا رو خریدیم کیلویی 850
نخود رو خریدیم کیلویی 1700
نخودهاش خیلی عالی بود اما باقلاها معمولی بود و خیلی تعریفی نبود
آخه پاک کردن اسفناج کاری داره ؟ ( عمرا کامی دست به سبزی واسفناج بزنه )
آخرین بارتون باشه که میاید گزارش خریدها و کار کردنهاتونو تو وبلاگ من می نویسید ها !
مگه من میام برای شما بنویسم امروز کامی چی خریده و من چه کار کردم ؟!

دارید اسراف می کنید ها! این گناه داره! زیاده روی در مصرف موجب ضمان میشه! گفته باشم! این همه شکلک برای یک کامنت به نظر خود شما اسراف نیست؟!

آتش جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 20:25 http://dideno.blogsky.com

سلام خدمت داداش گلم
خیلی ممنون از حضور پرشورتون در اولین ساعات آغاز مراسم
جشن تولد . دست مریزاد . همینطور تشکر بسیار از هدیه های
بسیار قشنگتون . ما 5 شبانه روز جشن داریم . و در انتظار حضورهای
منظم و نامنظم و پرشور شما درضمن داداش جواب بعضی ها راهم
درمورد ساعت اولیه جشن خودت بده تا شکشون برطرف بشه
فکر میکنن همه مثل خودشونن . بابا ما مرام داریم

چاکریم داش! همه جوره در خدمتیم شما عند مرام و معرفتی و ما هر کار کنیم برگ سبزی از خطه ی کویره. جواب شریره ها رو هم خودم با زدن دسته بیل بر ملاجشون میدم. حالا جرات دارند ذره ای شک مک بکنند فقط

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 18:08

راستی نگفتی چی شد که برای ته تغاری آسمون تپید و شما تصمیم گرفتید به این یکی تو کارهای مدرسه کمک نکنید ؟
منظورم اینه که چه عاملی باعث شد شما تغییر رویه بدید ؟

دلیلش رو اون پایین گفتم. با این تصمیم بچه ها بیشتر به هم وابسته شدند و این تا الان هم ادمه داشته من گاهی فکر می کنم اینها که یک بچه دارند چه جوری تربیتش می کنند. حس و علاقه ی خواهر برادری رو این بچه ها هرگز درک نخواهند کرد و این خیلی خیلی بده

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 18:01

آقای ستاریان محض رضای خدا بیاید بگید این کامنتهایی که تو وبلاگ آتش یا شنگ به اسم شما ثبت شده رو شما گذاشتید ؟
اولین کامنت ساعت 4:57 دقیقه صبح ثبت شده و آخریش ساعت 8:46
آخه شما چه جوری این کامنتها رو گذاشتید ؟ من که باورم نمی شه همه ی این کامنتها مال شما باشه ! یعنی شما ساعت 4 و نیم آمدید مغازه و تا ساعت 9 برای داداش آتش تون کامنت گذاشتید ؟
لا اله الا الله ! اگه بگید آره می گم آجر پاره !

بله مریم خانوم این همه زحمت کشیدم و نصفه شب از کویر کاروان راه انداختم و اومدم برای ترقص و حرکات موزون نوی جشن دوتا از داداشهای گلم که یک نفر از آب دراومدند و شما تشکیک می کنی؟ خب یکبار داداشم خبط کرد و رفت سفارتخونه و خبرگزاری و ایستگاه رادیویی شما رو اشغال کرد! اما اون یکبار جنگ بود جنــــــــــــــــــــگ! و توی جنگ همه چی مجازه! اما اینبار که جنگ نیست جشن تولده و من کلی زحمت کشیدم و تازه شتر افسار گسیخته ی نازنیم هم رفته بالای درخت باغ توی جشن و میخواد اونجا بمونه!! آآآآآآآآآآآآآآآی شترم وااااااااااای شتر نازنینم

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 11:53

آتش جان منو نیگا

اولش نوفهمیدم که آتیش جان چی رو باید نیگاه کنه آهان به خاطر گل دادن و کادو گرفتنه!!

مریم جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 11:52

تا جایی که من بدونم باید به بچه ها "غیرمستقیم" کمک کنیم
مثلا به جای اینکه براشون انشاء بنویسم باید در باره ی موضوع انشا واسشون صحبت کنیم و بهشون اطلاعات لازم رو بدیم و بعد ازشون بخوایم خودشون انشا بنویسند
مطمئنا شما دختر خانمتون رو کاملا رها نکردید ،تو خونه دو تا بچه ی بزرگتر بودند که شما قبلا به هر دوی اونا طرحها و ایده های مختلفی داده بودید ، کوچکترین فرزند شما می تونسته از کارهای اونا الگو برداری کنه و این کمک خیلی بزرگیه ، در واقع شما به بچه ی سوم به صورت غیر مستقیم کمک کردید
از ته دل آرزو می کنم هر سه فرزند عزیزتون در تمام مراحل زندگی موفق باشند

بله دقیقا همینطوره. هم من غیر مستقیم کمکش کردم و هم کاری کردم خواهر و برادر بزرگش ناچار به کمک به اون بشند و اینطوری رابطه ی خیلی خوبی با هم پیدا کردند. ممنونم از دعای خیر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد